ضرورت

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

ضرورت
(در لغت به‌معنای ناگزیری) در اصطلاح منطق در دو معنا استفاده می‌شود: ۱. مترادفِ بدیهی؛ در این معنا ضرورت همانند بدیهی دربرابر اکتسابی قرار می‌گیرد و هر تصور و تصدیقی که بدون نیاز به تأمل و اندیشه، و به تعبیر دقیق‌تر، با اندک تأمل و اندیشه دریافت شود ضروری به‌شمار می‌آید؛ ۲. دربرابر امتناع و امکان، که در این معنا از چگونگی نسبت محمول با موضوع حکایت می‌کند و همانند امتناع و امکان، مادۀ قضیه به‌شمار می‌آید. ضرورت، در منطق ارسطویی در ارتباط با قضایا به اقسامی چند تقسیم می‌شود: الف. به حسب ذات موضوع (= ضرورت ذاتی) که وجوب اتصاف موضوع به محمول است، یعنی تا زمانی‌که ذات موضوع (= افراد موضوع) باقی است، مثلِ «انسان حیوان است»، محمول برای آن ضرورت دارد. بدیهی است تا وقتی هریک از افراد انسان موجود باشند حیوان بودن آن‌ها ضروری است. از این ضرورت به «ضروریّۀ مطلقه»، «ضروریّۀ ذاتیه» و «ضروریّۀ مادامَ‌الذّات» نیز تعبیر می‌شود؛ ب. به‌شرط محمول: ضرورتی است که هنگام تحقق محمول حاصل می‌شود، مثلِ «انسان، متحرک است، مادام که متحرک است». چنین قضیه‌ای را ضروری «بهشرط محمول» می‌نامند؛ ج. به‌شرط وصف موضوع: ضرورتی است که از اتصاف ذات موضوع به وصفی معیّن حاصل می‌شود. از این قضیه به «مشروطۀ عامه یا ضروری مادام‌الوصف» نیز تعبیر می‌شود، مثلِ «انگشتان هر نویسنده، مادام که در حال نوشتن است، در حرکت است». بدیهی است که «انگشتان نویسنده» ( = موضوع) تا بدان‌گاه که در حال نوشتن است، و نه دائماً در حال حرکت است؛ د. ضرورت حمل: ضرورت حمل محمول بر موضوع، مثل ضرورت حمل «حیوانیت» بر انسان در قضیۀ «انسان، حیوان است». از این قضیه به «قضیۀ ضروریه» تعبیر می‌شود، بدان سبب که نسبت محمول برای موضوع ( = مادۀ قضیه) ضروری است؛ ه‌ . ضرورت خارجی: ضرورت محمول است برای موضوع در خارج از ذهن مثل «انسان، حیوان است» که ضرورت حیوانیت انسان در خارج نیز هست؛ و. ضرورت ذهنی: ضرورت محمول است برای موضوع در ذهن که نسبت به ضرورت خارجی محدودتر و خاص‌تر است، از آن‌رو که هرچه در خارج ضروری باشد در ذهن هم ضروری است، اما عکس آن صادق نیست.