کوبیسم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
کوبیسم (cubism)<br/> [[File:35329200-1.jpg|thumb|تابلوي گرنيکا، اثر پيکاسو]]شیوهای انقلابی در نقاشی، که به ابتکار ژرژ براک<ref>Georges Braque </ref> و پابلو پیکاسو<ref>Pablo Picasso </ref> بین سالهای ۱۹۰۷ تا | کوبیسم (cubism)<br/> [[File:35329200-1.jpg|thumb|تابلوي گرنيکا، اثر پيکاسو]]شیوهای انقلابی در نقاشی، که به ابتکار [[براک، ژرژ (۱۸۸۲ـ۱۹۶۳)|ژرژ براک]]<ref>Georges Braque </ref> و [[پیکاسو، پابلو (۱۸۸۱ـ۱۹۷۳)|پابلو پیکاسو]]<ref>Pablo Picasso </ref> بین سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴م در [[پاریس، شهر|پاریس]] پاگرفت. این تحولِ هنری، بنیادیترین دگرگونی در هنر سالهای پیش از [[جنگ جهانی اول]] بود، که هنر نقاشی را با معرفیِ نحوۀ جدیدی از دیدن و تصویرکردنِ دنیا، دگرگون ساخت. برای یک نقاش کوبیست، هر نقاشی در وهلۀ نخست شیئی مسطح است که در ذات فردی خود وجود دارد، نه نوعی پنجره برای نشاندادن عالم خارج. کوبیسم در مجسمهسازی و حتی معماری و هنرهای تزیینی، تأثیری آشکار، هرچند کمتر بنیادین، داشت. کوبیسم پدیدۀ پیچیدهای بود که بهتدریج تکامل یافت، لیکن اساساً بر رهاساختن نظرگاه ثابتِ متداول از دورۀ رنسانس<ref>Renaissance</ref> در نقاشی اروپا، و تجسّم همزمان اشیاء از چند نظرگاه متفاوت، مبتنی بود. بنابراین اشیاء چنانکه شناخته شدهاند، تصویر میشوند، نه چنانکه در لحظهای خاص نگریسته میشوند. در روزهای آغازین تکوین کوبیسم، اینگونه بازنمایی، تجزیۀ اشیاء به برشهای متعدد را ایجاب میکرد. نقاشان کوبیست، تا آنجا که اشیای واقعی را بازمینمایاندند، بر نمودهای ظاهری آنها در مکان و زمانی خاص تأکید نمیکردند، بلکه میکوشیدند با بهرهگیری از خرد و شناخت خود، جنبههایی نادیدنی از پدیدارهای مختلف را بهنمایش درآورند. برای این منظور وجوه مختلفی از یک شکل در آن واحد بهتصویر درمیآمد. صور مختلف یک شیء به سطوح مختلف هندسی تجزیه میشد و سپس از دیدگاههای مختلفی ترکیب مجدد مییافت. فقط شمار اندکی از نقاشیهای براک و پیکاسو واقعاً با شکلهای مکعبی عرضه شدهاند، بنابراین کوبیسم (کوب بهمعنای مکعب)، بهلحاظ معنایی بر تمام مصادیق خود قابل انطباق نیست؛ اگرچه این نام را که لوئی وُسِل<ref> Louis Vauxcelles </ref> منتقد در ۱۹۰۸م وضع کرد، دو ابداعگر این شیوه و پیروانشان پذیرفتند. براک و پیکاسو در ۱۹۰۷م با هم ملاقات کردند، و تا چند سال پس از آن، در هماهنگیِ نزدیکی با یکدیگر کار میکردند؛ براک بعدها گفت که آنها همچون دو کوهنوردی بودند که طنابی آن دو را بهیکدیگر متصل میکرد. تأثیراتی که آنان را در استحکامبخشیدن به سبک جدیدشان یاری داد، عبارت بودند از [[سزان، پل (۱۸۳۹ـ۱۹۰۶)|پل سزان]]<ref>Paul Cézanne </ref>، که توصیف هوشمندانهاش از فرم با طرد ژرفانمایی سنّتی قرابت