داستان پلیسی در ادبیات ایران

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

داستان پلیسی در ادبیات ایران

ترجمۀ داستان‌های پلیسی در ایران از اواخر دورۀ قاجار شروع شد. در سال‌های ۱۳۰۰ـ۱۳۲۰، مترجمان معروفی مثل نصرالله فلسفی و عنایت‌الله شکیباپور به ترجمۀ آثار موریس لبلان ـ خالق آرسن لوپن ـ و کانن دویل ـ خالق شرلوک هولمز ـ پرداختند. جزوه‌های پرکشش عملیات نات پنکرتون کارآگاه خصوصی امریکایی، یا جزوه‌هایی در توصیف عملیات جینگوز رجایی در آن روزگار خوانندگان بسیار داشت. در سال‌های ۱۳۳۰ـ۱۳۴۰، ترجمۀ آثار آگاتا کریستی، جیمز هاردلی چیز و آلفرد هیچکاک رونق داشت. کتاب هفته نویسندگانی چون داشیل هامت و ریموند چندلر را معرفی کرد و کریم کشاورز آثار ژرژ سیمنون را به فارسی برگرداند. در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آهنگ ترجمۀ رمان‌های پلیسی افزایش یافت و برخی از مترجمان ادبیات متعالی، مثل کریم امامی، فرزانه طاهری و مژده دقیقی به این کار روی آوردند. گذشته از تأثیری که آثار ترجمه شده بر پلیسی‌نویسان ایرانی نهاد، می‌توان منشأ داستان پلیسیِ ایرانی را در گذشته‌های دور، در سرنوشت قهرمانان داستان‌های هزار و یک شب جست‌و‌جو کرد. بخشی از داستان‌هایی که شهرزاد زیر سایۀ وحشت‌انگیز مرگ می‌گوید از نوع داستان‌های کارآگاهی و جنایی و داستان تبهکاری‌های راهزنان و دغل بازهاست. پاورقی‌نویسان ایرانی در ساخت فضاهای اسرارآمیز که محل روی‌دادن حادثه‌های وحشتناک است از این داستان‌ها تأثیر پذیرفتند. آنان برای جلب خوانندۀ بیشتر، از هیجان‌آفرینی‌های جنایی حداکثر استفاده را بردند. مثلاً رمان مشهور دلشاد خاتون اثر زمانی آشتیانی (۱۲۹۴ـ۱۳۶۸) قصۀ اسرارآمیز وقایع خونینی است که از رقابت‌های سیاسی ناشی می‌شود. تلاش قهرمانان برای به دام‌انداختن یکدیگر، تا پای مرگ رفتن آدم‌ها و به معجزه‌ای رهیدن، آدم‌ربایی‌ها و فرارهای اتفاقی، خنجرها و زهردان‌ها، سرداب‌ها و سیاه‌چال‌ها، رازهای خانوادگی و مرگ‌های اسرارآمیز، فضایی پردسیسه و جنایی پدید می‌آورند. پاورقی‌نویس دیگری مثل شاپور آرین‌نژاد، در رمان تاریخی ده مرد رشید (۱۳۳۵)، شبکه‌ای از توطئه‌های غیرمنتظره پدید می‌آورد که داستان را از تجسسی از نوع داستان پلیسی برخوردار می‌کند. به این ترتیب، پاورقی‌های جنایی یا از دل پاورقی‌های تاریخی و عاشقانۀ انباشته از حادثه‌های خونین سر برمی‌آورند، یا صورت ایرانی‌شدۀ داستان‌های ترجمه‌شدۀ غربی هستند. معروف‌ترین نویسندۀ پاورقی‌های پلیسی، امیر عشیری (۱۳۰۳ـ ) است که آثاری چون رد پای یک زن (۱۳۴۴) و مردی که هرگز نبود را پدید آورده است. همچنین می‌توان از اطاق کبود (۱۳۲۶) اثر ناصر نظمی (۱۳۰۰ـ۱۳۴۴)، پنجه‌های پوسیده نوشتۀ صدرالدین الهی، و پاورقی‌های پرویز قاضی سعید (۱۳۲۱ـ ) نام برد. در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بعضی از بازپرسان امور جنایی، مثل حمیدرضا گودرزی و احمد محققی، تجربیات درگیری خود با پرونده‌های جنایی را به‌شکل داستان پلیسی درآورده‌اند. سرشت جست‌وجوگرانۀ ژانر پلیسی، در آثار نویسندگان پیشرو نیز بازتاب‌هایی یافته است. البته کمتر به اثر پلیسی، به‌معنای متعارف آن برمی‌خوریم. اما بعضی از