هیوم، دیوید (۱۷۱۱ـ۱۷۷۶): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
هیوم، دِیْوید (۱۷۱۱ـ۱۷۷۶)(Hume, David)<br> | هیوم، دِیْوید (۱۷۱۱ـ۱۷۷۶)(Hume, David)<br> | ||
{{جعبه زندگینامه | {{جعبه زندگینامه | ||
|عنوان = دیوید هیوم | |عنوان = دیوید هیوم | ||
خط ۲۹: | خط ۲۸: | ||
|پست تخصصی = | |پست تخصصی = | ||
|باشگاه = | |باشگاه = | ||
}}<p>فیلسوف و تاریخنگار اسکاتلندی، از تأثیرگذارترین فلاسفه در پیدایش شکگرایی<ref>scepticism</ref> و تجربهگرایی<ref>empiricism</ref> است. در ۱۲سالگی در امتحان ورودی دانشگاه ادینبورگ<ref>Edinburgh</ref> توفیق یافت و در آنجا به ادامۀ تحصیل پرداخت. چون از تندرستی کامل برخوردار نبود، پس از دورۀ کوتاهی کار در مؤسسهای بازرگانی در بریستول<ref>Bristol</ref>، برای ادامۀ زندگی به فرانسه رفت. ذهن هیوم از ۱۷۳۴ تا ۱۷۳۷ با حدّت تمام مشغولِ مسائل مربوط به حکمت نظری<ref>speculative Philosophy</ref> بود. هیوم در این دوره مهمترین اثر فلسفی خود را نوشت با عنوان ''رسالهای دربارۀ طبع آدمی''<ref>A Treatise of Human Nature</ref> (۳ جلد، ۱۷۳۹ـ۱۷۴۰)، که جوهر اندیشۀ او را دربر دارد. این اثر، شاید بهسبب سبک مبهم و پیچیدهاش، به گفتۀ خود هیوم، «مرده از زیر چاپ بیرون آمد» و با همۀ اهمیتی که داشت توجه عامه را جلب نکرد. آثار بعدی هیوم بهصورت مقاله یا مکالمۀ سبکتری که در آن زمان مورد پسند عامۀ مردم بود نوشته شدند. هیوم، پس از انتشار رساله، به ملِک خانوادگیاش در بِرویکشر<ref>Berwickshire</ref> بازگشت و در آنجا توجهاش را به مسائل علم اخلاق<ref>ethics</ref> و اقتصاد سیاسی<ref>political economy</ref> معطوف کرد و ''مقالههای اخلاقی و سیاسی''<ref>Essays Moral and Political</ref> را نوشت (۲ جلد، ۱۷۴۱ـ۱۷۴۲) که توفیقی فوری کسب کرد. او حتی در نخستین سالهای فعالیت علمی خود، شاید بهسبب آن که در وی به چشم شکّاکی مذهبی مینگریستند، نتوانست موقع و مقامی در هیئت علمی دانشگاه ادینبورگ بهدست آورد. کتاب دیگر او به نام ''مقالههای فلسفی دربارۀ فهم آدمی''<ref>Philosophical Essays Concerning Human Understsnding</ref> (که بعداً عنوان ''جستاری دربارۀ فهم آدمی''<ref>An Enquiry Concerning Human Understanding</ref> به آن داده شد) در ۱۷۴۸ انتشار یافت. این کتاب، که شاید مشهورترین اثر او باشد، در حقیقت تلخیصی از بخش اول ''رساله'' است. او در ۱۷۵۱ ''جستاری دربارۀ اصول اخلاقی''<ref>An Enquiry Concerning the Principles of Morals</ref>را منتشر کرد که تلخیص مشابهی از بخش سوم ''رساله'' است. هیوم در ۱۷۵۱ در ادینبورگ اقامت گزید. در ۱۷۵۲ ''گفتاریهای سیاسی''<ref>Political Discoures</ref> را بهچاپ رساند و سال بعد، که باز هم نتوانسته بود به مقام استادی