آشنایی زدایی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

آشنایی‌­زدایی (Defamiliarization)

 

(یا: بیگانه­‌گردانی یا بیگانه­‌سازی) نوعی شگرد هنری. به این معنی که هنرمند در اثر خود به گونه­‌ای نامعمول به پدیده­‌ها بنگرد، آن‌ها را غیر از آنچه که متعارف است توصیف کند و در نتیجه پدیده­‌ها را از حوزه­‌ی آگاهی روزمره خارج نماید. با استفاده از این شگرد مدت زمان درک خواننده طولانی­‌تر شده و ادراک او از تصویر یا معنا به تعویق می‌­افتد. برای مثال در شعر زیر از بیدل دهلوی واژگان ساده و آشنایی چون گرم، نوید، سروش، شکست، رنگ، دوش، شمع، عبرت، انجمن، بالیدن و جوش در ساختاری پیچیده و دشوار بیان شده‌­اند و خواننده را وامی‌­دارد تا دوباره و چندباره به واژه­‌ها بنگرد و برای دریافت معنی شعر، معنای هر واژه و رابطه­‌ی آن‌ها را با یکدیگر به دست آورد:

گرم نوید کیست سروش شکست رنگ؟/ کز خویش رفته‌­ایم به دوش شکست رنگ// مانند دود شمع، در این عبرت انجمن/ بالیده‌­ایم، لیک ز جوش شکست رنگ

یکی از سویه­‌های مهم آشنایی­‌زدایی در شعر، غرابت زبانی اثر و نامتعارف بودن روش بیان است. آشنایی­‌زدایی در شعر به صورت­‌های گوناگونی شکل می­‌گیرد که اهم آن‌ها این سه مورد است: 1.آشنایی­‌زدایی در حوزه­‌ی قاموسی: کلمه­‌ای در جایی یا به شکلی به‌کار رود که خلاف انتظار خواننده یا شنونده باشد. 2.آشنایی­‌زدایی در نحو زبان: که ذهن خواننده به طور منطقی به سمتی کشیده می­‌شود و سپس با اشاره‌­ای و نکته‌ای، ناگهان نظر خواننده را به مستثنایی جلب می‌­کند که معنی قبلی را از اساس دگرگون سازد. 3.آشنایی­‌زدایی در ترکیب‌­سازی: این ترکیبات همیشه کلمات تشکیل­‌دهنده­‌ی خود را از حالت عادی خارج می­‌کنند. مثل ترکیب "کبوتران سلام" یا "دوزخ‌­آشام" در شعر مولوی. آشنایی­‌زدایی در شعر، از طریق هنجار­گریزی صورت می­‌گیرد.

این اصطلاح برای اولین‌بار توسط ویکتور شکلوفسکی[۱] (منتقد و از اولین فرمالیست­‌های روس) به کار رفته است. این شگرد در شعر کلاسیک فارسی جز در میان شاعران سبک هندی، در شعر خاقانی_شروانی و خاصه مولوی زیاد به کار رفته و از شاعران معاصر سهراب_سپهری به‌وفور از بیگانه­‌گردانی بهره گرفته است.

منابع:



  1. Viktor Borisovich Shklovsky