آشیانه اشراف (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


[[پرونده:2042164248- 2.jpg|جایگزین=از ترجمه‌های فارسی رمان|بندانگشتی|294x294پیکسل|از ترجمه‌های فارسی رمان]]
[[پرونده:2042164248.jpg|جایگزین=آشیانۀ اشراف|بندانگشتی|267x267پیکسل|روی جلد یکی از چاپ‌های کتاب]]
[[پرونده:2042164248.jpg|جایگزین=آشیانۀ اشراف|بندانگشتی|267x267پیکسل|روی جلد یکی از چاپ‌های کتاب]]
[[پرونده:2042164248- 2.jpg|جایگزین=از ترجمه‌های فارسی رمان|بندانگشتی|294x294پیکسل|از ترجمه‌های فارسی رمان]]
آشیانه اشراف (کتاب) (Home of the Gentry)  
آشیانه اشراف (کتاب) (Home of the Gentry)  


عنوان رمانی از [[ایوان سرگییویچ تورگنیف|ایوان تورگنیف]]، به روسی. نخستین بار در 1859 توسط انتشارات سوورمینک<ref>''Sovremennik''</ref> به چاپ رسید. در سال ۱۹۶۹م، آندری کونچالوفسکی<ref>Andrei Konchalovsky</ref> فیلم سینمایی ''A Nest of Gentry'' را با اقتباس از این رمان ساخت. برگردان فارسی ''آشیانۀ اشراف'' را (تحت همین عنوان) نخستین بار انتشارات «گوتنبرگ» به قلم محمود محرر خمامی در دهۀ 1360ش منتشر کرده و پس از آن، از سال 1394 تاکنون در چند نوبت انتشارات «ماهی» همچنان تحت همین عنوان و با برگردان آبتین گلکار به چاپ رسانده است.
عنوان رمانی از [[ایوان سرگییویچ تورگنیف|ایوان تورگنیف]]، به روسی. نخستین‌بار در 1859م توسط انتشارات سوورمینک<ref>''Sovremennik''</ref> به چاپ رسید. در سال ۱۹۶۹م، آندری کونچالوفسکی<ref>Andrei Konchalovsky</ref> فیلم سینمایی ''A Nest of Gentry'' را با اقتباس از این رمان ساخت. برگردان فارسی ''آشیانۀ اشراف'' را (تحت همین عنوان) نخستین‌بار انتشارات «گوتنبرگ» به قلم محمود محرر خمامی در دهۀ 1360ش منتشر کرده و پس از آن، از سال 1394ش تاکنون در چند نوبت انتشارات «ماهی» همچنان تحت همین عنوان و با برگردان آبتین گلکار به چاپ رسانده است.


شالودۀ این رمان، دومین داستان بلند تورگنیف، بسیار ساده است؛ اما فقدان غنا در طرح رمان به هیچ‌عنوان از ارزش این اثر او، که موضوع اصلی آن روال زندگی طبقۀ مرفه و ملاکان روسیه است نمی‌کاهد. آشیانۀ اشراف مورد استقبال زیادی قرار گرفت و شاید این بزرگ‌ترین موفقیت سراسر دوران ادبی او بود و خلاف رودین<ref>''Rudin''</ref> و [[پدران و پسران]] با هیچ‌گونه مشاجرۀ قلمی روبه‌رو نشد. موفقیت رمان به‌ویژه مدیون تصویر شفافی است که نویسنده از لیزا<ref>Liza</ref> ارائه داده و همانند تاتیانا<ref>Tatiana</ref> در کتاب [[یوگنی آنگین]] (شاهکار [[پوشکین، الکساندر (۱۷۹۹ـ۱۸37)|پوشکین]]) به صورت سیمایی از یک دختر آرمانی روس درآمده است. تورگنیف در آشیانۀ اشراف به توصیف زندگی و دغدغه‌های طبقه‌ای از جامعۀ قرن نوزدهم روسیه پرداخته است که از یک‌سو رو به زوال است و از سوی دیگر همچنان امیدوار به آینده‌ای روشن‌تر. در عین حال، آدم‌های مورد توجه تورگنیف در این اثر، فقط اشراف نیستند، بلکه حال و روز افرادی از طبقات پایین جامعه‌ نیز در این اثر مورد توجه قرار گرفته‌ است.
شالودۀ این رمان، دومین داستان بلند تورگنیف، بسیار ساده است؛ اما فقدان غنا در طرح رمان به هیچ‌عنوان از ارزش این اثر او، که موضوع اصلی آن روال زندگی طبقۀ مرفه و ملاکان [[روسیه]] است نمی‌کاهد. آشیانۀ اشراف مورد استقبال زیادی قرار گرفت و شاید این بزرگ‌ترین موفقیت سراسر دوران ادبی او بود و خلاف رودین<ref>''Rudin''</ref> و [[پدران و پسران]] با هیچ‌گونه مشاجرۀ قلمی روبه‌رو نشد. موفقیت رمان به‌ویژه مدیون تصویر شفافی است که نویسنده از لیزا<ref>Liza</ref> ارائه داده و همانند تاتیانا<ref>Tatiana</ref> در کتاب [[یوگنی آنگین]] (شاهکار [[پوشکین، الکساندر (۱۷۹۹ـ۱۸37)|پوشکین]]) به صورت سیمایی از یک دختر آرمانی روس درآمده است. تورگنیف در آشیانۀ اشراف به توصیف زندگی و دغدغه‌های طبقه‌ای از جامعۀ قرن نوزدهم روسیه پرداخته است که از یک‌سو رو به زوال است و از سوی دیگر همچنان امیدوار به آینده‌ای روشن‌تر. در عین حال، آدم‌های مورد توجه تورگنیف در این اثر، فقط اشراف نیستند، بلکه حال و روز افرادی از طبقات پایین جامعه‌ نیز در این اثر مورد توجه قرار گرفته‌ است.




