فلاندری، هنر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


فِلانْدْری، هنر (Flemish art)
فِلانْدری، هنر (Flemish art)


[[File:33136300.jpg|thumb|چهره سوارکار «دوک لرما» اثر پيتر پل روبنس]]
[[File:33136300.jpg|thumb|چهره سوارکار «دوک لرما» اثر پيتر پل روبنس]]


نقاشی و مجسمه‌سازی فلاندر<ref>Flanders</ref> (این سرزمین اکنون میان بلژیک، هلند و فرانسه تقسیم شده است). شیوۀ خاص فلاندری در آغاز قرن ۱۵م پدید آمد، و بر تذهیب نسخ خطی، و هنر دربار بورگونی<ref>Burgundian court</ref> مبتنی بود. مشاهدۀ تیزبینانه، جزئیات موشکافانه، استفاده از رنگ‌های درخشان و اسلوب عالیِ رنگ‌وروغن، از ابداعات این هنر است. هنر فلاندری علاوه‌بر تک‌چهره‌سازی، بیشتر جنبه دینی داشت، و بر منظره‌پردازی و اجرای نماهای شهری و درون‌خانه‌ای نیز متمرکز بود.
نقاشی و مجسمه‌سازی فلاندر<ref>Flanders</ref> (این سرزمین اکنون میان [[بلژیک]]، [[هلند]] و [[فرانسه]] تقسیم شده است). شیوۀ خاص فلاندری در آغاز قرن ۱۵م پدید آمد، و بر تذهیب نسخ خطی، و هنر دربار [[بورگونی]]<ref>Burgundian court</ref> مبتنی بود. مشاهدۀ تیزبینانه، جزئیات موشکافانه، استفاده از رنگ‌های درخشان و اسلوب عالیِ رنگ‌وروغن، از ابداعات این هنر است. هنر فلاندری علاوه‌بر تک‌چهره‌سازی، بیشتر جنبه دینی داشت، و بر منظره‌پردازی و اجرای نماهای شهری و درون‌خانه‌ای نیز متمرکز بود.


'''قرن ۱۵م'''. در طول قرن ۱۴م، نقاشان فلاندر هنوز به‌شیوۀ مینیاتوری<ref>miniature </ref> فرانسوی کار می‌کردند. در قرن ۱۵م، هوبرت وان آیک<ref>Hubert van Eyck </ref> و یان وان آیک<ref>Jan van Eyck</ref> مکتب ممتازی از هنر ملی را پروراندند، و بروژ<ref>Bruges</ref> به نخستین مرکز هنر فلاندری تبدیل شد. مکاتب دیگری نیز از تورنه<ref>Tournai</ref>، گِنت<ref>Ghent </ref>، و لووَن<ref>Louvain</ref> سربرآوردند. ازجمله برجسته‌ترین هنرمندان دورۀ آغازین عبارت‌اند از رابرت کامپین<ref>Robert Campin </ref>، روخیر وان در وِیدن<ref>Rogier van der Weyden</ref>، دیریک بوئوتس<ref>Dierick Bouts </ref>، پتروس کریستوس<ref>Petrus Christus</ref>، هوخو وان در خوس<ref>Hugo van der Goes</ref>، هانس مِملینگ<ref>Hans Memling</ref> و خرارد داوید<ref>Gerard David </ref>. درون‌مایۀ بیشتر آثار این دوره دینی‌اند. گرچه شماری تک‌چهره‌سازی نیز در میان آن‌ها وجود دارد. واقع‌گرایی<ref>realism</ref> موشکافانه، اشتیاق به بازنمایی اشیای نفیس و پارچه‌های فاخر، و نمادگرایی<ref>symbolism</ref> پرتفصیل دینی، از مشخصات این دوره است.
'''قرن ۱۵م'''. در طول قرن ۱۴م، نقاشان فلاندر هنوز به‌شیوۀ مینیاتوری<ref>miniature </ref> فرانسوی کار می‌کردند. در قرن ۱۵م، هوبرت وان آیک<ref>Hubert van Eyck </ref> و [[آیک، یان وان (ح ۱۳۹۰ـ۱۴۴۱م)|یان وان آیک]]<ref>Jan van Eyck</ref> مکتب ممتازی از هنر ملی را پروراندند، و [[بروژ]]<ref>Bruges</ref> به نخستین مرکز هنر فلاندری تبدیل شد. مکاتب دیگری نیز از [[تورنه]]<ref>Tournai</ref>، [[گنت، شهر|گِنت]]<ref>Ghent </ref>، و [[لوون|لووَن]]<ref>Louvain</ref> سربرآوردند. ازجمله برجسته‌ترین هنرمندان دورۀ آغازین عبارت‌اند از رابرت کامپین<ref>Robert Campin </ref>، [[ویدن، روخیر وان در (ح ۱۳۹۹ـ۱۴۶۴م)|روخیر وان در وِیدن]]<ref>Rogier van der Weyden</ref>، دیریک بوئوتس<ref>Dierick Bouts </ref>، [[کریستوس، پتروس (ح ۱۴۱۰ـ۱۴۷۲/۱۴۷۳م)|پتروس کریستوس]]<ref>Petrus Christus</ref>، [[خوس، هوخو وان در (ح ۱۴۴۰ـ۱۴۸۲م)|هوخو وان در خوس]]<ref>Hugo van der Goes</ref>، [[مملینگ، هانس (ح ۱۴۳۰ـ۱۴۹۴م)|هانس مِملینگ]]<ref>Hans Memling</ref> و [[داوید، خرارد (ح ۱۴۵۰م ـ ح ۱۵۲۳)|خرارد داوید]]<ref>Gerard David </ref>. درون‌مایۀ بیشتر آثار این دوره دینی‌اند. گرچه شماری تک‌چهره‌سازی نیز در میان آن‌ها وجود دارد. واقع‌گرایی<ref>realism</ref> موشکافانه، اشتیاق به بازنمایی اشیای نفیس و پارچه‌های فاخر، و نمادگرایی<ref>symbolism</ref> پرتفصیل دینی، از مشخصات این دوره است.


