ابوالهذیل علاف، محمد (بصره ۱۳۰ـ سامرا ۲۳۰ق): تفاوت میان نسخهها
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
ابوالهُذَیل علّاف، محمّد (بصره ۱۳۰ـ سامرا ۲۳۰ق)<br>متکلم و از پیشوایان معتزله و مؤسس فرقۀ هُذَیلِیِه. چون در کوی علاّفان [[بصره]] بود به علاف مشهور شد. بیشتر زندگیاش در بصره گذشت. در [[بغداد]] نزد یکی از شاگردان [[واصل بن عطا|واصل بن عطاء]] درس خواند و از فلسفۀ یونان نیز آگاهی یافت. [[ابوعلی جبایی|ابوعلی جُبّایی]] وی را از پایهگذاران علم کلام دانسته است. در ۲۰۴ق [[ | ابوالهُذَیل علّاف، محمّد (بصره ۱۳۰ـ سامرا ۲۳۰ق)<br>متکلم و از پیشوایان معتزله و مؤسس فرقۀ هُذَیلِیِه. چون در کوی علاّفان [[بصره]] بود به علاف مشهور شد. بیشتر زندگیاش در بصره گذشت. در [[بغداد]] نزد یکی از شاگردان [[واصل بن عطا|واصل بن عطاء]] درس خواند و از فلسفۀ یونان نیز آگاهی یافت. [[ابوعلی جبایی|ابوعلی جُبّایی]] وی را از پایهگذاران علم کلام دانسته است. در ۲۰۴ق [[مأمون عباسی]] وی و خواهرزادهاش، [[ابراهیم بن سیار نظام|ابراهیم بن سیّار نظّام]]، را برای مناظره با مخالفان به دربار فراخواند. کتابی به نام ''میلاس'' نوشت که نام یک نفر زردشتی بود که در مناظرهای بین او و ثنویهباوران به دست ابوالهذیل مسلمان شد. شاگردان بسیاری، از جمله نظام و ابویعقوب شَمّام داشت. با خاندان [[برامکه]] در ارتباط بود. در آخر عمر نابینا شد. وی معتقد بود که انسان موجودی مختار است زیرا قدرت خدا شامل حوزۀ توانایی انسان نمیشود، و نیز اگر کسی عقیدهای را که مورد اجماع است مردود شمارد یا خداوند را به آفریدگانش تشبیه کند و او را جسم بداند یا معتقد باشد که خدا انسان را به کارهای بیش از توانش مکلف میکند، کافر است. نیز به عینیت ذات و صفات خداوند معتقد بود و به هیچ کثرتی در ذات خدا عقیده نداشت. وی شصت کتاب در ردیه نوشته است.<br><!--11062200--> | ||
[[رده:دین اسلام]] | [[رده:دین اسلام]] | ||
[[رده:فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] | ||
[[رده:فلسفه ، منطق و کلام]] | [[رده:فلسفه ، منطق و کلام]] | ||
[[رده:کلام – اشخاص و فرقه ها و آثار]] | [[رده:کلام – اشخاص و فرقه ها و آثار]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۵ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۴:۱۹
ابوالهُذَیل علّاف، محمّد (بصره ۱۳۰ـ سامرا ۲۳۰ق)
متکلم و از پیشوایان معتزله و مؤسس فرقۀ هُذَیلِیِه. چون در کوی علاّفان بصره بود به علاف مشهور شد. بیشتر زندگیاش در بصره گذشت. در بغداد نزد یکی از شاگردان واصل بن عطاء درس خواند و از فلسفۀ یونان نیز آگاهی یافت. ابوعلی جُبّایی وی را از پایهگذاران علم کلام دانسته است. در ۲۰۴ق مأمون عباسی وی و خواهرزادهاش، ابراهیم بن سیّار نظّام، را برای مناظره با مخالفان به دربار فراخواند. کتابی به نام میلاس نوشت که نام یک نفر زردشتی بود که در مناظرهای بین او و ثنویهباوران به دست ابوالهذیل مسلمان شد. شاگردان بسیاری، از جمله نظام و ابویعقوب شَمّام داشت. با خاندان برامکه در ارتباط بود. در آخر عمر نابینا شد. وی معتقد بود که انسان موجودی مختار است زیرا قدرت خدا شامل حوزۀ توانایی انسان نمیشود، و نیز اگر کسی عقیدهای را که مورد اجماع است مردود شمارد یا خداوند را به آفریدگانش تشبیه کند و او را جسم بداند یا معتقد باشد که خدا انسان را به کارهای بیش از توانش مکلف میکند، کافر است. نیز به عینیت ذات و صفات خداوند معتقد بود و به هیچ کثرتی در ذات خدا عقیده نداشت. وی شصت کتاب در ردیه نوشته است.