خاورشناسی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
(تغییرمسیر از Orientalism)

خاورشناسی (orientalism)

(یا: شرق‌شناسی) رشته‌ای از معارف بشری که دربارۀ زبان و علم و ادب ملل مشرق‌زمین بحث می‌کند. در مفهومی عینی و تاریخی، این اصطلاح برای بیان نوعی تسلط غرب بر شرق به‌کار رفته است. از آن‌جا که موضوع این علم فرهنگ ملل خاور است، دامنۀ آن بسیار گسترده است و خود به شاخه‌های مهمی چون اسلام‌شناسی، ایران‌شناسی، هندشناسی، چین‌شناسی، مصرشناسی، ترک‌شناسی، عرب‌شناسی و جز آن تقسیم می‌شود. خاورشناسی به‌طور کلی مطالعه و بررسی تاریخ، زبان و ادبیات، قوم‌شناسی، هنرها و ادیان، و یادمان‌های مادی و معنوی ملل گوناگون مشرق‌زمین است. اگرچه شرق‌شناسی پدیده‌ای نسبتاً جدید و نوظهور است، اما شناخت شرق و اندیشه‌های پیرامون آن به گذشته‌های دور باز می‌گردد. تفکیک جهان از نظر فرهنگی به دو بخش غربی و شرقی از دیرباز وجود داشته است و ردّ پای آن حتی در نخستین کتیبه‌ها و سنگ‌نوشته‌ها به‌چشم می‌خورد. امروزه گسترش ارتباطات از یک سو، و برخوردهای سیاسی‌ـ‌ نظامی میان جوامع از سوی دیگر، موجب تبادل فرهنگی کشورهای شرقی و غربی شده است. دربارۀ پیشینه و سیر تحولات خاورشناسی به‌طور اعم و ایران‌شناسی به‌طور اخص می‌توان گفت که از گذشته‌های دور، در زمان تماس و برخورد ایرانیان با یونانیان و رومیان، نخستین منابع شرق‌شناسی پدید آمده است. از قرن ۱۲م روابط تجاری و سیاسی و دینی غرب و شرق بیشتر شد. بعدها با کشف کتیبه‌های هیروگلیف و میخی توجه به عصر باستان اوج گرفت. با این کشفیات و سفرهای دانشمندان اروپایی به مشرق‌زمین، خاورشناسی به شاخه‌های مختلف تقسیم شد و رشد چشمگیری یافت. کسانی چون کارپینی و مارکوپولو نقش مهمی در شناساندن مشرق‌زمین به غربیان ایفا کردند. درپی رشد صنعت در اروپا و ضرورت یافتن بازار و مواد اولیه، سفر به نواحی بکر مشرق زمین افزایش بیشتری یافت. در قرن‌های ۱۶ و ۱۷ در فرانسه و انگلیس نخستین کتب عربی به‌چاپ رسید و آموزش زبان‌های فارسی، ترکی و چینی در مراکز دانشگاهی اروپا رواج گرفت. سفرنامه‌های مهم کسانی چون شاردن، آدام اولئاریوس، پیترو دلاواله و تاورنیه انتشار یافت و دانشگاه‌های لیدن، پاریس و آکسفورد در گردآوری و فهرست‌نویسی نسخ خطی شرقی اولین گام‌ها را برداشتند. در قرن‌های ۱۷ و ۱۸ در محافل شرق‌شناسی غرب گرایشی نو پدید آمد، که برخلاف دیدگاه بعضاً مغرضانۀ خاورشناسان پیشین، نگرشی مثبت به ارزش‌های مشرق‌زمین داشتند و به خلق آثاری متأثر از فرهنگ شرق پرداختند. از نیمۀ دوم قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹، خاورشناسی رفته‌رفته به روش و چارچوب علمی کنونی خود دست یافت، و شبکه‌ای از انجمن‌های خاورشناسی مانند انجمن آسیایی بنگال، پاریس و لندن شکل گرفت. از ۱۸۷۳ به بعد کنگره‌های جهانی خاورشناسی، با هدف تبادل اطلاعات میان خاورشناسان، به تناوب برگزار شده و نشریات ویژۀ خاورشناسی و نتایج پژوهش‌های خاورشناسان منتشر شده است. در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم علم و فن خاورشناسی پیشرفت قابل ملاحظه‌ای کرد و تخصصی‌تر شد؛ اگرچه در این دوره، قطبی‌شدن جهان و آغاز جنگ سرد بر مطالعات شرقی اثر گذارد. امروزه در سراسر جهان، با پیشرفت همه‌جانبۀ علم و گسترش رسانه‌های خبری، همگان از پژوهش‌ها و دستاوردهای خاورشناسان اطلاع می‌یابند. در گذشته خاورشناسی بعضاً به‌صورت پراکنده و غیرحرفه‌ای و یا به‌عنوان ابزاری در دست استعمار غرب برای نفوذ در فرهنگ و اندیشه‌های ملت‌های شرق بود، اما هم‌اکنون به‌صورت رشته‌ای دانشگاهی با شاخه‌ها و گرایش‌های گوناگون درآمده است. خاورشناسی در شکل‌دادن به افکار جوامع شرقی نسبت به فرهنگ و تاریخ خود بی‌تأثیر نبوده است. شماری از مستشرقان بزرگ در شاخه‌های مختلف از این قرارند: سیلوستر دوساسی (۱۷۵۸ـ۱۸۳۸)، هاینریش لیبرخت فلایشر (۱۸۰۱ـ۱۸۸۸)، آدولف فون شاک (۱۸۱۵ـ۱۸۹۴)، فرانتس وُپْکه (۱۸۲۶ـ۱۸۶۴)، راینهارت دوزی (۱۸۲۰ـ۱۸۸۳)، میخائیل دِخویه (۱۸۳۶ـ۱۹۰۹)، تئودور نولدکه (۱۸۳۶ـ۱۹۳۱)، ادوارد براون (۱۸۶۲ـ۱۹۲۶)، رینولد الین نیکلسون (۱۸۶۸ـ۱۹۴۵)، کارل بروکلمان (۱۸۶۸ـ۱۹۵۶)، لوئی ماسینیون (۱۸۸۳ـ۱۹۶۲)، یوزف شاخت (۱۹۰۲ـ۱۹۶۹)، هانری کُربَن (۱۹۰۳ـ۱۹۷۸)، ایگناتس گلدزیهر (۱۸۵۰ـ۱۹۲۱)، آرتور جان آربری (۱۹۰۵ـ۱۹۶۹) و کارل هاینریش بکر (۱۸۷۶ـ۱۹۳۳). نیز ← ایران‌شناسی