'''قرن ۱۶م.''' در این دوره هنر ایتالیا در هنر فلاندری قویاً تأثیر گذاشت، و مرکز آفرینش هنری به آنتورپ<ref>Antwerp</ref> انتقال یافت. یان گوسارت<ref>Jan Gossaert</ref> مشهور به مابوز<ref>Mabuse </ref> از شخصیت‌های مهم این دوره بود که به روح هنر فلاندری، با اشاعۀ تأثیرات داوینچی<ref>da Vinci</ref> و میکلانژ، حال‌وهوایی ایتالیایی بخشید. لیکن در همان زمان عده‌ای از نقاشان فلاندر، نفوذ ایتالیایی را نادیده گرفتند، یا با آن به مقابله پرداختند؛ همچون هیرونیموس بوس<ref>Hieronymus Bosch</ref> که از نقاشان استثنایی این جنبش بود (که باید در شمار نقاشان مکتب فلاندری طبقه‌بندی شود، گرچه اسلوب نقاشی‌اش هلندی است)؛ تصاویر توهّم‌زا و سمبولیسم غریب آثار بوس فوق‌العاده بدیع‌اند. یوآخیم پاتینیر<ref>Joachim Patenier </ref> نیز برای نخستین‌بار منظره را صرفاً از برای نفس منظره به‌تصویر کشید؛ در آثارِ او منظره پس‌زمینۀ مضامین دیگر نیست که از هرگونه محتوای احساسی و نمایشی عاری باشد. پیتر بروگل مهتر<ref>Pieter Brueghel the Elder</ref>، از شخصیت‌های معتبر در هنر آن دوره، تصاویر واقع‌گرایانه‌ای از زندگی فلاندری را بر تابلو آورده است.
'''قرن ۱۶م.''' در این دوره هنر [[ایتالیا]] در هنر فلاندری قویاً تأثیر گذاشت، و مرکز آفرینش هنری به [[آنتورپ، شهر|آنتورپ]]<ref>Antwerp</ref> انتقال یافت. [[گوسارت، یان|یان گوسارت]]<ref>Jan Gossaert</ref> مشهور به [[مابوز، یان (ح ۱۴۷۸م ـ ح ۱۵۳۳)|مابوز]]<ref>Mabuse </ref> از شخصیت‌های مهم این دوره بود که به روح هنر فلاندری، با اشاعۀ تأثیرات [[داوینچی، لئوناردو|داوینچی]]<ref>da Vinci</ref> و [[میکلانژ]]، حال‌وهوایی ایتالیایی بخشید. لیکن در همان زمان عده‌ای از نقاشان فلاندر، نفوذ ایتالیایی را نادیده گرفتند، یا با آن به مقابله پرداختند؛ همچون [[بوس، هیرونیموس (ح۱۴۶۰م ـ۱۵۱۶)|هیرونیموس بوس]]<ref>Hieronymus Bosch</ref> که از نقاشان استثنایی این جنبش بود (که باید در شمار نقاشان مکتب فلاندری طبقه‌بندی شود، گرچه اسلوب نقاشی‌اش هلندی است)؛ تصاویر توهّم‌زا و سمبولیسم غریب آثار بوس فوق‌العاده بدیع‌اند. [[پاتینیر، یوآخیم (ح ۱۴۸۵م ـ۱۵۲۴)|یوآخیم پاتینیر]]<ref>Joachim Patenier </ref> نیز برای نخستین‌بار منظره را صرفاً از برای نفس منظره به‌تصویر کشید؛ در آثارِ او منظره پس‌زمینۀ مضامین دیگر نیست که از هرگونه محتوای احساسی و نمایشی عاری باشد. پیتر بروگل مهتر<ref>Pieter Brueghel the Elder</ref>، از شخصیت‌های معتبر در هنر آن دوره، تصاویر واقع‌گرایانه‌ای از زندگی فلاندری را بر تابلو آورده است.


