فونتنل، برنار (۱۶۵۷ـ۱۷۵۷)
فونْتَنِل، بِرنار (۱۶۵۷ـ۱۷۵۷)[۱]
دانشمند و ادیب فرانسوی. او در شهر روان بهدنیا آمد و در همان شهر پرورش یافت. استعداد و علاقه یکسانی را در زمینههای ادبیات، علم و فلسفه در خود گرد آورده بود. از این رو توانست میان علم و ادبیات فرانسه در قرن هفدهم از یک سو و فلاسفهی قرن هجدهم، که بهیک معنی راه را برای آنان هموار کرد، پلی ایجاد کند. پس از ۳۰سالگی که در اپرانامهنویسی شهرت یافته بود، مقیم پاریس شد. فعالیتهای ادبیاش از ۱۶۸۳ تا ۱۶۸۸ مایۀ اعتبارش شد. کتاب نامههای عاشقانه[۲] (۱۶۸۳) بر شهرتش افزود و اثر بعدیاش، گفتوگوهای جدید مردگان[۳] (۱۶۸۴)، موفقیت بسیار یافت. این سلسله گفتوگوها که بر پایۀ الگوی مکالمات لوکیان (لوسین)[۴] نوشته شده بود، بین شخصیتهایی مثل سقراط[۵] و میشل دو مونتِنی[۶] جریان مییافت. مشهورترین اثر فونتنل کتاب کثرت جهانها[۷] (۱۶۸۶) بود. این گفتارهای گیرا و پیچیده تأثیرگذارتر از هر اثر دیگری در حمایت از نظام تعاونی بودند. در ۱۶۹۱ به عضویت آکادمی فرانسه[۸] درآمد. مهمترین سهم فونتنل رویکردش به تاریخنگاری است که در کتاب منشأ فابلها[۹] (۱۷۲۴) تصویر شده است و در آن به این نظریه میپردازد که فابلهای مشابه در فرهنگهای مختلف مستقلاً پدید میآیند.
او همچنین نقش مهمی در عامه فهم کردن نظریات علمی زمانش داشت، هوادار فیزیک دکارت بود و در کتابش بهنام گفتگو در کثرت جهانی[۱۰] که در سال (1686) انتشار یافت. نظریات نجومی دکارت را بهزبانی عامه فهم نوشت. البته او از اهمیت نیوتن نیز غافل نبود و در سال (1727) کتابی تحت عنوان ستایش نیوتن [۱۱]نوشت. در کتابی بهنام نظریه گردبادهای دکارت[۱۲] از این نظریه دکارت دفاع کرد و به اصل جاذبه عمومی[۱۳] که از نظر او متضمن فرض یک ذات نهایی بود تاخت. همچنین فونتنل، گرایش به اصالت تجربه داشت و معتقد بود که همهی اندیشههای ما در نهایت به دادههای تجربه حسی قابل تأویل هستند. همچنین توسط افکار و آثارش در گسترش شکاکیت به حقایق مذهبی[۱۴] موثر بود. از جمله در کتاب منشأ افسانهها، ضمن رد اینکه اساطیر بازی قوه خیال هستند، نوشت که اساطیر یونان از میل آدمی به تبیین پدیده ها سرچشمه میگیرد و محصول قوه عقل است. هر چند تخیل در شرح و بسط آنها سهم دارد. عقل آدمی در ادوار اولیه با عقل امروزی تفاوت نداشت. هر دو در تبیین پدیدهها و ناشناختهها به امور شناختنی کوشیدهاند. منتهی در روزگاران اولیه معرفت مثبت[۱۵] بهندرت دست میداد و ذهن ناگزیر متوسل به تبیینات اساطیری[۱۶] میشد، ولی در جهان امروزی معرفت مثبت جای تبیین اساطیری را گرفته است.
فونتنل دلایلی را که در آن سعی در تأیید قدرت و الوهیت مسیح میشد انکار میکرد. با این حال، او ملحد[۱۷] نبود، بلکه بر این عقیده بود که خدا در نظام طبیعت، که قانون بر آن حکم میراند، متجلی است، نه در تاریخ ، بهعبارتی خدای فونتنل خدایی نبود که خود را در تاریخ بنمایاند و نظامهای جزمی بیآفریند، بلکه خدای طبیعت بود که در ادراک علمی جهان[۱۸] خودنمایی میکند.
منابع:
1-کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه ج 6از ولف تا کانت، 1373، ترجمهی سید جلال الدین مجتبوی، چاپ اول، تهران، انتشارات سروش و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
2-ریس، ویلیام، فرهنگ فلسفه،1399، ترجمه، غلامرضا اعوانی و دیگران ، چاپ اول، تهران، انتشارات موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
- ↑ Fontenelle, Bernard
- ↑ Lettres Galantes
- ↑ Nouveaux Dialogues des Morts
- ↑ Lucian
- ↑ Socrates
- ↑ Michel de Montaigne
- ↑ La Pluralité des Mondes
- ↑ Académie Française
- ↑ De l’Origine des Fables
- ↑ Dialogue in Global Multiplicity
- ↑ Newton Praise
- ↑ Descartes' Theory of tornado
- ↑ The Principal of Public attraction
- ↑ Religious facts
- ↑ Positive Knowledge
- ↑ Mytological explanation
- ↑ Monotheism
- ↑ Sinentific Perception of the world