اسطوره شناسی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

اسطوره‌شناسی (mythology)

اسطوره‌شناسی

(یا: میتولوژی؛ در یونانی میتوس به‌معنی داستان و لوگوس به‌معنی سخن و سخن‌گویی) گونه‌ای از داستان‌های کهن که زیربنای نمادین فرهنگی معین را تشکیل می‌دهند. این داستان‌ها به توصیف خدایان و دیگر موجودات فرازمینی می‌پردازند که ممکن است با انسان‌ها نیز در رابطه باشند. و مقصود از آن‌ها غالباً تبیین چگونگی امور جهان، طبیعت، و تاریخ انسان بوده است. وجه ممیزۀ اسطوره از افسانه را گاه در آن می‌دانند که اسطوره یکسره تخیلی است، حال آن که ممکن است افسانه، مانند افسانۀ تروآ[۱]، حول شخصیت یا رویدادی تاریخی شکل گرفته باشد، اما این دو چنان با هم درآمیخته‌اند که غالباً نمی‌توان آن‌ها را از یکدیگر بازشناخت. اسطوره الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان بوده است. پِرسی بیش شِلی[۲]، شاعر انگلیسی، در نمایش‌نامۀ تغزلی پرومتئوس از بند رسته[۳] (۱۸۲۰) به بازآفرینی اسطورۀ خدایی جبار و ستمگر می‌پردازد که انسان برضد او طغیان می‌کند. اساطیر اسکاندیناویایی و آلمانی الهام‌بخش ریشارد واگنر[۴]، آهنگ‌ساز آلمانی، در تصنیف اپرای حلقۀ نیبلونگ[۵] (۱۸۷۶) بودند. برخی از مهم‌ترین اساطیر باستان و خدایانشان عبارت‌اند از مصر (اُزیریس[۶])، یونان (زئوس[۷])، روم (ژوپیتر[۸])، هند (برهما[۹]) و اساطیر اقوام اسکاندیناوی و ژرمن (اودین[۱۰]/وُدِن[۱۱]). اسطوره‌شناسی به مطالعه و چگونگی ارتباط این‌گونه داستان‌ها با داستان‌های مشابه در فرهنگ‌های دیگر می‌پردازد.

سیر تحول اساطیر. اسطوره‌های بزرگ بیان شاعرانۀ عمیق‌ترین احساسات انسان نخستین دربارۀ جهان و زندگی‌اند؛ برخی اسطوره را تا حد زیادی بستر حیاتی لازم برای شکل‌گیری یک فرهنگ دانسته‌اند. مطالعات انسان‌شناسی در میان اقوام بدوی نشان می‌دهد که اسطوره‌ها در تبیین جامعه و نهادهای آن نقش حیاتی دارند؛ مانند تمایز میان سران و زیردستان، یا مالکیت زمین، یا قدرت‌های جادویی برخی از خانواده‌ها. اساطیر محدود به فرهنگ‌های کهن نیستند و در جوامع پیشرفته نیز به شکل فرهنگ عامه[۱۲] و فولکلور مشاهده می‌شوند.

تفاسیر اولیه. نخستین کسانی که به مطالعۀ اساطیر پرداختند نگاهی شکاکانه و انتقادی داشتند، اگرچه افلاطون، به‌رغم از میان برداشتن اساطیر هلنی، عقیده داشت که فیلسوف باید اسطوره‌های واقعی‌تری را جانشین آن‌ها کند و خود در سه رسالۀ تیمایوس[۱۳]، فایدو[۱۴] و ضیافت[۱۵] دست به چنین کاری زد. ائوهمروس[۱۶]، فیلسوف سیسیلی، (ح ۳۱۶پ‌م) معتقد بود که همۀ اساطیر در حوادث تاریخی ریشه دارند و خدایان همان جنگجویان و پهلوانان قدیم‌اند که قداست یافته‌اند. در ۱۸۲۵، مولر[۱۷] در مقدمه‌ای بر علم شناخت اساطیر[۱۸]، اسطوره را بیماری زبان خواند و نام خدایان را صرفاً بیان پدیده‌های طبیعی قلمداد کرد.

مطالعات اخیر. در اواخر قرن ۱۹، اسطوره‌شناسی به مرحله‌ای جدید پا گذاشت که در آن اساس کار بر مقایسه و توضیح اساطیر بود. اندرو لانگ[۱۹]، مورخ و فولکلوریست اسکاتلندی و مؤلف کتاب اسطوره، آیین، و دین[۲۰] (۱۸۸۷)، و جیمز فریزر[۲۱] در شاخۀ زرین[۲۲] (۱۸۹۰)، که اثری راهگشا در مطالعۀ منشأ ادیان و جامعه‌شناسی است، اساطیر را بر اساس زندگی و تجربۀ اقوام بدوی تفسیر کردند. در ۱۹۳۱، ویلهلم اشمیت[۲۳]، قوم‌شناس آلمانی، در کتاب خاستگاه و رشد دین[۲۴] به بررسی نظریات متعددی پرداخت که سعی در تبیین منشأ دین و اساطیر داشته‌اند. در قرن ۲۰ اساطیر را در چارچوب فلسفۀ صورت‌های نمادین، یا به‌مثابۀ نظامی سازمان‌یافته از ارزش‌ها و دلالت‌ها، تجزیه و تحلیل کرده‌اند.

طبقه‌بندی خدایان. چهره‌های اصلی اسطوره‌های گوناگون به گروه‌هایی مشخص تقسیم می‌شوند. در همۀ نظام‌های اسطوره‌ای، خدای جنگ، خدای آب، خدای باد، خدای زراعت، خدای شکار، خدای مرگ، و بسیاری خدایان دیگر دیده می‌شوند که با مظاهر متعارف زندگی انسان مرتبطند. بسیاری از خدایان بیش از یک قلمرو دارند، چنان که خدایان جنگ خدایان زراعت نیز به‌شمار می‌روند؛ زراعت عموماً در قلمرو خدای مرگ است، زیرا رشد دانه مستلزم خارج شدن از جهان زیرین است.

جهان‌شناسی. از جنبه‌های مهم اسطوره ارتباط آن با تصور انسان اولیه از جهان، خلقت آن و منشأ انسان است. اسطوره‌های مربوط به جهان‌شناسی شباهت بسیار با یکدیگر دارند.

 


  1. Troy
  2. Percy Bysshe Shelley
  3. Prometheus Unbound
  4. Richard Wagner
  5. Der Ring des Nibelungen
  6. Osiris
  7. Zeus
  8. Jupiter
  9. Brahma
  10. Odin
  11. Woden
  12. folklore
  13. Timaeus
  14. Phaedo
  15. Symposium
  16. Euhemerus
  17. K.O.Müller
  18. Prolegomena Zu einer Wissenschaftlichen mythologie
  19. Andrew Lang
  20. Myth, Ritual, and Religion
  21. James Frazer
  22. The Golden Bough
  23. Wilhelm Schmidt
  24. Ursprung der Gottesidee