خط ۱۲: خط ۱۲:
'''خلاصۀ داستان'''
'''خلاصۀ داستان'''


فیودور لاورتسکی<ref>Fedor Lavretski</ref>، اشراف‌زاده‌ای میانسال که به شیوۀ اروپایی تربیت شده، اما قلب و روحش همچنان روس باقی مانده، با شور و هیجان مجذوب اندیشه‌هایی شده است که طرفداران نژاد اسلاو مطرح کرده‌اند. زنش، واروارا پاولوونا<ref>Varvara Pavlovna</ref>، را که موجودی سطحی و فاسد است و به گونه‌ای فضاحت‌بار با مردی فرانسوی روی هم ریخته و به او خیانت کرده، در پاریس می‌گذارد و به روسیه بازمی‌گردد. وقتش را صرف سر و سامان دادن به املاک خود و بهبود محصولش می‌کند و این کار را نه بر پایۀ طرح‌های بزرگ خیالی، بلکه از طریق کار بر روی زمین شخصی و با خضوع و فروتنی و طبق عاقلانه‌ترین روش‌ها انجام می‌دهد. همین که در املاکش مستقر می‌شود به لیزای جوان برمی‌خورد که با زیبایی ظاهری و کمالات اخلاقی‌اش او را جذب می‌کند. لیزا و لاورتسکی عاشق هم می‌شوند، اما سایۀ زن ناشایست لاورتسکی بر عشق سوزان آن‌ها سنگینی می‌کند. در این بین، مرد از طریق مقالۀ روزنامه مطلع می‌شود که زنش درگذشته، بنابراین بلافاصله با لیزا نامزد می‌شود. اما سعادتشان کوتاه و مستعجل است، زیرا مقالۀ روزنامه اشتباه بوده و واروارا زنده است و از بخت بد این دو عاشق به روسیه بر‌می‌گردد. لیزا از فرط ناامیدی به دیری پناه می‌برد.
فیودور لاورتسکی<ref>Fedor Lavretski</ref>، اشراف‌زاده‌ای میانسال که به شیوۀ اروپایی تربیت شده، اما قلب و روحش همچنان روس باقی مانده، با شور و هیجان مجذوب اندیشه‌هایی شده است که طرفداران نژاد اسلاو مطرح کرده‌اند. زنش، واروارا پاولوونا<ref>Varvara Pavlovna</ref>، را که موجودی سطحی و فاسد است و به گونه‌ای فضاحت‌بار با مردی فرانسوی روی هم ریخته و به او خیانت کرده، در [[پاریس، شهر|پاریس]] می‌گذارد و به روسیه بازمی‌گردد. وقتش را صرف سر و سامان دادن به املاک خود و بهبود محصولش می‌کند و این کار را نه بر پایۀ طرح‌های بزرگ خیالی، بلکه از طریق کار بر روی زمین شخصی و با خضوع و فروتنی و طبق عاقلانه‌ترین روش‌ها انجام می‌دهد. همین که در املاکش مستقر می‌شود به لیزای جوان برمی‌خورد که با زیبایی ظاهری و کمالات اخلاقی‌اش او را جذب می‌کند. لیزا و لاورتسکی عاشق هم می‌شوند، اما سایۀ زن ناشایست لاورتسکی بر عشق سوزان آن‌ها سنگینی می‌کند. در این بین، مرد از طریق مقالۀ روزنامه مطلع می‌شود که زنش درگذشته، بنابراین بلافاصله با لیزا نامزد می‌شود. اما سعادتشان کوتاه و مستعجل است، زیرا مقالۀ روزنامه اشتباه بوده و واروارا زنده است و از بخت بد این دو عاشق به روسیه بر‌می‌گردد. لیزا از فرط ناامیدی به دیری پناه می‌برد.