'''قرن ۱۷'''. پیتر پل روبنس<ref>Peter Paul Rubens</ref>، سرشناس‌ترین نمایندۀ هنر فلاندری و از بزرگ‌ترین نقاشان مکاتب اروپایی است که در تمامی زمینه‌ها مهارت داشت؛ ازجمله تک‌چهره‌سازی، منظره‌پردازی، و اجرای مضامین دینی، اساطیری، و تمثیلی. شاید به جرأت بتوان گفت که مکتب‌ هنری فلاندر، حدود یک قرن، بازتابی از اصول و برداشت‌های روبنس بوده است. آنتونی وان دایکِ<ref>Anthony van Dyck </ref> جوان، دو سال در کارگاه روبنس کار کرد.
'''قرن ۱۷م'''. [[روبنس، پتر پل (۱۵۷۷ـ۱۶۴۰)|پیتر پل روبنس]]<ref>Peter Paul Rubens</ref>، سرشناس‌ترین نمایندۀ هنر فلاندری و از بزرگ‌ترین نقاشان مکاتب اروپایی است که در تمامی زمینه‌ها مهارت داشت؛ ازجمله تک‌چهره‌سازی، منظره‌پردازی، و اجرای مضامین دینی، اساطیری، و تمثیلی. شاید به جرأت بتوان گفت که مکتب‌ هنری فلاندر، حدود یک قرن، بازتابی از اصول و برداشت‌های روبنس بوده است. آنتونی وان دایکِ<ref>Anthony van Dyck </ref> جوان، دو سال در کارگاه روبنس کار کرد.


'''قرن‌های ۱۸ و ۱۹'''. هنر فلاندری پس از قرن ۱۷ به‌‌‌سرعت افول کرد، و در قرن ۱۸ فقط دو نقاش با نام‌های کورنِلیس هویسمانس<ref>Cornelius Huysmans</ref> (۱۶۴۸ـ۱۷۲۷) و یان وان بلومِن<ref>Jan van Bloemen</ref> مشهور به اوریزونته<ref>Orizonte</ref>، درخور ذکرند.
'''قرن‌های ۱۸ و ۱۹م'''. هنر فلاندری پس از قرن ۱۷م به‌‌‌سرعت افول کرد، و در قرن ۱۸م فقط دو نقاش با نام‌های [[هویسمانس، کورنلیس (۱۶۴۸ـ۱۷۲۷)|کورنِلیس هویسمانس]]<ref>Cornelius Huysmans</ref> (۱۶۴۸ـ۱۷۲۷م) و یان وان بلومِن<ref>Jan van Bloemen</ref> مشهور به اوریزونته<ref>Orizonte</ref>، درخور ذکرند.