دانشگاه دست یابد، به شغل کتابداری در کتابخانهای منصوب شد. هیوم، در دورۀ اقامت ۱۲سالهاش در این شهر، عمدتاً بر روی کتاب ۶جلدی ''تاریخ انگلستان''<ref>History of England</ref> کار کرد؛ این کتاب در فاصلۀ ۱۷۵۴ـ۱۷۶۲ انتشار یافت. در ۱۷۶۲ـ۱۷۶۵ در مقام منشی سفارت بریتانیا در پاریس خدمت کرد. در آنجا مورد احترام محافل ادبی فرانسه بود و با ژان ژاک روسو<ref>Jean-Jacques Rousseau</ref> رابطۀ دوستانه داشت. هیوم روسو را با خود به بریتانیا برد، اما روسو، که خود را در معرض تعقیب و آزار میپنداشت، هیوم را متهم به طرح توطئهای برضدّ خود کرد و رشتۀ دوستی میان این دو از هم گسیخت. هیوم، پس از آن که در مقام معاون وزارت کشور در لندن خدمت کرد (۱۷۶۷ـ۱۷۶۸)، بازنشسته شد و بقیۀ عمر را در خلوت ادینبورگ بهسر آورد. زندگینامۀ خودنوشت او (۱۷۷۷) و نیز ''گفتوگوهایی در باب دین طبیعی''<ref>Dialogues Concerning Natural Religion</ref> پس از مرگ او انتشار یافت (۱۷۷۹). هیوم ''گفتوگوها'' را در اوایل دهۀ ۱۷۵۰ نوشته بود اما آن را بهسبب ماهیّت شکّاکانهاش پنهان کرده بود. موضع فلسفی هیوم تحت تأثیر عقاید جان لاک<ref>John Locke</ref> و جورج بارکلی<ref>George Berkeley</ref> شکل گرفته بود. هیوم و بارکلی هر دو میان عقل<ref>reason</ref> و احساس<ref>sensation</ref> فرق میگذاشتند. اما هیوم از این حد فراتر رفت و کوشید ثابت کند که عقل و داوریهای عقلانی چیزی جز همبستگیهای عادتیِ احساسها یا تجربههای جداگانه نیستند. هیوم، در اقدامی متهورانه، مفهوم بنیادی علّیت<ref>causation</ref> بهعنوان پیوندی لازم میان رویدادهای موجود در جهان را رد کرد. او بر این عقیده بود که عقل هرگز نمیتواند پیوند یک چیز با چیز دیگر را به ما بنمایاند، اگرچه تجربه ـ و مشاهدۀ همزمانیِ آنها در همۀ موارد گذشته ـ عقل را یاری دهند. یعنی هرگاه گمان میبریم که پیوند علت و معلول میان دو رویداد در جهان را درک میکنیم، در واقع فقط انتظاری ذهنی را بر جهان فرا میافکنیم مبنی بر اینکه رویداد اول رویداد دوم را درپی خواهد داشت. این انتظار، بهنوبۀ خود، نتیجۀ نوعی همبستگی ذهنی میان تصور رویداد اول و تصور رویداد دوم است و این همبستگی در اثر تجربۀ گذشته از رویدادهای شبیه به رویداد اول که همیشه رویدادهایی شبیه به رویداد دوم را درپی داشتهاند، یعنی دراثر «همزمانیِ ثابت<ref>constant conjuntion</ref>» میان یک نوع رویداد و نوع دیگر رویداد، ایجاد شده است. مخالفت هیوم با اصل علیت، متضمّن مخالفتی با قوانین علمی است؛ قوانینی که بر این مقدمۀ کلی استوارند که یک رویداد لزوماً موجب ظهور رویداد دیگری میشود و برطبق انتظار همیشه موجب چنین رویدادی خواهد شد. بنابراین، برطبق فلسفۀ هیوم، شناختِ امور واقعی که از حدّ تجربۀ بیواسطه فراتر روند ناممکن