خداوندان الموت (حک: ۴۸۳ـ۶۵۴ق)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

خداوندان‌ اَلَموت (حک: ۴۸۳ـ۶۵۴ق)
(یا: کیاهای‌ الموت)‌ لقب‌ فرمانروایان‌ اسماعیلیۀ‌ نزاریه‌ در ایران‌ و سلسله‌ای‌ از غلات‌ شیعه‌.‌ در ناحیۀ‌ الموت‌ رودبار و قلاع‌ مجاور در ۱۰۵ دژ از طالقان‌ در مغرب‌ کوه‌های‌ البرز تا قهستان‌ در جنوب‌ خراسان‌ پراکنده‌ بودند و در قلاعی‌ در جنوب‌ و مغرب‌ ایران‌ فرمانروایی‌ کردند. پایه‌گذار دولت‌ اسماعیلی‌ ایران‌ حسن‌ صباح‌ ( ـ۵۱۸ق) بود که نخست مذهب شیعۀ دوازده‌امامی داشت. وی قدرت سیاسی خود را تا سوریه گسترش داد و به نهضت‌ نزاریه‌ اقتدار سیاسی‌ مهمی‌ بخشید. او کیا بزرگ‌ امید را، که‌ از ۴۹۵ق محتشم‌ دژِ لَمَسَر بود، به‌ جانشینی‌ خود برگزید. بزرگ‌ امید بیش‌ از چهارده‌ سال‌ فرمانروایی‌ کرد (۵۱۸ـ۵۳۲ق)؛ از زمان‌ او ریاست‌ اسماعیلیه‌ به‌ مقامی‌ موروثی‌ تبدیل‌ شد. پس‌ از او، محمد بن‌ بزرگ‌ امید به‌ امارت‌ رسید. در زمان‌ او فداییان‌ نزاری، راشد خلیفۀ‌ عباسی‌ را در اصفهان‌ به‌ زخم‌ کارد از پای‌ درآوردند. فرمانروایان‌ الموت‌ از زمان‌ حسن‌ صباح‌ خود را داعی‌ امام‌ مستور می‌دانستند؛ پسر و جانشین‌ محمد، حسن‌ علی‌ ذِکرُه‌السلام‌ ( ـ۵۶۱ق)، چهارمین‌ خداوند الموت‌، ادعای‌ امامت‌ کرد. نوادۀ‌ او جلال‌الدین‌ حسن‌ ( ـ۶۱۸ق) که‌ ناصر، خلیفه عباسی، او را لقب‌ «نومسلمان‌» داده‌ بود به‌ آداب‌ و سنن‌ مسلمانی‌ بازگشت‌ و کوشید تا، با نزدیک‌شدن‌ به‌ دستگاه‌ خلافت، از گسترش‌ قلمرو امپراتوری‌ خوارزمشاهیان‌ جلوگیری‌ کند. علاءالدین‌ محمد سوم، پسر و جانشین‌ جلال‌الدین‌ حسن‌، بار دیگر مذهب‌ و رسوم‌ اسماعیلی‌ را تجدید کرد. در ایام‌ فرمانروایی‌ او که‌ گرفتار مالیخولیا بود، دولت‌ الموت‌ دستخوش‌ نابسامانی‌ گردید و حملات‌ پی‌‌درپی‌ اهل‌ سنت‌ بر آشفتگی‌ آن‌ دامن‌ زد. رکن‌الدین‌ خورشاه‌ ( ـ۶۵۴ق)، آخرین‌ خداوند الموت‌، با این‌که‌ سیادت‌ هولاکو را پذیرفت‌ از تعرض‌ او در امان‌ نماند. هولاکو از ناحیۀ‌ قهستان‌ به‌ قلاع‌ اسماعیلی‌ حمله‌ برد و در زمانی‌ کوتاه‌ بسیاری‌ از آنان‌ را وادار به‌ تسلیم‌ کرد. امامت‌ و جماعت‌ اسماعیلیان‌ نزاری‌ در ایران‌ به‌دست‌ مغولان‌ منهدم‌ نگردید بلکه‌ گروه‌های‌ پراکنده‌ای‌ از نزاریه‌ همچنان‌ در دیلمان‌ و قهستان‌ باقی‌ ماندند، ولی‌ برای‌ حفظ‌ بقای‌ خود مجبور به‌ تقیه‌ بودند. در عهد قاجاریه شاه خلیل‌الله محلاتی، از رؤسای معنوی اسماعیلیه، ظهور و پسرش آقاخان محلاتی دوباره تشکیلات آن‌ها را در هند احیا کرد.