اسفندیار

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

اِسْفَندیار

اِسْفَنديار

به اوستایی‌: سْپِنتوداتَه‌ (سْپَنددات‌)، به‌‌معنی‌ آفریدۀ‌ مقدس‌، نام‌ یکی‌ از پسران‌ ‌گشتاسپ‌ کیانی‌ از کتایون‌ دختر قیصر روم‌، که‌ چون‌ سلاح‌ بر بدن‌ او کارگر نبود معروف‌ به‌ رویین‌تن‌ است‌. بنابر روایت‌، کی‌گشتاسپ‌ پس‌ از شنیدن‌ پیشگویی‌های‌ جاماسپ‌ و آگاهی‌یافتن‌ از جنگی‌ هولناک‌ با ارجاسب‌ در آینده‌ای‌ نزدیک،‌ به‌خاک‌ افتاد و برنخاست‌ تا این‌که‌ اسفندیار درآمد و سوگند یاد کرد که‌ از دشمن‌ یک‌ تن‌ را زنده‌ رها نخواهد کرد. پس،‌ گشتاسپ‌ برخاست‌ و بر تخت‌ نشست‌. در نبردهایی‌ که‌ روی‌ داد، پس‌ از کشته‌شدن‌ زریر (برادر گشتاسپ‌)، سه‌ تن‌ از دلیران‌، بستور پسر زریر و گرامی‌کَرت‌ پسر جاماسپ‌ و اسفندیار پسر گشتاسپ‌ با شدت‌ هرچه‌ تمام‌تر بر تورانیان‌ تاختند. اسفندیار رویین‌دژ را به‌دست‌ آورد و خواهران‌ خود را که‌ اسیر ارجاسپ‌ بودند آزاد کرد و دست‌ و پا و یک‌ گوش‌ ارجاسپ‌ را برید و یک‌ چشمش‌ را به‌ آتش‌ بسوخت‌ و سپس‌ او را سوار بر خر دم‌بریده‌ای‌ روانۀ‌ تورانش‌ کرد. پس‌، آن‌گاه‌ اسفندیار به‌ فرمان پدر، آیین‌ زردشت‌ را به‌ گرد جهان‌ برد. داستان‌ اسفندیار در شاهنامه‌، که‌ از جذاب‌ترین‌ داستان‌های‌ شاهنامه‌ است‌، به‌‌گونه‌ای‌ دیگر است‌: گشتاسپ‌، برخلاف‌ روایت‌های‌ زردشتی‌، پادشاهی‌ بی‌تدبیر است‌ و چون‌ از میل‌ اسفندیار برای‌ رسیدن‌ به‌ تخت‌ آگاه‌ است،‌ او را به‌ زابل‌ می‌فرستد تا رستم‌ را دست‌بسته‌ به‌ درگاه‌ آورد. رستم‌ از تسلیم‌ خود سر بازمی‌زند. پس‌ نبرد درمی‌گیرد. اسفندیار در آغاز نبرد بر رستم‌ برتری‌ دارد، اما سرانجام‌ رستم‌ به‌ رایزنی‌ سیمرغ‌، تیری‌ دوشاخه‌ از چوب‌ گز بر چشمان‌ اسفندیار که‌ تنی‌ رویین‌ دارد می‌نشاند و او را از پای‌ درمی‌آورد. نقطۀ‌ ضعف‌ این‌ دلاور تنها چشمان‌ او بودند، که‌ به‌ هنگام‌ غوطه‌خوردن‌ در آب‌ چشمۀ‌ رویین‌کننده‌ چشمان‌ خود را بسته‌ بود. پس‌ از اسفندیار، پسرش‌ بهمن‌ به‌ کین‌خواهی‌ برخاست‌، اما چون‌ رستم‌ کشته‌ شده‌ بود، بهمن‌ افراد خانوادۀ‌ او را هلاک کرد.