است، اگرچه وی صریحاً اذعان میکرد که مردم عملاً ناگزیرند که برحسب علت و معلول بیندیشند و ناگزیرند که اعتبار معتقدات روزمرۀ خود را بپذیرند وگرنه دیوانه خواهند شد. او امکانِ شناختِ روابط میان تصورات، از قبیل روابط میان اعداد در ریاضیات را نیز تصدیق میکرد. هیوم همچنین، در نگرش شکاکانهاش، هم وجود جوهر روحانیای که بارکلی پیشفرض خود قرار داده بود و هم وجود «جوهر مادّیِ<ref>material substance</ref>» لاک را انکار میکرد. علاوه بر این، هیوم یکسر منکر نفس فردی بود و عقیده داشت که مردم، از آنجا که ادراک ثابتی دربارۀ خودشان بهعنوان ذوات جداگانه ندارند، «چیزی جز کولهبار یا مجموعهای از ادراکات گوناگون نیستند». هیوم در تفکر اخلاقیاش، همان شکّاکیتی را بر مفهومِ درستی یا نادرستیِ مربوط به اعمال بهکار میبُرد که بر مفهوم همبستگی علّیِ عینی میان رویدادها بهکار برده بود. بنا بر استدلال او، این اعتقاد که عملی درست یا نادرست است نمیتواند اعتقادی دربارۀ امورِ واقع<ref>matters of fact</ref> باشد، زیرا اعتقادی است که همواره ما را به عملکردن برمیانگیزد و اعتقاد به امور واقع هرگز ما را به عمل کردن برنمیانگیزد. فقط تمایلات و عواطف میتوانند ما را برانگیزند. نظریۀ اخلاقی هیوم در مباحث بعدیِ مربوط به اخلاق و عمل آدمی بسیار نافذ و مؤثر بوده است. او هم برضدّ این عقیده که وجود یک اخلاق عینی<ref>objective morality</ref> امکانپذیر است دلایلی عرضه کرد که امروزه هنوز بهکار برده میشود و هم مبنایی برای پیدایش فایدهباوری<ref>utilitarianism</ref> فراهم آورد و آغازگر تلاش در راه پیبردن به این نکته بود که هنجارهای اخلاقی در نتیجۀ تعامل میان افرادی به وجود میآیند که اکثراً درپی نفع شخصی خویشاند. کتابهای ''تاریخ بریتانیای کبیر''<ref>History of Great Britain</ref> (۱۷۵۴) و ''تاریخ انگلستان'' (۱۷۵۹) تا سالهای دراز از نوشتههای کلاسیک تاریخی بهشمار میرفتند.</p> | }}[[پرونده: 41196500.jpg | بندانگشتی|هيوم، دِيْويد]]<p>فیلسوف و تاریخنگار اسکاتلندی، از تأثیرگذارترین فلاسفه در پیدایش شکگرایی<ref>scepticism</ref> و تجربهگرایی<ref>empiricism</ref> است. در ۱۲سالگی در امتحان ورودی دانشگاه ادینبورگ<ref>Edinburgh</ref> توفیق یافت و در آنجا به ادامۀ تحصیل پرداخت. چون از تندرستی کامل برخوردار نبود، پس از دورۀ کوتاهی کار در مؤسسهای بازرگانی در بریستول<ref>Bristol</ref>، برای ادامۀ زندگی به فرانسه رفت. ذهن هیوم از ۱۷۳۴ تا ۱۷۳۷ با حدّت تمام مشغولِ مسائل مربوط به حکمت نظری<ref>speculative Philosophy</ref> بود. هیوم در این دوره مهمترین اثر فلسفی خود را نوشت با عنوان ''رسالهای دربارۀ طبع آدمی''<ref>A Treatise of Human Nature</ref> (۳ جلد، ۱۷۳۹ـ۱۷۴۰)، که جوهر اندیشۀ او را دربر دارد. این