نقالی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

نَقّالی

نَقّالي

روايت و نقل داستان. نقالی به‌صورت کم‌و‌بیش شبیه آنچه امروز می‌شناسیم از زمان صفویه (شاه اسماعیل صفوی) آغاز شد. شاه اسماعیل خود مشوق و مروج نقالی بود و مقصودش هم در‌اصل رواج مذهب شیعۀ اثنی عشری بود. وی برای این کار هفده گروه را مأمور کرد که هر کدام در جایی و به لباسی و به‌طرزی جداگانه مقصود او را تبلیغ کنند: گروهی مداحی ائمه را می‌کردند، بعضی در زورخانه‌ها شعر می‌خواندند و دسته‌ای هم همچون قاضی‌های قشون برای قشون سخن‌سرایی می‌کردند و آداب شریعت و رسوم ملی و پهلوانی را بازمی‌گفتند، و برای جلب هر چه بیشتر نظر مردم مدح و ثنای آل علی‌(ع) را با داستان‌ها و روایت‌های پهلوانی می‌آمیختند. در عهد شاه‌عباس در اغلب شهرهای بزرگ ایران (مثل اصفهان و قزوین)، قهوه‌خانه‌های فراوانی دایر شد که گروه‌های مختلف مردم به آن‌جا می‌رفتند و با نقل و نقالی و شاهنامه‌خوانی سرگرم می‌شدند. در همین دوره بود که کتاب‌های زیادی از راویان و نقالان ثبت و ضبط شد. همچنین در روزگاران بعدی که وسایل سرگرمی اندک بود، نقالی ابتدا در دشت و دمن، و بیش از پیش در قهوه‌خانه‌ها رواج گرفت. در نقالی، بیان نقش ویژه‌ای دارد. گاه سخن به‌آهستگی بر زبان می‌آید و گاه به‌تندی؛ به‌طوری که کشش واژه‌ها در شنونده تأثیر می‌نهد، و او را به تعمق وامی‌دارد. نقال هرگاه خسته شود، برای تازه‌کردن نفس، جماعت را به فرستادن صلوات دعوت می‌کند. نقالان نه فقط واگوکنندۀ داستان‌های حماسی و پهلوانی ایران بودند، بلکه به داستان‌های هزل‌آمیز و مسخره نیز می‌پرداختند، اما نقالی از شاهنامه (مانند نقل نبرد رستم و سهراب و رستم و افراسیاب، که داستان‌های آن‌ها با تاریخ قهوه‌خانه در ایران توأم است) مهم‌ترین قصه‌های بودند که نقالان نقل می‌کردند. نقال شاهنامه‌خوان داستان منظوم را به نثر در می‌آوَرْد و پاره‌ای از صحنه‌ها را با آب‌و‌تاب بسیار شرح می‌داد، و گاه در میانۀ سخن خود سطرهایی از داستان را به شعر می‌خواند و بار دیگر به‌شیوۀ نخست به نقالی ادامه می‌داد.