'''قرن ۲۰.''' هنر مدرن بلژیک در مرحلۀ کمال‌یافته‌اش از عقل‌مداری فاصله گرفت، و به اکسپرسیونیسم<ref>expressionism</ref> و سوررئالیسم<ref>surrealism </ref> گرایید. جیمز سیدنی اِنسور<ref>James Sidney Ensor</ref> جماعت‌های پرازدحام را با ماسک‌های کابوس‌زده نقاشی می‌کرد؛ طنز تلخ حاکم بر آثارش، بازگشتی است به هنر بوس. از سوی دیگر دو نقاش سوررئالیست، با نام‌های پل دِلووُ<ref>Paul Delvaux</ref> و رنه ماگریت<ref>René Magritte</ref>، عوالم رؤیایی را با وصفی واقع‌گرایانه و سَرد، تصویر می‌کردند که آثار مکتب فلاندری را به‌یاد می‌‌آورد.
'''قرن ۲۰م.''' هنر مدرن [[بلژیک]] در مرحلۀ کمال‌یافته‌اش از عقل‌مداری فاصله گرفت، و به [[اکسپرسیونیسم (هنر)|اکسپرسیونیسم]]<ref>expressionism</ref> و [[سوررئالیسم]]<ref>surrealism </ref> گرایید. جیمز سیدنی اِنسور<ref>James Sidney Ensor</ref> جماعت‌های پرازدحام را با ماسک‌های کابوس‌زده نقاشی می‌کرد؛ طنز تلخ حاکم بر آثارش، بازگشتی است به هنر بوس. از سوی دیگر دو نقاش سوررئالیست، با نام‌های [[دلوو، پل (۱۸۹۷ـ۱۹۹۴)|پل دِلووُ]]<ref>Paul Delvaux</ref> و [[ماگریت، رنه (۱۸۹۸ـ۱۹۶۷)|رنه ماگریت]]<ref>René Magritte</ref>، عوالم رؤیایی را با وصفی واقع‌گرایانه و سَرد، تصویر می‌کردند که آثار مکتب فلاندری را به‌یاد می‌‌آورد.


&nbsp;
&nbsp;

نسخهٔ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۵:۱۱

فِلانْدری، هنر (Flemish art)

چهره سوارکار «دوک لرما» اثر پيتر پل روبنس

نقاشی و مجسمه‌سازی فلاندر[۱] (این سرزمین اکنون میان بلژیک، هلند و فرانسه تقسیم شده است). شیوۀ خاص فلاندری در آغاز قرن ۱۵م پدید آمد، و بر تذهیب نسخ خطی، و هنر دربار بورگونی[۲] مبتنی بود. مشاهدۀ تیزبینانه، جزئیات موشکافانه، استفاده از رنگ‌های درخشان و اسلوب عالیِ رنگ‌وروغن، از ابداعات این هنر است. هنر فلاندری علاوه‌بر تک‌چهره‌سازی، بیشتر جنبه دینی داشت، و بر منظره‌پردازی و اجرای نماهای شهری و درون‌خانه‌ای نیز متمرکز بود.

قرن ۱۵م. در طول قرن ۱۴م، نقاشان فلاندر هنوز به‌شیوۀ مینیاتوری[۳] فرانسوی کار می‌کردند. در قرن ۱۵م، هوبرت وان آیک[۴] و یان وان آیک[۵] مکتب ممتازی از هنر ملی را پروراندند، و بروژ[۶] به نخستین مرکز هنر فلاندری تبدیل شد. مکاتب دیگری نیز از تورنه[۷]، گِنت[۸]، و لووَن[۹] سربرآوردند. ازجمله برجسته‌ترین هنرمندان دورۀ آغازین عبارت‌اند از رابرت کامپین[۱۰]، روخیر وان در وِیدن[۱۱]، دیریک بوئوتس[۱۲]، پتروس کریستوس[۱۳]، هوخو وان در خوس[۱۴]، هانس مِملینگ[۱۵] و خرارد داوید[۱۶]. درون‌مایۀ بیشتر آثار این دوره دینی‌اند. گرچه شماری تک‌چهره‌سازی نیز در میان آن‌ها وجود دارد. واقع‌گرایی[۱۷] موشکافانه، اشتیاق به بازنمایی اشیای نفیس و پارچه‌های فاخر، و نمادگرایی[۱۸] پرتفصیل دینی، از مشخصات این دوره است.

