هلوسیوس، کلود ـ آدرین (۱۷۱۵ـ۱۷۷۱)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

هِلْوِسیوس، کلود ـ آدْریَن (۱۷۱۵ـ۱۷۷۱)(Helvetius, Claude-Adrien)

هِلْوِسيوس، کلود ـ آدْريَن

از چهره‌هــــای برجستۀ دایرة‌المعارف و از پیش‌گامان مکتـــب فایده‌باوری[۱]. اعضای خانواده او پزشک بودند،مدتی در اداره مالیات متصدی امور مالیاتی بود، ولی به علت دیدگاه‌های خاصش در امور دینی و حکومتی امکان ادامه مناصب دولتی برایش امکان پذیر نبود. به‌همین دلیل به‌جز سفرهایی که به انگلستان و لندن کرد، اوقات خود را در املاکش می گذراند.

او در کتابش تحت عنوان در باره‌ی ذهن[۲](1758)، کوشش کندیاک را برای نشان دادن اینکه همه پدیده‌های نفسانی احساسات تغییر یافته هستند ادامه داد و تلاش کرد توضیح دهد که چگونه همه قوای فاهمه قابل تأویل به ادراک حسی هستند. انسان دارای قوایی فراتر از احساس نیست، آنچه تحت عنوان حکم کردن می‌خوانیم و در حقیقت در ما وجود دارد جزء ادراک محسوب نمی‌شود.

از نظر او زندگی اخلاقی انسان تابعی از زندگی احساسی اوست. اساس زندگی اخلاقی انسان مبتنی بر کسب لذت است. همه‌ی صفات اخلاقی و فضیلت‌ها به این صفت اصلی احساس لذت بر می‌گردند. همه‌ی عوارض از قبیل عشق به‌قدرت صفات ثانوی‌اند. آنها صرفاً تغییرات عشق بنیادی، یعنی عشق به‌لذت می‌باشند. محرک اعمال ما احساس‌های ما هستند و یگانه انگیزۀ همۀ انسان‌ها در افعالشان خوددوستی[۳] مبتنی‌ بر طلب لذت و پرهیز از رنج است. در نزد همه مردم جهان خوب و فضیلت اموری پسندیده هستند ولی نظر گروه‌ها و طوایف مختلف در خصوص مصادیق فضیلت [۴]متفاوت است. و بنیاد این تفاوت در عقاید آنها قرار دارد. ما برای اینکه به معانی یکسانی در خصوص خوب و فضیلت برسیم. باید از اصطلاحات اخلاقی ابهام زدایی کنیم. لذا پس از روشن شدن معانی الفاظ تفاوت‌ها مرتفع می‌شوند. همچنین اگر انسان‌ها به‌صورت آزاد بی‌اندیشند و خود را مقید به‌مرام خاصی نکنند. آنگاه عقل سلیم آدمی قادر است در باره‌ی اصطلاحات و معانی اخلاقی به اتفاق نظر دست یابد. ما باید فضیلت را تنها به افعالی اطلاق کنیم که به حال مردم مفید است و نفع عمومی را در بر دارد. لذا هرچند نفع شخصی محرک اساسی رفتار است ولی عمل اخلاقی عملی است که نفع عمومی را در بردارد و این از لحاظ روانشناسی امکان پذیر می باشد. انسان‌ها به‌یکسان با قوای فکری فطری هدایت می‌شوند و تفاوت‌های محیطی مصنوعی، فقط اسباب تنوع در انسان‌هاست.

او بر اهمیت تربیت در آثارش تأکید می‌کند و اعتقاد دارد که از تربیت همه کاری بر می‌آید، چنانکه آنچه ما هستیم نیز حاصل تربیت است. ولی برای داشتن یک نظام خوب تربیتی باید قدرت کلیسا شکسته شود و یک نظام خوب حکومتی با قانون‌گذاری مناسب بر سرکار بیاید.  همچنین او بشدت با استبداد سیاسی مخالفت می‌کند و معتقد است که استبداد از بین برنده نبوغ عقلی و فضیلت اخلاقی در اجتماع می‌باشد. توزیع عادلانه ثروت و به‌عبارتی عدالت اجتماعی و اقتصادی با استبداد سیاسی در تضاد کامل قرار دارد. او  حملات تندی به کلیسا،مذهب کاتولیک و دین به عنوان امری مُنزَل دارد . او تنها دین طبیعی و خداشناسی طبیعی را قبول دارد و محتوای چنین دینی بیشتر به زبان اخلاقی قابل تعبیر می باشد تا به زبان عقاید لاهوتی[۵]، در نظر او مشیت خدای عادل مهربان بر این تعلق گرفته که فرزندان زمین خوشبخت باشند و از هرنوع لذتی بهره‌مند شوند این عبادت حقیقی است که فلسفه باید به مردم جهان ابلاغ کند.  

پس قانون‌گذار خردمند باید جامعه‌ای مبتنی‌بر خوددوستی روشن‌بینانه بسازد که برابری سیاسی، تکامل انسان‌ها از طریق آموزش و نظام پاداش و جزا بر پایۀ منفعت را تحقق بخشد. هلوسیوس در مقالاتی دربارۀ ذهن(۱۷۸۵) به‌شدت به هر چیز راست‌کیشانه حمله کرد، با این اثر به شهرت رسید و بر بنتام[۶] و نظریۀ فایده‌باوری[۷] او تأثیری ژرف نهاد، اما پاپ و دانشگاهیان سوربون به‌شدت آن را محکوم کردند.

منابع:

1-کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه ج 6 از ولف تا کانت، 1373، ترجمه‌ی سید جلال‌الدین مجتبوی، چاپ اول، تهران، انتشارات سروش و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

 


  1. utilitarianism
  2. Essays On the Mind
  3. Self-friendship
  4. virtue
  5. Theological beliefs
  6. Bentham
  7. utiliarian theory