اثر، شاید بهسبب سبک مبهم و پیچیدهاش، به گفتۀ خود هیوم، «مرده از زیر چاپ بیرون آمد» و با همۀ اهمیتی که داشت توجه عامه را جلب نکرد. آثار بعدی هیوم بهصورت مقاله یا مکالمۀ سبکتری که در آن زمان مورد پسند عامۀ مردم بود نوشته شدند. هیوم، پس از انتشار رساله، به ملِک خانوادگیاش در بِرویکشر<ref>Berwickshire</ref> بازگشت و در آنجا توجهاش را به مسائل علم اخلاق<ref>ethics</ref> و اقتصاد سیاسی<ref>political economy</ref> معطوف کرد و ''مقالههای اخلاقی و سیاسی''<ref>Essays Moral and Political</ref> را نوشت (۲ جلد، ۱۷۴۱ـ۱۷۴۲) که توفیقی فوری کسب کرد. او حتی در نخستین سالهای فعالیت علمی خود، شاید بهسبب آن که در وی به چشم شکّاکی مذهبی مینگریستند، نتوانست موقع و مقامی در هیئت علمی دانشگاه ادینبورگ بهدست آورد. کتاب دیگر او به نام ''مقالههای فلسفی دربارۀ فهم آدمی''<ref>Philosophical Essays Concerning Human Understsnding</ref> (که بعداً عنوان ''جستاری دربارۀ فهم آدمی''<ref>An Enquiry Concerning Human Understanding</ref> به آن داده شد) در ۱۷۴۸ انتشار یافت. این کتاب، که شاید مشهورترین اثر او باشد، در حقیقت تلخیصی از بخش اول ''رساله'' است. او در ۱۷۵۱ ''جستاری دربارۀ اصول اخلاقی''<ref>An Enquiry Concerning the Principles of Morals</ref>را منتشر کرد که تلخیص مشابهی از بخش سوم ''رساله'' است. هیوم در ۱۷۵۱ در ادینبورگ اقامت گزید. در ۱۷۵۲ ''گفتاریهای سیاسی''<ref>Political Discoures</ref> را بهچاپ رساند و سال بعد، که باز هم نتوانسته بود به مقام استادی دانشگاه دست یابد، به شغل کتابداری در کتابخانهای منصوب شد. هیوم، در دورۀ اقامت ۱۲سالهاش در این شهر، عمدتاً بر روی کتاب ۶جلدی ''تاریخ انگلستان''<ref>History of England</ref> کار کرد؛ این کتاب در فاصلۀ ۱۷۵۴ـ۱۷۶۲ انتشار یافت. در ۱۷۶۲ـ۱۷۶۵ در مقام منشی سفارت بریتانیا در پاریس خدمت کرد. در آنجا مورد احترام محافل ادبی فرانسه بود و با ژان ژاک روسو<ref>Jean-Jacques Rousseau</ref> رابطۀ دوستانه داشت. هیوم روسو را با خود به بریتانیا برد، اما روسو، که خود را در معرض تعقیب و آزار میپنداشت، هیوم را متهم به طرح توطئهای برضدّ خود کرد و رشتۀ دوستی میان این دو از هم گسیخت. هیوم، پس از آن که در مقام معاون وزارت کشور در لندن خدمت کرد (۱۷۶۷ـ۱۷۶۸)، بازنشسته شد و بقیۀ عمر را در خلوت ادینبورگ بهسر آورد. زندگینامۀ خودنوشت او (۱۷۷۷) و نیز ''گفتوگوهایی در باب دین طبیعی''<ref>Dialogues Concerning Natural Religion</ref> پس از مرگ او انتشار یافت (۱۷۷۹). هیوم ''گفتوگوها'' را در اوایل دهۀ ۱۷۵۰ نوشته بود اما آن را بهسبب ماهیّت شکّاکانهاش پنهان کرده بود. موضع فلسفی هیوم تحت تأثیر عقاید جان لاک<ref>John Locke</ref> و جورج