اسلامی، هنر
اسلامی، هنر
هنر و طراحی جهان اسلام، که پیشینهاش به ظهور دین اسلام در قرن ۷م بازمیگردد. اعراب مسلمان که از سنّت و پیشینۀ هنری چندانی برخوردار نبودند، پس از فتح بخشهایی از آسیا، اروپا، و شمال افریقا، در اواخر قرن ۷ و اوایل قرن ۸م (قرن دوم هجری)، عناصری از هنر بیزانسی[۱]، هنر قبطی[۲]، و هنر ایرانی[۳] را برگرفتند و با تلفیق آنها سبک تزئینی متمایز خود را برپایۀ خوشنویسی[۴] پدید آوردند. سنّتهای اسلامی بانی پرورش استادکارانی متدین و سختکوش شد، که خلاقیت آنها در خدمت ستایش خداوند بود. تعالیم اسلام بر فعالیت هنریِ همۀ رشتهها، اعم از خوشنویسی، هنرهای تزئینی یا تصویری، احاطه داشت. حکّاکان به خاتمکاری و تراش نقوش زنجیرهای بدیع، بهویژه بر روی درها و محجرهای بناهای اسلامی، گراییدند؛ همچون کاخ الحمراء[۵] گرانادا (غرناطه)[۶] در اسپانیا و بنای تاج محل در هند. امروزه هنر اسلامی بیشتر در مصر، ایران، عراق، ترکیه، شبهقارۀ هند، و جمهوریهای آسیای مرکزی یافت میشود.
خوشنویسی. مسلمانان معتقدند که قرآن نهتنها منتقلکنندۀ کلام خدا، بلکه بازتابندۀ زیبایی و شکوه اوست. از اینرو خوشنویسی را برترینِ هنرها میدانند و از حروف و نقوش عربی در تزئین ظروف سفالی، منسوجات، اشیای فلزی، و بناها بهره میگیرند. خوشنویسیها به شیوههای متنوعی نگاشته میشدند، و از خط نَسخ[۷] با حروف متصل، کشیده، پیچاپیچ و قوسدار، تا خط کوفی[۸] با زوایای تیز را دربر میگرفتند. در سنّت اسلامی، کتابت امری مقدس بود و در زمرۀ عبادات شمرده میشد. طرحهای دیگری نیز در خطاطی بهوجود آمد، از آن جملهاند: نقوش درهمبافتۀ مبتنیبر شکلهای هندسی و گیاهی چکیدهنماییشده[۹] (همچون اسلیمی[۱۰] موّاج) که حروف و کلمات را در میان میگرفتند. شکلهای هندسی، نسبت مستقیمی با اسلام داشتند زیرا نمودار نظم الهیِ عالم قلمداد میشدند. اعتقاد بر این بود که طرح هندسی در فهم حقیقتِ وجودِ خداوند، انسان را یاری میدهد؛ آنان در طرحهای هندسی، معمولاً خطایی عمدی را میگنجاندند تا به مسلمانان یادآوری کنند که فقط خداوند کامل است.
هنرهای تزئینی. هنر اسلامی اغلب غیرشکلنما[۱۱]ست زیرا سنّتهای اسلامی، تصویرکردن انسان را نمیپسندد. آثار هنری و تزئینات آنها با مرارت بسیار پدید میآیند، و تولید هنری، فعلی عبادی تلقّی میشود. منسوجات اسلامی، بهویژه در دورۀ فاطمیان[۱۲]، عبارتاند از پارچههای زربفت[۱۳] ابریشمی، بافتهها، و فرشهای فوقالعاده ظریف و زیبا که آنها را بر کف اتاق میاندازند و یا به دیوار میآویزند. نقشمایههای سنّتی و نقوش هندسی، در بسیاری از طرحها بهچشم میخورد. فرشهای طرح ترنج اوشاک[۱۴] ترکیه در قرن ۱۶ به اروپا صادر میشد که در بسیاری از نقاشیهای دورۀ رنسانس[۱۵]، زینتبخش کف اتاقها، دیوارها، و میزهایند. در بافت سجادهها همچنان نهایت چیرهدستی بهکار میرود. اساس طرح آنها طاق نمای مسجد است که جهت شهر مقدّس مکّه را نشان میدهد. نمونههایی دیگر از هنرهای تزیینی در اشیای فلزی تجلّی یافتهاند که اغلب با ریزهکاری بسیار، و حکاکی برجسته و فرورفتۀ فلزات قیمتی همچون طلا و نقره، همراهاند. کاشیکاری از برجستهترین هنرهای تزئینی اسلامی بوده است. سفالگران مسلمان از سبکها و فنون چینی اقتباس میکردند، اما رنگ و لعاب ظروف از آنِ خود ایشان بود. استفاده از نقوش هندسی و طرحهای خطاطیِ رایج در دیگر رشتههای هنر اسلامی، در ظروف نیز ظهور یافت. کاشیهای سفالی با طرحهای پیچیده و زیبا، در تزئین مساجد بهکار میرفت؛ همانگونه که در اروپا برای تزئین کلیساها، شیشههای رنگی را در پنجرهها بهکار میبردند. گاه کاشیها چنان طرحهای هندسی پیچیدهای داشتند، که نصب آنها در نقاط قوسدار تاقها و سقفها بسیار دشوار بود. در قرنهای ۱۱ و ۱۲م (۵ و ۶ق)، سفال ترکان سلجوقی بهسبب طرحهای زندهاش شهرت یافت. در قرن ۱۶م (۱۰ق)، ازنیق[۱۶] در ترکیه از مراکز مهم تولید سفالینه شد، که ظروف زیبایی مزین به نقوش گیاهی آبی در زمینۀ سفید، و کاشیهای لعابی رنگی برای تزئین مساجد فراهم میآورد.
هنر بازنمودی. هرچند که اسلام به صراحت هنر تصویری شکلنما[۱۷] را منع نکرده است، هیچ سنّت دینی برای تأیید آن وجود ندارد؛ برخلاف خوشنویسی و هنرهای تزئینی که ستوده شدهاند. هنر تصویری اسلامی عموماً غیردینی است. نمونههای هنر بازنمودی[۱۸] اسلامی، غالباً تصاویریاند از صحنههای جنگ یا شکار که در تزئین اتاقهای خصوصی اشراف بهکار میرفتند. از قرن ۱۳م (۷ق)، یک سنّت قوی مینیاتورسازی[۱۹] در دربارهای اسلامی پدید آمد که در اصل از مجسمههای عاجیِ[۲۰] مصر فاطمی[۲۱] (۹۶۹ـ۱۱۷۱م) متأثر بود. نسخ خطّی را نیز مذّهب میکردند، و بر استفاده از رنگهای تخت و خط ـ کنارههای[۲۲] واضح بهجای اشکال سهبعدی تأکید داشتند. در عهد تیموریان[۲۳] (قرن ۹ق) و صفویان[۲۴] (قرن ۱۰ و ۱۱ق)، هنر تصویری شکوفا شد. بهزاد، از برجستهترین هنرمندان مکتب هرات[۲۵]، در این دوران ظهور کرد، و کتابهای قصّه و دیوانهای شعر را با نقاشیهای خود آراست. از میان نقاشان چیرهدستی که در نیمۀ نخست قرن دهم هجری در تبریز هنرآفرینی میکردند، میرسیدعلی، آقامیرک، میرزا علی، و سلطان محمد درخور ذکرند. بعدها اکبرشاه، سومین پادشاه سلسلۀ تیموریان هند، مهارتهای مکتب تبریز را به آن خطّه انتقال داد.