داشت، و مجسمههای افریقایی با تحریفهای احساسبرانگیزشان، که آنان را به رهاکردن تمام ملاحظات هنریِ متداول ترغیب کرد. هنرِ پیکاسو و براک از ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴م، کلاً به دو مرحلۀ اصلی تقسیم میشود: کوبیسم تحلیلی<ref>analytical cubism </ref> (تا حدود ۱۹۱۱م بهطول انجامید)، و کوبیسم ترکیبی<ref>synthetic cubism </ref>. در مرحلۀ نخست، اشیاء را به اجزای تشکیلدهندهشان تجزیه میکردند، و سپس آنها را بر روی بوم سامان مجدد میدادند. در نوع دوم، فرآیند اول را کموبیش معکوس کردند؛ در کوبیسم ترکیبی، تابلوی نقاشی از ترکیب عناصر مستقلی بهوجود میآید که برگرفته از کارهای هنری یا مصنوعات دیگر است، نه از طبیعت. با توجه به تمرکز بیشترِ کوبیسم تحلیلی بر ساختار تصویری، هنرمندان کوبیست در این مرحله به رنگ کمتر بها دادند، و بههمین سبب بسیاری از آثارشان بیشتر در رنگهای قهوهای و خاکستریِ خاموش است. در کوبیسم ترکیبی، رنگ جایگاه اصلی خود را بازمییابد؛ پیکاسو و براک در این مرحله، عناصر کُلاژ<ref>collage </ref> را در آثارشان گنجاندند. نقش اشیاء، مضمون دلخواه آنان بود که در بررسی فرم، و ترکیببندی مجدد آن، بیشترین امکان را ایجاد میکرد؛ با این حال منظره و تکچهره نیز پدید آوردند. در ۱۹۱۱م چند نقاش دیگر در [[پاریس، شهر|پاریس]] به کوبیسم رو آوردند، برگزیدهترینشان [[گریس، خوان (۱۸۸۷ـ۱۹۲۷)|خوان گریس]]<ref>Juan Gris </ref> و [[لژه، فرنان (۱۸۸۱ـ۱۹۵۵)|فرنان لژه]]<ref>Fernand Léger </ref> بودند، و [[دلونه، روبر (۱۸۸۵ـ۱۹۴۱)|روبر دلونه]]<ref>Robert Delaunay</ref>، آلبرت گلز<ref> Albert Gleizes</ref>، روژه دُلا افرنه<ref> Roger de La Fresnaye </ref>، [[متسنژه، ژان (۱۸۸۳ـ۱۹۵۶)|ژان متسنژه]]<ref>Jean Metzinger</ref> و [[پیکابیا، فرانسیس (۱۸۷۹ـ۱۹۵۳)|فرانسیس پیکابیا]]<ref> Francis Picabia </ref> در مرتبۀ بعدی قرار داشتند. در ۱۹۱۲م گلز و متسنژه نخستین کتاب را دربارۀ کوبیسم بهچاپ رساندند. پیش از ۱۹۱۴م که جنگ جهانی اول پیوند همکاری براک و پیکاسو را گسست (براک به ارتش فرانسه پیوست)، کوبیسم در هنر خارج از [[فرانسه]]، فتوریسم<ref>Futurism </ref> در [[ایتالیا]] و [[ورتی سیسم|ورتیسیسم]]<ref>Vorticism </ref> در انگلستان، قویاً تأثیر نهاد. پس از جنگ، نوآوریهای کوبیسم بهسرعت بخشی از واژگان عمومی هنر پیشتاز شد. نقاشان بر این واقعیت واقف شدند که میتوانند دنیای مشهود را چنانکه دلخواهشان است، عرضه کنند؛ آنان بر استفادۀ کوبیستها از کلاژ تکیه کردند، و هنر خود را با کارمادههای گوناگون، نه فقط با رنگ و بوم، پدید آوردند. کوبیسم در مجسمهسازان نیز تأثیر نهاد، بهویژه در [[آرخیپنکو، الکساندر (۱۸۸۷ـ۱۹۶۴)|اَلکساندر آرخیپنکو]]<ref>Alexander Archipenko </ref> و [[زادکین، اوسیپ (۱۸۹۰ـ۱۹۶۷)|اوسیپ زادکین]]<ref>Ossip Zadkine </ref>، که فرم را در مجسمههاشان شکافتند تا توپرها را در تقابل با توخالیها قرار دهند. در [[چکسلوواکی]] نیز کوبیسم تأثیری کوتاه لیکن شاخص در معماری داشت، و اندکی پیش از جنگ جهانی اول، گروهی از نقاشان کوبیست، در [[پراگ]]<ref>Prague</ref> سر برآوردند؛ شماری از ساختمانهای این شهر با شکلهای منشوریِ تزیینیشان، یادآورِ نقاشیهای کوبیسم تحلیلیاند. | ||