----
----

نسخهٔ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۵۲

از ترجمه‌های فارسی رمان
از ترجمه‌های فارسی رمان
آشیانۀ اشراف
روی جلد یکی از چاپ‌های کتاب

آشیانه اشراف (کتاب) (Home of the Gentry)

عنوان رمانی از ایوان تورگنیف، به روسی. نخستین‌بار در 1859م توسط انتشارات سوورمینک[۱] به چاپ رسید. در سال ۱۹۶۹م، آندری کونچالوفسکی[۲] فیلم سینمایی A Nest of Gentry را با اقتباس از این رمان ساخت. برگردان فارسی آشیانۀ اشراف را (تحت همین عنوان) نخستین‌بار انتشارات «گوتنبرگ» به قلم محمود محرر خمامی در دهۀ 1360ش منتشر کرده و پس از آن، از سال 1394ش تاکنون در چند نوبت انتشارات «ماهی» همچنان تحت همین عنوان و با برگردان آبتین گلکار به چاپ رسانده است.

شالودۀ این رمان، دومین داستان بلند تورگنیف، بسیار ساده است؛ اما فقدان غنا در طرح رمان به هیچ‌عنوان از ارزش این اثر او، که موضوع اصلی آن روال زندگی طبقۀ مرفه و ملاکان روسیه است نمی‌کاهد. آشیانۀ اشراف مورد استقبال زیادی قرار گرفت و شاید این بزرگ‌ترین موفقیت سراسر دوران ادبی او بود و خلاف رودین[۳] و پدران و پسران با هیچ‌گونه مشاجرۀ قلمی روبه‌رو نشد. موفقیت رمان به‌ویژه مدیون تصویر شفافی است که نویسنده از لیزا[۴] ارائه داده و همانند تاتیانا[۵] در کتاب یوگنی آنگین (شاهکار پوشکین) به صورت سیمایی از یک دختر آرمانی روس درآمده است. تورگنیف در آشیانۀ اشراف به توصیف زندگی و دغدغه‌های طبقه‌ای از جامعۀ قرن نوزدهم روسیه پرداخته است که از یک‌سو رو به زوال است و از سوی دیگر همچنان امیدوار به آینده‌ای روشن‌تر. در عین حال، آدم‌های مورد توجه تورگنیف در این اثر، فقط اشراف نیستند، بلکه حال و روز افرادی از طبقات پایین جامعه‌ نیز در این اثر مورد توجه قرار گرفته‌ است.


خلاصۀ داستان

فیودور لاورتسکی[۶]، اشراف‌زاده‌ای میانسال که به شیوۀ اروپایی تربیت شده، اما قلب و روحش همچنان روس باقی مانده، با شور و هیجان مجذوب اندیشه‌هایی شده است که طرفداران نژاد اسلاو مطرح کرده‌اند. زنش، واروارا پاولوونا[۷]، را که موجودی سطحی و فاسد است و به گونه‌ای فضاحت‌بار با مردی فرانسوی روی هم ریخته و به او خیانت کرده، در پاریس می‌گذارد و به روسیه بازمی‌گردد. وقتش را صرف سر و سامان دادن به املاک خود و بهبود محصولش می‌کند و این کار را نه بر پایۀ طرح‌های بزرگ خیالی، بلکه از طریق کار بر روی زمین شخصی و با خضوع و فروتنی و طبق عاقلانه‌ترین روش‌ها انجام می‌دهد. همین که در املاکش مستقر می‌شود به لیزای جوان برمی‌خورد که با زیبایی ظاهری و کمالات اخلاقی‌اش او را جذب می‌کند. لیزا و لاورتسکی عاشق هم می‌شوند، اما سایۀ زن ناشایست لاورتسکی بر عشق سوزان آن‌ها سنگینی می‌کند. در این بین، مرد از طریق مقالۀ روزنامه مطلع می‌شود که زنش درگذشته، بنابراین بلافاصله با لیزا نامزد می‌شود. اما سعادتشان کوتاه و مستعجل است، زیرا مقالۀ روزنامه اشتباه بوده و واروارا زنده است و از بخت بد این دو عاشق به روسیه بر‌می‌گردد. لیزا از فرط ناامیدی به دیری پناه می‌برد.




  1. Sovremennik
  2. Andrei Konchalovsky
  3. Rudin
  4. Liza
  5. Tatiana
  6. Fedor Lavretski
  7. Varvara Pavlovna