تمپو
تِمْپو (tempo)
در موسیقی، سرعتی که قطعه باید براساس آن اجرا شود. یکی از راههای مشخصکردن تمپوی یک قطعۀ موسیقی، استفاده از علامت مترونوم[۱] در نت است، که تعداد ضربها در دقیقه را نشانمیدهد؛ مثلاً «نت سیاه[۲]=۶۰» بدین معناست که در هر دقیقه باید ۶۰ ضرب سیاه اجرا شود. مترونومهای الکترونیکی امروزین تمپو را خیلی دقیق اندازهگیری میکنند، اما اجراکنندگان غالباً علامتهای مترونوم را تغییر میدهند یا حتی نادیده میگیرند، و قطعه را در هر تمپویی متناسب با تفسیرشان از آن موسیقی، اجرا میکنند. پیش از اختراع یک مترونوم دقیق، تمپو با واژههای ایتالیایی مثل «آلِّگرو» (نشاطانگیز)، «پرِستو» (سریع)، یا «لِنتو» (آهسته) مشخص میشد. بسیاری آهنگسازان هنوز هم برای توصیف تندی یک قطعۀ موسیقی بیشتر از این واژههای ایتالیایی، یا واژههای معادل آنها در زبان خودشان (یا زبانهای دیگر)، استفاده میکنند تا از علامتهای دقیق مترونوم. هرچند اندازهگیری تمپو در موسیقی با دقتی بهاندازۀ مؤلفههای دیگر آن مثل زیرایی[۳]، شدت و ضعف اصوات[۴]، و حتی طنین[۵] میسر است، اشارههای دقیق به تمپو معمولاً در اجرا توجه را جلب نمیکنند. آثاری که پیش از بهوجودآمدن زمانسنجهای دقیق ساخته شدهاند، چیزی جز تصوری مبهم از سرعت موسیقی بهدست نمیدهند، که اغلب بهشیوهای گیجکننده و شبههبرانگیز مشخص شده است. نظام نگارش کسر میزان که در دوران رنسانس پدید آمد، نمادها و نشانههایی را بهکارمیگیرد که، ضمن اشاره به تعداد ضربها در هر میزان، سرعت را نیز تا حدی مشخص میکردند، اما این کاربرد آنها در قرن ۱۷ با پیدایش اشارههای کلامی به تمپو کنار گذاشته شد. این واژههاـ که معمولاً ایتالیاییاند و غالباً بهزبان مادری آهنگساز بستگی دارند ـ صِرفاً تصوری مبهم از سرعت بهدست میدهند، اما از امتیاز مشخصکردن حال و هوا نیز برخوردارند: مثلاً «آلِّگرو» به سریعبودن اشاره میکند و نیز دربردارندۀ سبُکی، روشنی، و نشاط است، و «لارگو» هرچند معنای کشیده و سنگین میدهد، اما به آهستهبودن سرعت نیز اشارهدارد. جنبههای گویای این اشارههای کلامی، کاربرد مداوم آنها را تا امروز تضمین کرده است، و اکنون اغلب در کنار علامتهای دقیق مترونوم از آنها نیز استفاده میشود. با پیدایش مترونومِ یوهان مِلتْسِل[۶] روشی برای توصیف تمپوی دقیق بهدستآمد، بدین صورت که مقدار فراوانیِ ضرب زیرساز موسیقی بهصورت تعداد ضربها در دقیقه بیان میشد. مثلاً علامت «سیاه= ۱۲۰» مقدار فراوانیِ ضرب و نیز واحد آن را (در این مورد، سیاه) نشان میداد. اکنون با استفاده از مترونومهای الکترونیک میتوان موسیقی را از لحاظ نظری در سطح بسیار بالایی از دقت مشخص کرد و بهاجرا درآورد، اما این کار معمولاً مطلوب واقع نمیشود: عوامل ذهنی زیادی در هر زمان بر انتخاب تمپو تأثیر میگذارند، و یک تفسیر موسیقایی حقیقی غالباً بر تغییرات موجود در تمپوی زیرساز در سراسر قطعه تکیه دارد، مانند «آچِّـلِراندو[۷]» (تندشونده)، «ریتارداندو[۸]» (کندشونده)، یا «روباتو[۹]» (با ضربی که معمولاً منظم نیست).