| | ||
نسخهٔ ۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۳۶
کوبیسم (cubism)

شیوهای انقلابی در نقاشی، که به ابتکار ژرژ براک[۱] و پابلو پیکاسو[۲] بین سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴م در پاریس پاگرفت. این تحولِ هنری، بنیادیترین دگرگونی در هنر سالهای پیش از جنگ جهانی اول بود، که هنر نقاشی را با معرفیِ نحوۀ جدیدی از دیدن و تصویرکردنِ دنیا، دگرگون ساخت. برای یک نقاش کوبیست، هر نقاشی در وهلۀ نخست شیئی مسطح است که در ذات فردی خود وجود دارد، نه نوعی پنجره برای نشاندادن عالم خارج. کوبیسم در مجسمهسازی و حتی معماری و هنرهای تزیینی، تأثیری آشکار، هرچند کمتر بنیادین، داشت. کوبیسم پدیدۀ پیچیدهای بود که بهتدریج تکامل یافت، لیکن اساساً بر رهاساختن نظرگاه ثابتِ متداول از دورۀ رنسانس[۳] در نقاشی اروپا، و تجسّم همزمان اشیاء از چند نظرگاه متفاوت، مبتنی بود. بنابراین اشیاء چنانکه شناخته شدهاند، تصویر میشوند، نه چنانکه در لحظهای خاص نگریسته میشوند. در روزهای آغازین تکوین کوبیسم، اینگونه بازنمایی، تجزیۀ اشیاء به برشهای متعدد را ایجاب میکرد. نقاشان کوبیست، تا آنجا که اشیای واقعی را بازمینمایاندند، بر نمودهای ظاهری آنها در مکان و زمانی خاص تأکید نمیکردند، بلکه میکوشیدند با بهرهگیری از خرد و شناخت خود، جنبههایی نادیدنی از پدیدارهای مختلف را بهنمایش درآورند. برای این منظور وجوه مختلفی از یک شکل در آن واحد بهتصویر درمیآمد. صور مختلف یک شیء به سطوح مختلف هندسی تجزیه میشد و سپس از دیدگاههای مختلفی ترکیب مجدد مییافت. فقط شمار اندکی از نقاشیهای براک و پیکاسو واقعاً با شکلهای مکعبی عرضه شدهاند، بنابراین کوبیسم (کوب بهمعنای مکعب)، بهلحاظ معنایی بر تمام مصادیق خود قابل انطباق نیست؛ اگرچه این نام را که لوئی وُسِل[۴] منتقد در ۱۹۰۸م وضع کرد، دو ابداعگر این شیوه و پیروانشان پذیرفتند. براک و پیکاسو در ۱۹۰۷م با هم ملاقات کردند، و تا چند سال پس از آن، در هماهنگیِ نزدیکی با یکدیگر کار میکردند؛ براک بعدها گفت که آنها همچون دو کوهنوردی بودند که طنابی آن دو را بهیکدیگر متصل میکرد. تأثیراتی که آنان را در استحکامبخشیدن به سبک جدیدشان یاری داد، عبارت بودند از پل سزان[۵]، که توصیف هوشمندانهاش از فرم با طرد ژرفانمایی سنّتی قرابت داشت، و مجسمههای افریقایی با تحریفهای احساسبرانگیزشان، که آنان را به رهاکردن تمام ملاحظات هنریِ متداول ترغیب کرد. هنرِ پیکاسو