بارکلی<ref>George Berkeley</ref> شکل گرفته بود. هیوم و بارکلی هر دو میان عقل<ref>reason</ref> و احساس<ref>sensation</ref> فرق میگذاشتند. اما هیوم از این حد فراتر رفت و کوشید ثابت کند که عقل و داوریهای عقلانی چیزی جز همبستگیهای عادتیِ احساسها یا تجربههای جداگانه نیستند. هیوم، در اقدامی متهورانه، مفهوم بنیادی علّیت<ref>causation</ref> بهعنوان پیوندی لازم میان رویدادهای موجود در جهان را رد کرد. او بر این عقیده بود که عقل هرگز نمیتواند پیوند یک چیز با چیز دیگر را به ما بنمایاند، اگرچه تجربه ـ و مشاهدۀ همزمانیِ آنها در همۀ موارد گذشته ـ عقل را یاری دهند. یعنی هرگاه گمان میبریم که پیوند علت و معلول میان دو رویداد در جهان را درک میکنیم، در واقع فقط انتظاری ذهنی را بر جهان فرا میافکنیم مبنی بر اینکه رویداد اول رویداد دوم را درپی خواهد داشت. این انتظار، بهنوبۀ خود، نتیجۀ نوعی همبستگی ذهنی میان تصور رویداد اول و تصور رویداد دوم است و این همبستگی در اثر تجربۀ گذشته از رویدادهای شبیه به رویداد اول که همیشه رویدادهایی شبیه به رویداد دوم را درپی داشتهاند، یعنی دراثر «همزمانیِ ثابت<ref>constant conjuntion</ref>» میان یک نوع رویداد و نوع دیگر رویداد، ایجاد شده است. مخالفت هیوم با اصل علیت، متضمّن مخالفتی با قوانین علمی است؛ قوانینی که بر این مقدمۀ کلی استوارند که یک رویداد لزوماً موجب ظهور رویداد دیگری میشود و برطبق انتظار همیشه موجب چنین رویدادی خواهد شد. بنابراین، برطبق فلسفۀ هیوم، شناختِ امور واقعی که از حدّ تجربۀ بیواسطه فراتر روند ناممکن است، اگرچه وی صریحاً اذعان میکرد که مردم عملاً ناگزیرند که برحسب علت و معلول بیندیشند و ناگزیرند که اعتبار معتقدات روزمرۀ خود را بپذیرند وگرنه دیوانه خواهند شد. او امکانِ شناختِ روابط میان تصورات، از قبیل روابط میان اعداد در ریاضیات را نیز تصدیق میکرد. هیوم همچنین، در نگرش شکاکانهاش، هم وجود جوهر روحانیای که بارکلی پیشفرض خود قرار داده بود و هم وجود «جوهر مادّیِ<ref>material substance</ref>» لاک را انکار میکرد. علاوه بر این، هیوم یکسر منکر نفس فردی بود و عقیده داشت که مردم، از آنجا که ادراک ثابتی دربارۀ خودشان بهعنوان ذوات جداگانه ندارند، «چیزی جز کولهبار یا مجموعهای از ادراکات گوناگون نیستند». هیوم در تفکر اخلاقیاش، همان شکّاکیتی را بر مفهومِ درستی یا نادرستیِ مربوط به اعمال بهکار میبُرد که بر مفهوم همبستگی علّیِ عینی میان رویدادها بهکار برده بود. بنا بر استدلال او، این اعتقاد که عملی درست یا نادرست است نمیتواند اعتقادی دربارۀ امورِ واقع<ref>matters of fact</ref> باشد، زیرا اعتقادی است که همواره ما را به عملکردن برمیانگیزد و اعتقاد به امور واقع هرگز ما را به عمل کردن برنمیانگیزد. فقط تمایلات