رنگ روغنی
رنگ روغنی (oil paint)
رنگی در نقاشی که برای تهیۀ آن، رنگدانه[۱] را با روغن، معمولاً روغن بزرک[۲]، مخلوط میکنند. مزیّت آن در این است که دیر خشک میشود و بنابراین قابل تغییر یا اصلاح است. رنگروغنی را میتوان با قلممو یا کاردک بر روی زمینه، معمولاً بومِ کشیدهشده، گذاشت. رنگوروغن را از قرن ۵م برای تزیین خانهها بهکار میبردند، اما استفادۀ هنری از آن را نقاشانی همچون یان وان آیک[۳] بهتدریج در فلاندر[۴] آغاز کردند و تکامل بخشیدند. سپس این تکنیک از فلاندر به ایتالیا رفت و بهسبب انعطافپذیری و درخشندگیاش جای رنگ تمپرا[۵] را گرفت. رنگوروغن از قرن ۱۶ مطلوبترین کارمایه در میان رنگهای نقاشی بود تا آنکه رنگ آکریلیک[۶] بهدلیل سریعتر خشکشدن، تا حدی جانشین آن شد.
تکنیکهای استادان قدیم. از پرتفصیلترین روشهای استفاده از رنگوروغن، که استادان قدیم بهکار میبردند، رنگگذاریِ لایهای، از تیرهترین تا روشنترین رنگمایه[۷]، بود. رنگ را بهگونهای میگذاشتند، که همۀ لایهها تا حدی خود را نشان دهند. با رنگابه[۸]های شفاف، درجاتِ گذار بیشتری به رنگسایهها میافزودند. شناخت دقیق خواص شیمیایی رنگها لازمۀ کار آنان بود، زیرا اگر رنگها را درست بهکار نمیبردند، لایهها پس از مدتی یکدیگر را ضایع میکردند.
روش هلندی. نقاشی رنگروغنی نخستین بار در هلند و ممالک آلمانی در قرن ۱۴م، طرز کاری متمایز یافت، و وان آیک آن را به چنان اوجی رساند که گمان میرفت فرمولی سرّی در اختیار دارد. در روش او، و بهطور کلی در روش هلندی، نخست نقاشی را بهصورت شفاف بر روی زمینهای با جسّو[۹]ی سفید میکشیدند، و سپس قطعهقطعه با حفظ یکدستی کار، آن را تکمیل میکردند؛ به این ترتیب نقاشی از سطح لعابگونۀ[۱۰] درخشانی برخوردار میشد. در ایتالیا از این روش اقتباس کردند و آنتونلّو دا مسّینا[۱۱] پیشگام آن بود.
روشهای دورۀ رنسانس[۱۲]. در ونیز، جووّانی بلّینی[۱۳] کوس برابری با استادان فلاندری زد. تلفیق نقاشی تمپرا در زیر کار، و استفاده از رنگابۀ روغنی در روی کار، روشی بود که میکلانژ در دورۀ رنسانس پی گرفت. در قرنهای ۱۶ و ۱۷، روشهای پیشرفتهتری ابداع گردید و نقاشان به دستیابی به عمقِ تصویری و جلوۀ سهبعدی، تمایل بیشتری یافتند. روش نقاشی شفاف، که هنوز اساس آن را نقاشی تمپرا تشکیل میداد، جای خود را بهروش پیچیدهتری داد. در ابتدا تصویر را بهصورت تکرنگ نقاشی میکردند، و سپس نقاط روشن را با رنگ غلیظ مات، و نقاط تاریکتر (یا سایهها) را با رنگِ رقیق میساختند. چند لایه رنگابۀ شفاف در انتهای کار، به تصویر غنا میبخشید. دورۀ جدید نقاشی رنگوروغن در ونیز شکوفا شد و تکامل آن در آثار تیسین[۱۴] بهاوج رسید. رامبرانت[۱۵]، روبنس[۱۶]، و ولاسکز[۱۷]، گونههایی فردی را پروراندند که میتوان آن را روش کلاسیک[۱۸] نامید.
روشهای دوران معاصر. دگرگونی بزرگی در قرن ۱۹ رخ داد؛ نقاشان، ازجمله امپرسیونیست[۱۹]ها، روش نقاشی مستقیم را جانشین روش کهن خلق مرحلهای اثر کردند. یکی از دلایل آن نقاشی مستقیم از طبیعت بود که سرعت بالایی را میطلبید. نقاشی رنگوروغن همچنان پذیرای سلایق فردی است. برای مثال آثار متأخر پل سزان[۲۰] با رنگهای شفافشان (شبیه آبرنگ)، که نقاش بهکمک آنها بازی نور بر اشیا را نشان میدهد، درست در نقطۀ مقابل رنگگذاری ضخیم ونسان ونگوگ[۲۱] است که رنگ را با خشونتی احساسبرانگیز بهکار میبَرد.