روسی، هنر

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

روسی، هنر (Russian art)

روسي، هنر
روسي، هنر

نقاشی و مجسمه‌سازی (۱۹۷۱ـ۱۹۹۱). هنر روسی قرن‌ها زیر سیطرۀ سنّت‌ تغییرناپذیر هنر کلیساییِ باقی‌مانده از دوران بیزانس[۱] بود، و به تأثیرات هنری غرب به‌کندی و با تردید واکنش نشان می‌داد. هنر روسی مدت کوتاهی در اوایل قرن ۲۰، نقش اصلی و نافذی در هنر پیشتاز اروپا داشت. اما این گرایش با مخالفت حکومت شوروی روبه‌رو شد و به سود هنرِ معطوف به گرامی‌داشت مقام کارگر، سرکوب گردید.

قرن‌های ۱۰ـ۱۳م. هنر روسی در این قرن‌ها تحت سلطۀ کلیسای ارتدوکس[۲]، از سنّت‌های هنر بیزانس تغذیه می‌کرد؛ شمایل‌[۳]سازی‌ها، کنده‌کاری‌ها، فلزکاری‌ها، و گلدوزی‌های زیبا دستاوردهای این دوره‌اند.

قرن‌های ۱۳ـ۱۵م. در دورۀ استیلای مغول‌ها (میانۀ قرن ۱۳ تا پایان قرن ۱۴م)، هنرها روبه افول نهادند، ولی در قرن ۱۵م از نو احیا شدند. پیدایش شمایلگاه[۴] (لوح مزیّن به شمایل که محراب را از شبستان کلیسا جدا می‌کند)، فرصت‌های تازه‌ای برای نقاشان فراهم کرد. مکتب نووگورود[۵]، با نقاشی‌هایی در رنگ‌های پرمایه، و آندری روبلف[۶]، برجسته‌ترین شمایل‌نگار روس، در این دوره ظهور کردند.

قرن‌های ۱۶م ـ۱۷. پس از شکوفایی هنر در قرن ۱۵م، شمایل‌نگاری رفته‌رفته افول کرد. در اواخر قرن ۱۶م، سبک تازه‌ای در شمایل‌نگاری آغاز شد. استادان این شیوه، شمایل‌های فوق‌العاده ظریفی، اغلب مینیاتور[۷]، خلق کردند. در قرن ۱۷ این هنر به مهارتی سطحی تنزّل یافت.

قرن ۱۸. هنر روسی از قرن ۱۸ شیوه‌های هنری غرب را جذب کرد. در ۱۷۵۴ کاترین کبیر[۸]، آکادمی هنرهای زیبای سن‌پترزبورگ[۹] را بنیاد نهاد؛ اما از نقاشان خارجی بیشتر حمایت می‌کرد و هیچ نقاش روسِ برجسته‌ای ظهور نکرد. هنگامی‌که نقاشی دینی از حمایت بی‌بهره ماند، نقاشی روس تقریباً به تک‌چهره‌سازی محدود گردید. نخستین مجسمه‌ساز بزرگ روس، کُنت کارلو راسترلّی[۱۰] ( ـ ۱۷۴۴)، بود که پیکرۀ سوار بر اسب[۱۱] پطر کبیر[۱۲] در سن‌پترزبورگ و نیم‌تنۀ[۱۳] مفرغی[۱۴] پتر در کاخ زمستانی[۱۵] سن‌پترزبورگ، از مشهورترین آثار اوست.

قرن ۱۹. سرانجام در قرن ۱۹ در روسیه هنرمندانی با آوازۀ جهانی ظهور کردند، و درصدد پذیرش واقعیت پیشینۀ فرهنگی خویش برآمدند. هنر روسی در اوایل قرن ۱۹ از هنر ایتالیا بسیار تأثیر گرفت، چنان‌که در پردۀ مشهور واپسین روزهای پمپئی[۱۶] اثر برولوف[۱۷] ـ نخستین نقاش روس که توجه جهانی را برانگیخت ـ و در آثار ایوانُف[۱۸] (۱۸۰۶ـ۱۸۵۸)، به‌ویژه در تک‌چهره‌هایش، مشهود است. بزرگ‌ترین نمایندۀ سبک نئوکلاسیک[۱۹] در مجسمه‌سازی روسیه، شچدرین[۲۰] ( ـ۱۸۲۵) بود که پیکره، آثار یادمانی[۲۱]، و نقش کم‌برجسته[۲۲] می‌ساخت. مسیر آیندۀ هنر روسی را میخائیل وروبل[۲۳] (۱۸۵۶ـ۱۹۱۰)، نقاش سمبولیست[۲۴]، تعیین کرد، که آثارش بشارتی بر ظهور فتوریسم[۲۵] بودند.