و عواطف میتوانند ما را برانگیزند. نظریۀ اخلاقی هیوم در مباحث بعدیِ مربوط به اخلاق و عمل آدمی بسیار نافذ و مؤثر بوده است. او هم برضدّ این عقیده که وجود یک اخلاق عینی<ref>objective morality</ref> امکانپذیر است دلایلی عرضه کرد که امروزه هنوز بهکار برده میشود و هم مبنایی برای پیدایش فایدهباوری<ref>utilitarianism</ref> فراهم آورد و آغازگر تلاش در راه پیبردن به این نکته بود که هنجارهای اخلاقی در نتیجۀ تعامل میان افرادی به وجود میآیند که اکثراً درپی نفع شخصی خویشاند. کتابهای ''تاریخ بریتانیای کبیر''<ref>History of Great Britain</ref> (۱۷۵۴) و ''تاریخ انگلستان'' (۱۷۵۹) تا سالهای دراز از نوشتههای کلاسیک تاریخی بهشمار میرفتند.</p> | ||
----<br><!--41196500--> | ----<br><!--41196500--> | ||
[[رده:آموزش و پرورش و اخلاق]] | [[رده:آموزش و پرورش و اخلاق]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۷
هیوم، دِیْوید (۱۷۱۱ـ۱۷۷۶)(Hume, David)
دیوید هیوم David Hume | |
---|---|
زادروز |
۱۷۱۱م |
درگذشت | ۱۷۷۶م |
ملیت | اسکاتلندی |
تحصیلات و محل تحصیل | تحصیل در دانشگاه ادینبورگ |
شغل و تخصص اصلی | فیلسوف |
شغل و تخصص های دیگر | مورخ |
خویشاوندان سرشناس | آموزش و پرورش و اخلاق، تاریخ جهان، فلسفه ، منطق و کلام |
جوایز و افتخارات | جستاری درباره فهم آدمی؛ تاریخ انگلستان (۱۷۵۹) |
فیلسوف و تاریخنگار اسکاتلندی، از تأثیرگذارترین فلاسفه در پیدایش شکگرایی[۱] و تجربهگرایی[۲] است. در ۱۲سالگی در امتحان ورودی دانشگاه ادینبورگ[۳] توفیق یافت و در آنجا به ادامۀ تحصیل پرداخت. چون از تندرستی کامل برخوردار نبود، پس از دورۀ کوتاهی کار در مؤسسهای بازرگانی در بریستول[۴]، برای ادامۀ زندگی به فرانسه رفت. ذهن هیوم از ۱۷۳۴ تا ۱۷۳۷ با حدّت تمام مشغولِ مسائل مربوط به حکمت نظری[۵] بود. هیوم در این دوره مهمترین اثر فلسفی خود را نوشت با عنوان رسالهای دربارۀ طبع آدمی[۶] (۳ جلد، ۱۷۳۹ـ۱۷۴۰)، که جوهر اندیشۀ او را دربر دارد. این اثر، شاید بهسبب سبک مبهم و پیچیدهاش، به گفتۀ خود هیوم، «مرده از زیر چاپ بیرون آمد» و با همۀ اهمیتی که داشت توجه عامه را جلب نکرد. آثار بعدی هیوم بهصورت مقاله یا مکالمۀ سبکتری که در آن زمان مورد پسند عامۀ مردم بود نوشته شدند. هیوم، پس از انتشار رساله، به ملِک خانوادگیاش در بِرویکشر[۷] بازگشت و در آنجا توجهاش را به مسائل علم اخلاق[۸] و اقتصاد سیاسی[۹] معطوف کرد و مقالههای اخلاقی و سیاسی[۱۰] را نوشت (۲ جلد، ۱۷۴۱ـ۱۷۴۲) که توفیقی فوری کسب کرد. او حتی در نخستین سالهای فعالیت علمی خود، شاید بهسبب آن که در وی به چشم شکّاکی مذهبی مینگریستند، نتوانست موقع و مقامی در هیئت علمی دانشگاه ادینبورگ بهدست آورد. کتاب دیگر او به نام مقالههای فلسفی