دیوان سالاری

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

دیوان‌سالاری (bureaucracy)
(یا: بوروکراسی[۱]) اولین‌بار در قرن ۱۸م توسط یکی از وزرای تجارت فرانسه به مفهوم حکومت به‌کار رفت. دیوان‌سالاری امروزه بر قشر اداری و طبقۀ مدیریت سازمان و به‌خصوص سازمان دولتی دلالت می‌کند و در مجموع به‌معنای حکومت کارمندان به شکل سازمان‌یافته و با مقررات مشخص است که امور جاری مؤسسه‌ای را اداره می‌کند. هگل دیوان‌سالاری را روح دولت و مارکس آن را ابزار فشاری می‌دانست که طبقه مسلط آن را به‌کار می‌گیرد. ماکس وبر، دیوان‌سالاری را دستگاهی با سلسله‌مراتب معین می‌دانست که درنتیجۀ رشد زیاد تبدیل به یک نیروی مستقل شده است. او می‌گوید شدت و ضعف دیوان‌سالاری از میزان نامه‌هایی که در داخل یک دستگاه مبادله می‌شود، قابل درک است. توقع دیوان‌سالاری از کارمندان این است که وجودشان در دستگاه اداری مستحیل نمایند؛ از این‌رو یکی از ویژگی‌های دیوان‌سالاری جدید جنبۀ غیرشخصی آن است، بدین‌معنا که شخص در وظایف خود و وظایف شخص نیز در دستگاه حل شده است. از ویژگی‌های دیوان‌سالاری، مقاومت در برابر تغییر عادات رایج در دستگاه اداری است. یکی دیگر از ویژگی‌های دیوان‌سالاری، ظهور هرم قدرت با جریان اطلاعات و تصمیمات از بالا به پایین به‌صورت دستور و قلب ماهیت انسانی کارمند است. جنبه‌های منفی دیوان‌سالاری، مثل کندی امور به‌علت مقررات زائد، سلسله‌مراتب طولانی، رعایت تشریفات در حد افراط، سوءاستفاده از مقام و بالاخره کاغذبازی را بوروکراتیسم[۲] خوانده‌اند. در کاربردی عمومی‌تر، شخصیت بوروکراتیک به شخصیتی اطلاق می‌شود که متکی به مقام و منصب است و اصولاً انسان را با مقامش می‌شناسد و رفتارش را براساس آن تنظیم می‌نماید و قوانین را عیناً و به‌صورت خشک رعایت می‌کند و در مقابل دگرگونی‌ها مقاوم است. بوروکراتیزاسیون[۳] نیز به روند شکل‌گیری و گسترش دیوان‌سالاری در گروه، سازمان، جنبش اجتماعی اطلاق می‌شود.

 


  1. bureaucracy
  2. bureaucratism
  3. bureaucratization