دیوانهای از قفس پرید (فیلم 1381): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «فیلم بلند سینمایی به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا معتمدی، تولید سال 1381. معتمدی در سومین ساختهاش که با همکاری جمعی از بازیگران و هنرمندان و عوامل فنی شاخص سینمای ایران (در جلو و پشت دوربین) ساخته شده، یک جانباز جنگ تحمیلی (با بازی پرویز پرس...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
مدت فیلم: 90 دقیقه | مدت فیلم: 90 دقیقه | ||
'''خلاصۀ داستان''' | |||
یلدا با روزبه، جانباز جنگ، ازدواج کرده، اما بیماری روزبه شدت گرفته و او را در یک آسایشگاه برای مراقبت و درمان بستری میکنند. یلدا اگرچه علاقۀ زیادی به روزبه دارد، اما در مورد رابطهاش دچار تردید شده است. روزبه که در دادگستری کار میکند، پیگیر پروندههای مفاسد اقتصادیست. مستوفی، عموی یلدا، در سالهای پس از جنگ از طریق اعمال خلاف و رباخواری و قاچاق و اختلاس، ثروت و نفوذ زیادی به دست آورده است. پسرخواندۀ مستوفی دلباختۀ یلداست و قصد دارد با استفاده از نفوذ پدرش با یلدا ازدواج کند. مستوفی نیز سعی دارد با استفاده از وضعیت به هم ریختۀ روحی یلدا و بیماری روزبه، باعث جدایی آنها شود. از سوی دیگر چشم به ثروت پدر یلدا دارد و با مسموم کردن او یلدا را برای مداوای پدرش در شرایط سختی قرار میدهد. مستوفی که در اجرای نقشههایش قدم به قدم پیش آمده، در مرحلۀ آخر فراست را وارد بازی میکند که رئیس شعبۀ حقوقی و املاک بانکیست که اموال و داراییهای پدر یلدا در آن قرار دارد. فراست هم دلباختۀ یلدا میشود و مستوفی برای این که از شر روزبه خلاص شود او را رو در روی فراست قرار میدهد که زمانی استاد روزبه بوده. روزبه که پی به واقعیت ماجرا میبرد مصمم میشود حق یلدا و پدرش را بگیرد. یلدا که برای مداوای پدرش در آستانۀ تن دادن به خواستههای مستوفی و فراست است، نهایتاً به سوی روزبه متمایل میشود. مستوفی روزبه را هم مسموم میکند و او دوباره بستری میشود. وقتی یلدا به دیدن او میرود، با فراست و مستوفی روبهرو میشود. پس از خروج آنها از اتاق، صدای شلیک گلوله به گوش میرسد. | |||
---- |
نسخهٔ ۸ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۱۴
فیلم بلند سینمایی به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا معتمدی، تولید سال 1381. معتمدی در سومین ساختهاش که با همکاری جمعی از بازیگران و هنرمندان و عوامل فنی شاخص سینمای ایران (در جلو و پشت دوربین) ساخته شده، یک جانباز جنگ تحمیلی (با بازی پرویز پرستویی) را محور اصلی (قهرمان) قصهاش کرده است. این فیلم که عنوانش شبیه معادل فارسی شاهکار میلوش فورمن (دیوانه از قفس پرید)[۱] است، به جانبازی معتقد به اصولش پرداخته که درگیر یک ماجرای سوداگری میشود و برای یافتن ریشههای این سوداگری سرنوشت غریبی برایش رقم میخورد. محتوا و درونمایۀ این فیلم در واقع کالبدشکافی فساد اقتصادی برخی از مدیران جامعه با تمثیل و کنایه و با به کار بستن ضربالمثلهای متعدد است. معتمدی در دیوانهای از قفس پرید به نشان دادن این نکته اهتمام دارد که مشکلات موجود در جامعه نه که ناشی از غلط بودن اصول و ارزشها بلکه نتیجۀ تغییر رویۀ آدمهاست و این که آدمهای بسیاری از ارزشهای اخلاقی خود عدول کردهاند. این فیلم معتمدی نیز چون اثر پیشینش توانست جز جلب توجه مخاطبان و منتقدان سینمایی، جوایز مهم و نامزدیهای چندی در جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما برای عواملش به ارمغان بیاورد.
مدت فیلم: 90 دقیقه
خلاصۀ داستان
یلدا با روزبه، جانباز جنگ، ازدواج کرده، اما بیماری روزبه شدت گرفته و او را در یک آسایشگاه برای مراقبت و درمان بستری میکنند. یلدا اگرچه علاقۀ زیادی به روزبه دارد، اما در مورد رابطهاش دچار تردید شده است. روزبه که در دادگستری کار میکند، پیگیر پروندههای مفاسد اقتصادیست. مستوفی، عموی یلدا، در سالهای پس از جنگ از طریق اعمال خلاف و رباخواری و قاچاق و اختلاس، ثروت و نفوذ زیادی به دست آورده است. پسرخواندۀ مستوفی دلباختۀ یلداست و قصد دارد با استفاده از نفوذ پدرش با یلدا ازدواج کند. مستوفی نیز سعی دارد با استفاده از وضعیت به هم ریختۀ روحی یلدا و بیماری روزبه، باعث جدایی آنها شود. از سوی دیگر چشم به ثروت پدر یلدا دارد و با مسموم کردن او یلدا را برای مداوای پدرش در شرایط سختی قرار میدهد. مستوفی که در اجرای نقشههایش قدم به قدم پیش آمده، در مرحلۀ آخر فراست را وارد بازی میکند که رئیس شعبۀ حقوقی و املاک بانکیست که اموال و داراییهای پدر یلدا در آن قرار دارد. فراست هم دلباختۀ یلدا میشود و مستوفی برای این که از شر روزبه خلاص شود او را رو در روی فراست قرار میدهد که زمانی استاد روزبه بوده. روزبه که پی به واقعیت ماجرا میبرد مصمم میشود حق یلدا و پدرش را بگیرد. یلدا که برای مداوای پدرش در آستانۀ تن دادن به خواستههای مستوفی و فراست است، نهایتاً به سوی روزبه متمایل میشود. مستوفی روزبه را هم مسموم میکند و او دوباره بستری میشود. وقتی یلدا به دیدن او میرود، با فراست و مستوفی روبهرو میشود. پس از خروج آنها از اتاق، صدای شلیک گلوله به گوش میرسد.
- ↑ One Flew Over the Cuckoo's Nest