غزلهای کریمه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
غـزلهای کریمه (Sonety krynskie)  
غزلهای کریمه (Sonety krynskie)  
مجموعه‌ای از هجده غزل، اثر آدام میتسکی‌یِویچ، شاعر بزرگ لهستانی.  او به دلیل تبعید شدنش از لهستان به روسیه، در سیر سفرش به روسیۀ مرکزی، در سال 1825 به شبه‌جزیرۀ کریمه سفر کرد. حاصل این سفر 18 غزل بود که یک سال بعد با سرمایۀ شاعر در مسکو انتشار یافت. این کتاب، سال 1389، در ایران به صورت دوزبانه به همت انتشارات بال با برگردان ایونا نویسکا (انگلیسی) و علیرضا دولتشاهی (فارسی) منتشر شده است. این ترجمه جز 18 غزل مذکور حاوی  مقدمه‌ای دربارۀ ادب لهستان و زندگی میتسکی‌یِویچ است.
مجموعه‌ای از هجده غزل، اثر آدام میتسکی‌یِویچ، شاعر بزرگ لهستانی.  او به دلیل تبعید شدنش از لهستان به روسیه، در سیر سفرش به روسیۀ مرکزی، در سال 1825 به شبه‌جزیرۀ کریمه سفر کرد. حاصل این سفر 18 غزل بود که یک سال بعد با سرمایۀ شاعر در مسکو انتشار یافت. این کتاب، سال 1389، در ایران به صورت دوزبانه به همت انتشارات بال با برگردان ایونا نویسکا (انگلیسی) و علیرضا دولتشاهی (فارسی) منتشر شده است. این ترجمه جز 18 غزل مذکور حاوی  مقدمه‌ای دربارۀ ادب لهستان و زندگی میتسکی‌یِویچ است.



نسخهٔ ‏۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۰۹

غزلهای کریمه (Sonety krynskie) مجموعه‌ای از هجده غزل، اثر آدام میتسکی‌یِویچ، شاعر بزرگ لهستانی. او به دلیل تبعید شدنش از لهستان به روسیه، در سیر سفرش به روسیۀ مرکزی، در سال 1825 به شبه‌جزیرۀ کریمه سفر کرد. حاصل این سفر 18 غزل بود که یک سال بعد با سرمایۀ شاعر در مسکو انتشار یافت. این کتاب، سال 1389، در ایران به صورت دوزبانه به همت انتشارات بال با برگردان ایونا نویسکا (انگلیسی) و علیرضا دولتشاهی (فارسی) منتشر شده است. این ترجمه جز 18 غزل مذکور حاوی مقدمه‌ای دربارۀ ادب لهستان و زندگی میتسکی‌یِویچ است.


گزارش محتوا

نخستین غزل، «استپ‌های آکرمان» (Stepy akermańskie)، توصیف اندوه تبعید است که در آن شاعر گم شده در استپ‌ها مضطربانه می‌کوشد تا صدای زادگاه خود، لیتوانی، را بشنود. شاعر در سه غزل بعد، «ملوان آرام » (Cisza morska)، «سفر دریایی» (Zegluga) و «توفان» (Burza) ظاهراً خود را به دست حرکت گهواره‌ای آرامش امواج سپرده است. ولی این آرامش دیری نمی‌پاید: ناگهان توفانی برمی‌خیزد که روح شاعر را به کوشیدن با محیط عناصر لجام گسیخته وامی‌دارد. میتسکی‌یِویچ در غزل پنجم، به نام «کوه‌هایی که از استپ‌های کوزلوفا [دیده می شود]» (Widok gór ze stopów Kozlowa)، ما را با احساس خلسۀ خود از دیدن منظرۀ طبیعت آشنا می‌کند. چهار شعر بعد مختص به باغچه‌سرای، شهر کوچک بدیعی است که سابقاً مأمن خان‌های تاتار بود. این غزلها به ترتيب موسومند به «باغچه‌سرای» (Bakczysaraj)، «شب باغچه‌سرای» (Bakczysaraj w nocy)، «گور پوتوتسکا» (Grob Potockiej)، «گورهای اهـل حرم» (Mogily haremu). در سه غـزل بعدی (دهم، یازدهم و دوازدهم)، شاعر از افسـون قـله‌های برف‌پوش بائیداری (Bajdary) و آلوشتا (Aluszta) به وجد می‌آید: «بائیداری»، «روز آلوشتا»، «شب آلوشتا»؛ تا بالاخره، همچنان همراه با «میرزا»، می‌رسد به جایی که کوه عظیم چاتیرداه (Czatyrdah)، «پادشاه کوه‌ها»، نمودار می‌شود. کوهی که شاعر آن را در غزل‌های سیزدهم و چهاردهم به نام «چاتیرداه» و «زایر» (Pliegrzym) می‌ستاید. غزل پانزدهم، «جادۀ بالای پرتگاه چوفوت ـ کله» (Droga nad przepaścia w Czufut Kale)، دورنمای حیرت‌انگیزی را وصف می‌کند که در برابر مسافر در این جادۀ کوهستانی با پرتگاه‌های پرشیب گشوده می‌شود. در غزل شانزدهم، توصیفی قوی از پرتگاهی را، که در برابر چشمش نمودار می‌شود، به «میرزا» نسبت می‌دهد؛ عنوان این شعر «کوه کیکینئیس» (Góra Kikineis) است. دایرۀ غزل‌ها در نهایت با دیداری از کریمه بسته می‌شود: در دو غزل خرابه‌های قلعه در بالاکلاوا (Ruiny zamku w Bałakławie) و در صخره یهودا (Ajudah).