دربارۀ فهم آدمی[۱۱] (که بعداً عنوان جستاری دربارۀ فهم آدمی[۱۲] به آن داده شد) در ۱۷۴۸ انتشار یافت. این کتاب، که شاید مشهورترین اثر او باشد، در حقیقت تلخیصی از بخش اول رساله است. او در ۱۷۵۱ جستاری دربارۀ اصول اخلاقی[۱۳]را منتشر کرد که تلخیص مشابهی از بخش سوم رساله است. هیوم در ۱۷۵۱ در ادینبورگ اقامت گزید. در ۱۷۵۲ گفتاریهای سیاسی[۱۴] را بهچاپ رساند و سال بعد، که باز هم نتوانسته بود به مقام استادی دانشگاه دست یابد، به شغل کتابداری در کتابخانهای منصوب شد. هیوم، در دورۀ اقامت ۱۲سالهاش در این شهر، عمدتاً بر روی کتاب ۶جلدی تاریخ انگلستان[۱۵] کار کرد؛ این کتاب در فاصلۀ ۱۷۵۴ـ۱۷۶۲ انتشار یافت. در ۱۷۶۲ـ۱۷۶۵ در مقام منشی سفارت بریتانیا در پاریس خدمت کرد. در آنجا مورد احترام محافل ادبی فرانسه بود و با ژان ژاک روسو[۱۶] رابطۀ دوستانه داشت. هیوم روسو را با خود به بریتانیا برد، اما روسو، که خود را در معرض تعقیب و آزار میپنداشت، هیوم را متهم به طرح توطئهای برضدّ خود کرد و رشتۀ دوستی میان این دو از هم گسیخت. هیوم، پس از آن که در مقام معاون وزارت کشور در لندن خدمت کرد (۱۷۶۷ـ۱۷۶۸)، بازنشسته شد و بقیۀ عمر را در خلوت ادینبورگ بهسر آورد. زندگینامۀ خودنوشت او (۱۷۷۷) و نیز گفتوگوهایی در باب دین طبیعی[۱۷] پس از مرگ او انتشار یافت (۱۷۷۹). هیوم گفتوگوها را در اوایل دهۀ ۱۷۵۰ نوشته بود اما آن را بهسبب ماهیّت شکّاکانهاش پنهان کرده بود. موضع فلسفی هیوم تحت تأثیر عقاید جان لاک[۱۸] و جورج بارکلی[۱۹] شکل گرفته بود. هیوم و بارکلی هر دو میان عقل[۲۰] و احساس[۲۱] فرق میگذاشتند. اما هیوم از این حد فراتر رفت و کوشید ثابت کند که عقل و داوریهای عقلانی چیزی جز همبستگیهای عادتیِ احساسها یا تجربههای جداگانه نیستند. هیوم، در اقدامی متهورانه، مفهوم بنیادی علّیت[۲۲] بهعنوان پیوندی لازم میان رویدادهای موجود در جهان را رد کرد. او بر این عقیده بود که عقل هرگز نمیتواند پیوند یک چیز با چیز دیگر را به ما بنمایاند، اگرچه تجربه ـ و مشاهدۀ همزمانیِ آنها در همۀ موارد گذشته ـ عقل را یاری دهند. یعنی هرگاه گمان میبریم که پیوند علت و معلول میان دو رویداد در جهان را درک میکنیم، در واقع فقط انتظاری ذهنی را بر جهان فرا میافکنیم مبنی بر اینکه رویداد اول رویداد دوم را درپی خواهد داشت. این انتظار، بهنوبۀ خود، نتیجۀ نوعی همبستگی ذهنی میان تصور رویداد اول و تصور رویداد دوم است و این همبستگی در اثر تجربۀ گذشته از رویدادهای شبیه به رویداد اول که همیشه رویدادهایی شبیه به رویداد دوم را درپی داشتهاند، یعنی دراثر «همزمانیِ ثابت[۲۳]» میان یک نوع رویداد و نوع دیگر رویداد، ایجاد شده است. مخالفت هیوم با اصل علیت، متضمّن مخالفتی با قوانین علمی است؛ قوانینی که بر این مقدمۀ کلی استوارند که یک رویداد