شیخیه

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

شیخیه
(یا: شیخی‌گری؛ شیخی) فرقه‌ای از شیعیان اخباری امامیۀ اثنی عشری، پیروان شیخ احمد احسایی، پدیدآمده در قرن ‌۱۳ق. پس از مرگ شیخ احمد احسایی (۱۱۶۶‌ـ‌۱۲۴۱‌ق) و شاگرد و جانشینش سید کاظم رشتی (۱۲۱۲‌ـ‌۱۲۵۹‌ق) پیروان این فرقه به دو گروه تقسیم شدند؛ اکثریت آنان از محمدکریم‌خان قاجار کرمانی (۱۲۲۵‌ـ ‌۱۲۸۸‌ق) که تأکید بر رکن رابع (واسطه میان امام غایب و مردم که احکام را بلاواسطه از امام می‌گیرد و به دیگران می‌رساند) داشت، پیروی کردند و به شیخیۀ کریمخانیه، رکنیه و کرمانیه شهرت یافتند. پس از وی ریاست این شاخه از شیخیه به‌دست فرزندان و نوادگان او، خاندان ابراهیمی، افتاد که به‌ترتیب عبارت‌ بودند از حاج محمدخان، زین‌العابدین‌خان، عبدالرضاخان و ابوالقاسم‌خان ابراهیمی (دربارۀ هریک از آن‌ها مقاله مستقلی در این دایرةالمعارف وجود دارد). گروهی دیگر، که در اقلیت بودند و چیزی برگفته‌های شیخ احمد و سید کاظم رشتی نمی‌افزودند و با کریمخانیه نیز مخالفت می‌کردند، در آذربایجان به حاج میرزا شفیع تبریزی ( ـ۱۳۰۱ق) پیوستند. پس از میرزا شفیع، پسرش، میرزا موسی ( ـ۱۳۱۹ق)، جانشین او شد و بعد از وی ریاست شیخیۀ آذربایجان به آقا میرزاعلی ثقةالاسلام رسید. وی در ۱۳۳۰ق به جرم آزادی‌خواهی به‌دست روس‌ها در تبریز به دار آویخته شد. گروه دیگر از شیخیۀ آذربایجان که احقاقیه نام دارند، پیرو آخوند ملا باقر اسکویی (۱۲۳۰‌ـ‌۱۳۰۱‌ق) شدند. وی پس از درگذشت سید کاظم رشتی دعوی جانشینی او را کرد. فرزند او میرزا موسی احقاقی (۱۲۷۹‌ـ‌۱۳۶۴‌ق) چون کتابی به نام احقاق‌الحق و ابطال‌الباطل در عقاید شیخیه و ردّ حاج محمدکریم‌‌خان نوشت، فرزندان او نام خانوادگی خود را احقاقی گرفتند.

شیخیۀ آذربایجان منکر اعتقاد به رکن رابع هستند. شیخیه شیعیان مخالف خود را «بالاسری»‌ها می‌گفتند، زیرا که آنان نمازخواندن در بالای قبر پیامبر (ص) و ائمه‌ (ع) را جایز می‌دانستند. چون خودِ شیخیه به هنگام نماز خواندن در حرم امامان، برای ادب و احترام، قبر را میان خود و قبله قرار می‌دادند و پشت سر قبر امام می‌ایستادند به «پشت سری»‌ها معروف شدند. مخالفین شیخیّه معمولاً متشرعه نامیده می‌شدند. اختلاف عمدۀ شیخیه با متشرعه، عمدتاً در تعبیر و تفسیر دو اصل امامت و معاد است. شیخیه حاج کریمخانی معتقدند که اصول دین منحصر به چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن رابع است. به عقیدۀ آنان رکن چهارم (شیعۀ کامل) همان مبلّغ و ناطق اول و واسطۀ بین امام غایب و مسلمانان و از میان نجبا و پیروان شیخیه است. اعتقاد به دو اصل عدل و معاد نیز در اعتقاد به توحید و نبوت نهفته است. پیروان این فرقه و شاخه‌های منشعب از آن، معاد جسمانی را قبول ندارند و جسم آدمی را ترکیب‌یافته از دو جسم می‌دانند و بر آن‌اند که جسم مادی متلاشی می‌شود و جسم حقیقی همچون عنصری لطیف که مانند شیشه در درون سنگ است، باقی می‌ماند و آن را «هَوَرقلیایی» می‌نامند. این اعتقاد موجب تکفیر آنان از سوی علمای متشرّعه شد چنان که در شهرهایی چون تبریز، همدان (۱۳۱۵ق) و کرمان به کشمکش‌های خونینی انجامید. شیخیه در باب کیفیت معاد، معراج پیغمبر (ص)، امامت و برخورد اخباری‌گرایانه با روایات‌ و برخی مسائل دیگر نیز، آرا و گرایش‌های خاصی دارند. بهائیان شیخ احمد را «مبشّر ظهور»، و او را با سید کاظم رشتی «دو نجم ساطع» می‌نامند. مورخین، آراء شیخیه به‌ویژه درخصوص رکن رابع را زمینه‌ساز پیدایش بابیگری دانسته‌اند. علی‌محمد باب شاگرد سید کاظم رشتی بود.