قرن ۱۶م. در این دوره هنر ایتالیا در هنر فلاندری قویاً تأثیر گذاشت، و مرکز آفرینش هنری به آنتورپ[۱۹] انتقال یافت. یان گوسارت[۲۰] مشهور به مابوز[۲۱] از شخصیت‌های مهم این دوره بود که به روح هنر فلاندری، با اشاعۀ تأثیرات داوینچی[۲۲] و میکلانژ، حال‌وهوایی ایتالیایی بخشید. لیکن در همان زمان عده‌ای از نقاشان فلاندر، نفوذ ایتالیایی را نادیده گرفتند، یا با آن به مقابله پرداختند؛ همچون هیرونیموس بوس[۲۳] که از نقاشان استثنایی این جنبش بود (که باید در شمار نقاشان مکتب فلاندری طبقه‌بندی شود، گرچه اسلوب نقاشی‌اش هلندی است)؛ تصاویر توهّم‌زا و سمبولیسم غریب آثار بوس فوق‌العاده بدیع‌اند. یوآخیم پاتینیر[۲۴] نیز برای نخستین‌بار منظره را صرفاً از برای نفس منظره به‌تصویر کشید؛ در آثارِ او منظره پس‌زمینۀ مضامین دیگر نیست که از هرگونه محتوای احساسی و نمایشی عاری باشد. پیتر بروگل مهتر[۲۵]، از شخصیت‌های معتبر در هنر آن دوره، تصاویر واقع‌گرایانه‌ای از زندگی فلاندری را بر تابلو آورده است.

قرن ۱۷م. پیتر پل روبنس[۲۶]، سرشناس‌ترین نمایندۀ هنر فلاندری و از بزرگ‌ترین نقاشان مکاتب اروپایی است که در تمامی زمینه‌ها مهارت داشت؛ ازجمله تک‌چهره‌سازی، منظره‌پردازی، و اجرای مضامین دینی، اساطیری، و تمثیلی. شاید به جرأت بتوان گفت که مکتب‌ هنری فلاندر، حدود یک قرن، بازتابی از اصول و برداشت‌های روبنس بوده است. آنتونی وان دایکِ[۲۷] جوان، دو سال در کارگاه روبنس کار کرد.

قرن‌های ۱۸ و ۱۹م. هنر فلاندری پس از قرن ۱۷م به‌‌‌سرعت افول کرد، و در قرن ۱۸م فقط دو نقاش با نام‌های کورنِلیس هویسمانس[۲۸] (۱۶۴۸ـ۱۷۲۷م) و یان وان بلومِن[۲۹] مشهور به اوریزونته[۳۰]، درخور ذکرند.

قرن ۲۰م. هنر مدرن بلژیک در مرحلۀ کمال‌یافته‌اش از عقل‌مداری فاصله گرفت، و به اکسپرسیونیسم[۳۱] و سوررئالیسم[۳۲] گرایید. جیمز سیدنی اِنسور[۳۳] جماعت‌های پرازدحام را با ماسک‌های کابوس‌زده نقاشی می‌کرد؛ طنز تلخ حاکم بر آثارش، بازگشتی است به هنر بوس. از سوی دیگر دو نقاش سوررئالیست، با نام‌های پل دِلووُ[۳۴] و رنه ماگریت[۳۵]، عوالم رؤیایی را با وصفی واقع‌گرایانه و سَرد، تصویر می‌کردند که آثار مکتب فلاندری را به‌یاد می‌‌آورد.

 


  1. Flanders
  2. Burgundian court
  3. miniature
  4. Hubert van Eyck
  5. Jan van Eyck
  6. Bruges
  7. Tournai
  8. Ghent
  9. Louvain
  10. Robert Campin
  11. Rogier van der Weyden
  12. Dierick Bouts
  13. Petrus Christus
  14. Hugo van der Goes
  15. Hans Memling
  16. Gerard David
  17. realism
  18. symbolism
  19. Antwerp
  20. Jan Gossaert
  21. Mabuse
  22. da Vinci
  23. Hieronymus Bosch
  24. Joachim Patenier
  25. Pieter Brueghel the Elder
  26. Peter Paul Rubens
  27. Anthony van Dyck
  28. Cornelius Huysmans
  29. Jan van Bloemen
  30. Orizonte
  31. expressionism
  32. surrealism
  33. James Sidney Ensor
  34. Paul Delvaux
  35. René Magritte