ساختگری
ساخْتْگری (constructivism)
جنبشی در هنر انتزاعی[۱] که حدود ۱۹۱۴ در روسیه پا گرفت، و بعدها در هنر غرب تأثیر بسزایی گذاشت. ساختگری معمولاً بر استفاده از مصالح صنعتی همچون شیشه، فولاد، و پلاستیک، در آرایشهای کاملاً مشخص دلالت دارد؛ اما تعریف دقیق آن دشوار است، زیرا مفهوم آن برحسب زمان و مکان تغییر یافته است. بعضی از مورّخانِ هنر، بین ساختگری روسی و ساختگری پراکندهتر اروپایی (یا بینالمللی) تمایز قائلند. ولادیمیر تاتلین[۲] بنیادگذار ساختگری بود، که درپی بازدید از پاریس در ۱۹۱۴، خلق ساختارهای برجستهکاریشدۀ کوچک با مصالح قراضه، ازجمله قطعات چوب و سیم را آغاز کرد. این آثار از مجسمههای پابلو پیکاسو[۳] تأثیر داشتند، که تاتلین در پاریس با او ملاقات کرده بود. پیکاسو رویکرد نوینی را در مجسمهسازی ابداع کرد، و بهجای استفاده از دو روش متعارف کندهکاری[۴] و شکلدهی[۵]، آثار سهبعدی را از اتصال سادۀ مصالح مختلف به یکدیگر پدید میآورد؛ همین رویکرد، هستۀ مرکزی ساختگری را تشکیل داد. انقلاب روسیه[۶] در ۱۹۱۷، شور و اشتیاق بسیار به ماشینآلات و فنّاوری را در سراسر کشور در پی داشت؛ مردم شوروی امیدوار بودند از این طریق بتوانند جامعۀ بهتری بسازند. در چنین شرایطی، بهرهگیری تاتلین از مصالح صنعتی، به تقلید مشتاقانۀ سایر هنرمندان انجامید. برخی از آنان نقاشی و مجسمهسازیِ متعارف را خاصِ نخبگان، و زوالپذیر میپنداشتند. ساختگری در ابتدا با سیاستهای شوروی پیوند نزدیکی داشت، و طرح تاتلین با عنوان یادمان بینالملل سوم[۷] ـ برج مارپیچ غولآسا (بین برج ایفل[۸] و برج کج پیزا[۹]) ـ قرار بود در مرکز مسکو، و بهمنزلۀ بزرگترین نماد حکومت جدید، ساخته شود. برج تاتلین هرگز ساخته نشد، اما در ۱۹۲۰ تاتلین مُدلی از آن را بهنمایش گذاشت؛ این یادمان، برجستهترین نمونۀ ساختگری شوروی شمرده میشود. در سایر حوزههای عملی، ازجمله طراحیِ پارچه، سفالگری، و صحنهآرایی تئاتر، نیز از طرحهای ساختگری استفاده شد. حدود ۱۹۲۵ اصطلاح ساختگری به هر گونه اثر انتزاعی زاویهدار اطلاق میشد. بعضی از هنرمندان شوروی از بهکارگیری مصالح جدید استقبال کردند، اما در برابر این نظر مقاومت کردند که همۀ هنرها باید آشکارا کاربرد اجتماعی داشته باشند. از آن میان نائوم گابو و آنتوان پفسنر[۱۰]، دو برادر، که بهترتیب، در ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ روسیه را ترک کردند، در گسترش اندیشههای ساختگری در اروپای غربی و امریکا نقش مهمی داشتند. اصطلاح ساختگری چنان بهگستردگی بهکار رفته است که گاه با هر نوع انتزاع هندسی[۱۱]، همچون کمینهگرایی[۱۲] (← کمینهگرایی) و نقاشی کنارهِ بارز (خطبر)[۱۳]، مترادف انگاشته میشود. ساختگری در غرب تنوع و تداوم یافت، اما در شوروی در دهۀ ۱۹۳۰، با اِعمال رئالیسم سوسیالیستی بهمنزلۀ یگانه نوع هنریِ قابل قبول در زمان حکومت استالین، ناگهان ازبین رفت.