و براک از ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴م، کلاً به دو مرحلۀ اصلی تقسیم میشود: کوبیسم تحلیلی[۶] (تا حدود ۱۹۱۱م بهطول انجامید)، و کوبیسم ترکیبی[۷]. در مرحلۀ نخست، اشیاء را به اجزای تشکیلدهندهشان تجزیه میکردند، و سپس آنها را بر روی بوم سامان مجدد میدادند. در نوع دوم، فرآیند اول را کموبیش معکوس کردند؛ در کوبیسم ترکیبی، تابلوی نقاشی از ترکیب عناصر مستقلی بهوجود میآید که برگرفته از کارهای هنری یا مصنوعات دیگر است، نه از طبیعت. با توجه به تمرکز بیشترِ کوبیسم تحلیلی بر ساختار تصویری، هنرمندان کوبیست در این مرحله به رنگ کمتر بها دادند، و بههمین سبب بسیاری از آثارشان بیشتر در رنگهای قهوهای و خاکستریِ خاموش است. در کوبیسم ترکیبی، رنگ جایگاه اصلی خود را بازمییابد؛ پیکاسو و براک در این مرحله، عناصر کُلاژ[۸] را در آثارشان گنجاندند. نقش اشیاء، مضمون دلخواه آنان بود که در بررسی فرم، و ترکیببندی مجدد آن، بیشترین امکان را ایجاد میکرد؛ با این حال منظره و تکچهره نیز پدید آوردند. در ۱۹۱۱م چند نقاش دیگر در پاریس به کوبیسم رو آوردند، برگزیدهترینشان خوان گریس[۹] و فرنان لژه[۱۰] بودند، و روبر دلونه[۱۱]، آلبرت گلز[۱۲]، روژه دُلا افرنه[۱۳]، ژان متسنژه[۱۴] و فرانسیس پیکابیا[۱۵] در مرتبۀ بعدی قرار داشتند. در ۱۹۱۲م گلز و متسنژه نخستین کتاب را دربارۀ کوبیسم بهچاپ رساندند. پیش از ۱۹۱۴م که جنگ جهانی اول پیوند همکاری براک و پیکاسو را گسست (براک به ارتش فرانسه پیوست)، کوبیسم در هنر خارج از فرانسه، فتوریسم[۱۶] در ایتالیا و ورتیسیسم[۱۷] در انگلستان، قویاً تأثیر نهاد. پس از جنگ، نوآوریهای کوبیسم بهسرعت بخشی از واژگان عمومی هنر پیشتاز شد. نقاشان بر این واقعیت واقف شدند که میتوانند دنیای مشهود را چنانکه دلخواهشان است، عرضه کنند؛ آنان بر استفادۀ کوبیستها از کلاژ تکیه کردند، و هنر خود را با کارمادههای گوناگون، نه فقط با رنگ و بوم، پدید آوردند. کوبیسم در مجسمهسازان نیز تأثیر نهاد، بهویژه در اَلکساندر آرخیپنکو[۱۸] و اوسیپ زادکین[۱۹]، که فرم را در مجسمههاشان شکافتند تا توپرها را در تقابل با توخالیها قرار دهند. در چکسلوواکی نیز کوبیسم تأثیری کوتاه لیکن شاخص در معماری داشت، و اندکی پیش از جنگ جهانی اول، گروهی از نقاشان کوبیست، در پراگ[۲۰] سر برآوردند؛ شماری از ساختمانهای این شهر با شکلهای منشوریِ تزیینیشان، یادآورِ نقاشیهای کوبیسم تحلیلیاند.
- ↑ Georges Braque
- ↑ Pablo Picasso
- ↑ Renaissance
- ↑ Louis Vauxcelles
- ↑ Paul Cézanne
- ↑ analytical cubism
- ↑ synthetic cubism
- ↑ collage
- ↑ Juan Gris
- ↑ Fernand Léger
- ↑ Robert Delaunay
- ↑ Albert Gleizes
- ↑ Roger de La Fresnaye
- ↑ Jean Metzinger
- ↑ Francis Picabia
- ↑ Futurism
- ↑ Vorticism
- ↑ Alexander Archipenko
- ↑ Ossip Zadkine
- ↑ Prague