اوایل قرن ۲۰. در اواخر قرن ۱۹، جنبش جهان هنر[۲۶] که می‌کوشید زیبا‌شناسی[۲۷] قرن ۱۹ را با سنّت‌های بومی روس درآمیزد، آثار رنگین پرتفصیلی پدید آورد که در تصویرگری کتاب و طراحی صحنه تأثیر عمیقی نهاد. در ۱۸۹۹ بنوا[۲۸] و سرگِی دیاگیلف[۲۹] مجلۀ میر ایسکوستوا (دنیای هنر) را منتشر کردند که خاستگاه دورۀ درخشان طراحی بالۀ روس شد. سرمایه‌داران روس چندین مجموعۀ بزرگ از آثار هنر مدرن[۳۰]، به‌ویژه آثار سزان[۳۱]، ماتیس[۳۲]، پیکاسو[۳۳] و دیگران را گرد آوردند؛ و مرتباً نمایشگاه‌هایی از آثار پیشتاز اروپایی در شهرهای بزرگ برگزار می‌شد. از این‌رو هنرمندان جوان روس اغلب بیش از همتایان اروپایی خود، از تحولات جدید آگاه بودند. از دل این آگاهی، هنر روسیِ اصیلی پدید آمد که دیگر وام‌دار امپرسیونیسم[۳۴] یا پست‌امپرسیونیسم[۳۵] نبود. مارک شاگال[۳۶]، اگرچه بیشتر در فرانسه و آلمان هنر آفرید، دست‌مایه‌های خود را از زندگی و فرهنگ بومی روس برگرفت، و سبکی کاملاً شخصی را پروراند. واسیلی کاندینسکی[۳۷] که بعدها نخستین نقاش انتزاع‌گرا[۳۸]ی ناب شد، در ۱۸۹۶ روسیه را ترک کرد، اما فرهنگ بومی روس در تکامل هنرش نقشی بسزا داشت. بدین‌سان دورۀ ۱۹۱۰ـ۱۹۱۸ شاهد تغییرات مکرر گروه‌هایی بود که همه هنری غیرتصویری و کاملاً انتزاعی را جست‌وجو می‌کردند. انتزاع‌گراترین نقاش روس کازیمیر مالِویچ[۳۹] بود که نقاشی‌اش با ناممربع سیاه[۴۰] (۱۹۱۴) مظهر غایی مکتب سوپره‌ماتیسمِ اوست ـ مکتبی که بر ارزش‌های روحانیِ هنر انتزاعی تأکید دارد. در مجسمه‌سازی، ساختگری نیروی مسلط بود، و کوشش‌های نائوم گابو، پفسنر، روچنکو، ال لیسیتسکی، و تاتلین برای خلق مجسمه‌های انتزاعی با استفاده از مواد جدید صنعتی، در تحول مجسمه‌سازیِ اروپا تأثیر بسزایی برجا نهاد. ناتالیا گنچاروفا و میخائیل لاریونوفِ نقاش، و اَلکساندر آرخیپنکو، مجسمه‌ساز، از هنرمندان دیگر این دوره‌اند. از ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۲ کاندینسکی پس از بازگشت به روسیه در اصلاح هنرستان‌ها و موزه‌های روسیه نقش داشت.

هنر و انقلاب. تا چند صباحی پس از انقلاب، این هنرمندان ادارۀ مدارس هنری را دردست گرفتند و روش‌هایی را به‌اجرا درآوردند که بعدها باوهاوس را سخت متأثر ساخت. لیسیتسکی و گابو این عقاید را به دیگر نقاط جهان بردند؛ چراکه نگرش حکومت تغییر کرد و حزب کمونیست، بازگشت به رئالیسم اجتماعی را در هنر حکم کرد. برخی از نقاشان کاملاً از نقاشی دست شستند؛ تاتلین به طراحی‌ صنعتی و معماری روآورد، و گروهی همچون لیسیتسکی به خلق آثار گرافیکی و پوستر گراییدند. همۀ هنرمندان انقلابی، در تئاتر به فعالیت پرداختند و انتزاعی‌ترین آثار مالویچ نخست در صحنۀ تئاتر پیروزی بر آفتاب (۱۹۱۳) اثر کروچنیخ[۴۱] به‌کار رفتند. پس از انقلاب، قطارهای «آگیت‌پروپ» (تبلیغی ـ ترویجی) کشور را درنوردیدند، و هنرمندان و بازیگران در آن‌ها به اجرای نمایش‌های ساده و نشر شعارهای سیاسی پرداختند. رؤیای آنان دستیابی به هنری دامنه‌دارتر از نقاشی بود، تا مردم بتوانند فعالانه در آن شرکت کنند. اما سرانجام در تئاتر نیز همچون نقاشی، چنین رویکردهای ماجراجویانه‌ای ممنوع شد، و شور آغازین انقلاب فقط در سینما و فیلم‌های فسِولِت پودوفکین و سرگِی آیزنشتاین برجا ماند.