لزوماً موجب ظهور رویداد دیگری میشود و برطبق انتظار همیشه موجب چنین رویدادی خواهد شد. بنابراین، برطبق فلسفۀ هیوم، شناختِ امور واقعی که از حدّ تجربۀ بیواسطه فراتر روند ناممکن است، اگرچه وی صریحاً اذعان میکرد که مردم عملاً ناگزیرند که برحسب علت و معلول بیندیشند و ناگزیرند که اعتبار معتقدات روزمرۀ خود را بپذیرند وگرنه دیوانه خواهند شد. او امکانِ شناختِ روابط میان تصورات، از قبیل روابط میان اعداد در ریاضیات را نیز تصدیق میکرد. هیوم همچنین، در نگرش شکاکانهاش، هم وجود جوهر روحانیای که بارکلی پیشفرض خود قرار داده بود و هم وجود «جوهر مادّیِ[۲۴]» لاک را انکار میکرد. علاوه بر این، هیوم یکسر منکر نفس فردی بود و عقیده داشت که مردم، از آنجا که ادراک ثابتی دربارۀ خودشان بهعنوان ذوات جداگانه ندارند، «چیزی جز کولهبار یا مجموعهای از ادراکات گوناگون نیستند». هیوم در تفکر اخلاقیاش، همان شکّاکیتی را بر مفهومِ درستی یا نادرستیِ مربوط به اعمال بهکار میبُرد که بر مفهوم همبستگی علّیِ عینی میان رویدادها بهکار برده بود. بنا بر استدلال او، این اعتقاد که عملی درست یا نادرست است نمیتواند اعتقادی دربارۀ امورِ واقع[۲۵] باشد، زیرا اعتقادی است که همواره ما را به عملکردن برمیانگیزد و اعتقاد به امور واقع هرگز ما را به عمل کردن برنمیانگیزد. فقط تمایلات و عواطف میتوانند ما را برانگیزند. نظریۀ اخلاقی هیوم در مباحث بعدیِ مربوط به اخلاق و عمل آدمی بسیار نافذ و مؤثر بوده است. او هم برضدّ این عقیده که وجود یک اخلاق عینی[۲۶] امکانپذیر است دلایلی عرضه کرد که امروزه هنوز بهکار برده میشود و هم مبنایی برای پیدایش فایدهباوری[۲۷] فراهم آورد و آغازگر تلاش در راه پیبردن به این نکته بود که هنجارهای اخلاقی در نتیجۀ تعامل میان افرادی به وجود میآیند که اکثراً درپی نفع شخصی خویشاند. کتابهای تاریخ بریتانیای کبیر[۲۸] (۱۷۵۴) و تاریخ انگلستان (۱۷۵۹) تا سالهای دراز از نوشتههای کلاسیک تاریخی بهشمار میرفتند.
- ↑ scepticism
- ↑ empiricism
- ↑ Edinburgh
- ↑ Bristol
- ↑ speculative Philosophy
- ↑ A Treatise of Human Nature
- ↑ Berwickshire
- ↑ ethics
- ↑ political economy
- ↑ Essays Moral and Political
- ↑ Philosophical Essays Concerning Human Understsnding
- ↑ An Enquiry Concerning Human Understanding
- ↑ An Enquiry Concerning the Principles of Morals
- ↑ Political Discoures
- ↑ History of England
- ↑ Jean-Jacques Rousseau
- ↑ Dialogues Concerning Natural Religion
- ↑ John Locke
- ↑ George Berkeley
- ↑ reason
- ↑ sensation
- ↑ causation
- ↑ constant conjuntion
- ↑ material substance
- ↑ matters of fact
- ↑ objective morality
- ↑ utilitarianism
- ↑ History of Great Britain