به سوی دمشق (کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
(به سوئدی: ''Till Damaskus'') عنوان نمایشنامهای از [[استریندبرگ، اوگوست (۱۸۴۹ـ۱۹۱۲)|آوگوست استریندبرگ]]، در سه بخش. دو بخش نخست نمایشنامه در سال 1898م نوشته و منتشر شده و بخش سومش در سال 1904. ''به سوی دمشق'' را (که در انگلیسی به ''راه دمشق''<ref>''The Road to Damascus''</ref> ترجمه شده) ایرج زهری تحت همان نام سوئدی به فارسی برگردانده و نشر «برگ» با پژوهشی از نصرالله قادری در بررسی افکار و شرح زندگی استریندبرگ، به سال 1370 در تهران منتشر کرده است. | (به سوئدی: ''Till Damaskus'') عنوان نمایشنامهای از [[استریندبرگ، اوگوست (۱۸۴۹ـ۱۹۱۲)|آوگوست استریندبرگ]]، در سه بخش. دو بخش نخست نمایشنامه در سال 1898م نوشته و منتشر شده و بخش سومش در سال 1904. ''به سوی دمشق'' را (که در انگلیسی به ''راه دمشق''<ref>''The Road to Damascus''</ref> ترجمه شده) ایرج زهری تحت همان نام سوئدی به فارسی برگردانده و نشر «برگ» با پژوهشی از نصرالله قادری در بررسی افکار و شرح زندگی استریندبرگ، به سال 1370 در تهران منتشر کرده است. | ||
''به سوی دمشق'' از لحاظ ساخت نمایشی بسیار ضعیف است و باید آن را در حکم سندی روانشناختی دربارۀ روحی پر از کششهای ابتدایی و بدوی دانست. یعنی گزارش مردی است که با دیوانگی آشنا شده و هنوز تعادل خود را بازنیافته است. از این دید، نمایشنامه هم عجیب و هم اثرگذار است. بخش دوم به سوی بهشت اوج نفرت نویسنده نسبت به زن دومش، فریدا اوهل، را نشان میدهد که چندسال قبل از این تاریخ از او جدا شده بود و همچنین اوج نفرت نسبت به خانوادۀ اوست. استریندبرگ خود دربارۀ نمایشنامهاش چنین گفته: «این نمایشنامه در کینه و نفرت به وجود آمد و شخصیتهایی را پر از کینه و نفرت به صحنه آورد.» | ''به سوی دمشق'' از لحاظ ساخت کلاسیک نمایشی بسیار ضعیف است و باید آن را در حکم سندی روانشناختی دربارۀ روحی پر از کششهای ابتدایی و بدوی دانست. یعنی گزارش مردی است که با دیوانگی آشنا شده و هنوز تعادل خود را بازنیافته است. از این دید، نمایشنامه هم عجیب و هم اثرگذار است. بخش دوم به سوی بهشت اوج نفرت نویسنده نسبت به زن دومش، فریدا اوهل، را نشان میدهد که چندسال قبل از این تاریخ از او جدا شده بود و همچنین اوج نفرت نسبت به خانوادۀ اوست. استریندبرگ خود دربارۀ نمایشنامهاش چنین گفته: «این نمایشنامه در کینه و نفرت به وجود آمد و شخصیتهایی را پر از کینه و نفرت به صحنه آورد.» استریندبرگ با نگارش این اثر بر مبنای جدالهای روحی و نمایاندن گناهگاری متکبر و خودخواه و قرار دادن او در راه دمشق و کشاندش به پشیمانی و توبه، اثری شگفتانگیز، با صحنههایی بسیار زیبا و در عین حال تکاندهنده خلق کرده است. او در این نمایشنامه ساختار طرح داستانی نمایشنامههای خوش پرداخت را رها کرده و به کاربرد ضرباهنگ موسیقی و منطق رویا و نیز به طرح پدیدههای ماوراءالطبیعی و شخصیتهای آسمانی در اثرش روی آورده است. | ||
---- | ---- | ||
نسخهٔ ۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۵۲
(به سوئدی: Till Damaskus) عنوان نمایشنامهای از آوگوست استریندبرگ، در سه بخش. دو بخش نخست نمایشنامه در سال 1898م نوشته و منتشر شده و بخش سومش در سال 1904. به سوی دمشق را (که در انگلیسی به راه دمشق[۱] ترجمه شده) ایرج زهری تحت همان نام سوئدی به فارسی برگردانده و نشر «برگ» با پژوهشی از نصرالله قادری در بررسی افکار و شرح زندگی استریندبرگ، به سال 1370 در تهران منتشر کرده است.
به سوی دمشق از لحاظ ساخت کلاسیک نمایشی بسیار ضعیف است و باید آن را در حکم سندی روانشناختی دربارۀ روحی پر از کششهای ابتدایی و بدوی دانست. یعنی گزارش مردی است که با دیوانگی آشنا شده و هنوز تعادل خود را بازنیافته است. از این دید، نمایشنامه هم عجیب و هم اثرگذار است. بخش دوم به سوی بهشت اوج نفرت نویسنده نسبت به زن دومش، فریدا اوهل، را نشان میدهد که چندسال قبل از این تاریخ از او جدا شده بود و همچنین اوج نفرت نسبت به خانوادۀ اوست. استریندبرگ خود دربارۀ نمایشنامهاش چنین گفته: «این نمایشنامه در کینه و نفرت به وجود آمد و شخصیتهایی را پر از کینه و نفرت به صحنه آورد.» استریندبرگ با نگارش این اثر بر مبنای جدالهای روحی و نمایاندن گناهگاری متکبر و خودخواه و قرار دادن او در راه دمشق و کشاندش به پشیمانی و توبه، اثری شگفتانگیز، با صحنههایی بسیار زیبا و در عین حال تکاندهنده خلق کرده است. او در این نمایشنامه ساختار طرح داستانی نمایشنامههای خوش پرداخت را رها کرده و به کاربرد ضرباهنگ موسیقی و منطق رویا و نیز به طرح پدیدههای ماوراءالطبیعی و شخصیتهای آسمانی در اثرش روی آورده است.
- ↑ The Road to Damascus