هنر شوروی. حکومت خودکامۀ استالین، هنر پیشتاز را سرکوب، و رئالیسم سوسیالیستی[۴۲] را جانشین آن کرد. دورۀ ۱۹۲۲ـ۱۹۲۷ شاهد شکل‌گیری گروه‌هایی از نقاشان بود که سبک تازه‌ای را می‌جستند، انجمن هنرمندان انقلابی روسیه[۴۳] از آن جمله‌اند که مضامین انقلابی را به‌تصویر می‌کشیدند. واقع‌گرایی خشک، ویژگی عمومیِ هنر نقاشان و مجسمه‌سازان شوروی در سال‌های جنگ است. مجسمه‌سازان به خلق آثار یادمانی گرایش داشتند. دو اثر مشهورِ پیکرۀ کارل مارکس[۴۴] (۱۹۱۸) اثر ماتوی‌یف[۴۵] در سن‌پترزبورگ (لنینگراد) و مجسمۀ غول‌آسای یادبود لنین[۴۶] اثر شادر[۴۷]، نزدیک تفلیس[۴۸]، از آن جمله‌اند. اندکی پیش از فروپاشی شوروی در اوایل دهۀ ۱۹۹۰، تأثیر جنبش‌های هنری غرب، در شوروی بیش از گذشته قوت گرفت. کومار[۴۹] و مِلامید[۵۰]، زوج مشهوری بودند که در دهۀ ۱۹۸۰ با شیوه‌ای آکادمیک[۵۱] به هجو هنر و سیاست شوروی پرداختند.

هنرهای کهتر. آثار طلاسازان و نقره‌سازان روس، به‌جهت رنگ‌های پرمایۀ میناکاری‌[۵۲]های‌ رنگین، و استفادۀ سخاوتمندانه از سنگ‌های قیمتی، در‌خور توجه است. پیوتر فابرژه[۵۳] نام‌آورترین طلاساز روس بود. تخم‌مرغ‌های سلطنتی عید پاک[۵۴] و اشیاء دیگری که او برای دربار روسیه ساخت، از بدیع‌ترین آثار زرگری‌اند. شاید بتوان هنر میناکاری را شاخص‌ترین، و از کهن‌ترین هنرهای تزیینی دانست. اشیای یونانی ـ سکایی[۵۵] که از گورپشته‌[۵۶]های جنوب روسیه به‌دست آمده‌اند، گویای این واقعیت‌اند که هنرمندان روس یکسره به الگوهای بیزانسی متکی نبوده‌اند؛ هرچند نمونه‌های بیزانسی بسیاری در قفقاز[۵۷] پیدا شده است.

 


  1. Byzantium
  2. Orthodox Church
  3. icon
  4. iconostasis
  5. Novgorod School
  6. Ivan Rublev
  7. miniature
  8. Catherine the Great
  9. Academy of Fine Arts, St Petersburg
  10. Count Carlo Rastrelli
  11. equestrian
  12. Peter the Great
  13. bust
  14. bronze
  15. Winter Palace
  16. Last Days of Pompeii
  17. Brulov
  18. Ivanov
  19. neoclassical
  20. Shchedrin
  21. monument
  22. bas-relief
  23. Mikhail Vrubel
  24. symbolist
  25. Futurism
  26. World of Art
  27. aestheticism
  28. Benois
  29. Serge Diaghilev
  30. modern art
  31. Cézanne
  32. Matisse
  33. Picasso
  34. Impressionism
  35. post-Impressionism
  36. Marc Chagall
  37. Wassily Kandinsky
  38. abstract
  39. Kasimir Malevich
  40. Black Square
  41. Kruchenykh
  42. socialist realism
  43. Association of Russian Revolutionary Artists
  44. Karl Marx
  45. Matveyev
  46. Lenin Memorial
  47. Schadr
  48. Tiflis
  49. Komar
  50. Melamid
  51. academic
  52. enamelling
  53. Peter Fabergé
  54. Imperial Easter Eggs
  55. Greco-Scythian
  56. tumuli
  57. Caucasia