نویسندگان از صناعت پیچیدۀ داستان پلیسی برای نوشتن آثار خود بهره برده‌اند. صادق هدایت (۱۲۸۱ـ۱۳۳۰) در رمان بوف کور (۱۳۱۵) هیجان داستان جنایی را با کابوس‌های فردی و تاریخی تلفیق می‌کند. او در داستان «سه قطره خون» نیز به درگیری ذهنی یک راوی آشفته حال با ماجرای قتلی معمایی می‌پردازد. هدایت در هر دو داستان، به‌شکلی هنرمندانه مرز میان قاتل و مقتول را برمی‌دارد. بزرگ علوی (۱۲۸۲ـ۱۳۷۵) که هم‌زمان با هدایت شروع به داستان‌نویسی کرد، ساختار داستان‌های خود را براساس جست‌وجوی راوی برای کشف راز شکل داد. طرح داستان‌های کوتاه و رمان چشم‌هایش (۱۳۳۱) مبتنی بر تعلیقی مدام است. به‌هنگام خواندن آن‌ها، همۀ حواس خواننده متوجه درک این نکته است که مسبب ماجرا کیست؟ نویسنده موفق می‌شود با حفظ «راز»، خواننده را تا لحظۀ گره‌گشایی نهایی، در حالت تردید و تحیر نگه دارد. ماجرای رمان‌های تنگسیر (۱۳۴۲) و سنگ صبور (۱۳۴۵) اثر صادق چوبک (۱۲۹۵ـ۱۳۷۷) حول قتل‌هایی با مضمون اجتماعی شکل می‌گیرد. اما بهرام صادقی (۱۳۱۵ـ۱۳۶۳) در رمان ملکوت (۱۳۴۰) از عنصر معمایی داستان پلیسی به‌شیوه‌ای نمادین استفاده می‌کند و به «راز» معنایی اسطوره‌ای ـ روان‌شناختی می‌بخشد. اسماعیل فصیح (۱۳۱۳ـ ) الگوی رمان‌های خود را از آثار پلیسی‌نویسان امریکایی مثل ریموند چندلر و داشیل هامت می‌گیرد. اولین رمان او، شراب خام (۱۳۴۵)، یک داستان جست‌وجوگرانۀ کارآگاهی است. فصیح در رمان‌های بعدی، از هیجان پلیسی اثر، به نفع جنبه‌های «روشنفکرانه» کاست. اما در محور همۀ آثارش جلال آرین قرار دارد که نقش کارآگاه داستان‌های غربی را ایفا می‌کند. فصیح را می‌توان نویسنده‌ای دانست که رمان پلیسی ایران را از سطح پاورقی‌های عامه‌پسند سراسر خشونت، فراتر بُرده و به آن ظرافت یک ژانر ادبی خلّاق را بخشیده است. رمان انسان، جنایت و احتمال (۱۳۵۰) اثر نادر ابراهیمی (۱۳۱۵ـ ) نیز از شکلی معمایی و جست‌وجوگرایانه برخوردار است. هوشنگ گلشیری (۱۳۱۶ـ۱۳۷۹) متأثر از ساخت تردید برانگیز داستان‌های بزرگ علوی و رمان نو فرانسه، برخی از داستان‌های مجموعۀ مثل همیشه (۱۳۴۷)، مانند «شب شک» و «مردی با کراوات سرخ»، را براساس جست‌وجوی فردی شکل داده که در میانۀ اظهارات ضد و نقیض قرار گرفته است. در رمان فیل در تاریکی (۱۳۵۸) اثر قاسم هاشمی‌نژاد، رمان پلیسی ایران، گذشته از ایجاد هیجان، به جست‌وجوی احساس و تأثر روی می‌آورد و بُعدی روان‌شناختی می‌یابد. بعضی از نویسندگان تجربه‌گرای سال‌های پس از پیروزی انقلاب، برای آفرینش فضایی پر رمز و راز، از عنصر شک و جست‌وجوی ژانر پلیسی بهره برده‌اند. داستان‌های کنایی اصغر عبداللهی (۱۳۳۴ـ ) در فضایی پر از شک و تردید پیش می‌روند و خواننده را مضطرب می‌کنند. رضا جولایی (۱۳۲۹ـ ) نیز با پیچشی در طرح داستان‌های واقع‌گرایانۀ خود، به آن‌ها کیفیتی رازآمیز می‌بخشد. او گاه کارآگاه داستان‌های خود، یعنی کارآگاه یحیی‌خان، در داستان‌های «پرونده» و «سیلاب»، را وامی‌دارد تا در بحبوحۀ آشوب‌های سیاسی عصر مشروطه، به تحقیق دربارۀ قتلی مرموز بپردازد. جولایی گاه نیز الگوی خود را از رمان سیاه قدیمی، دراکولا در رمان جاودانگان (۱۳۷۶)، می‌گیرد. بعضی از داستان‌های شهریار مندنی‌پور (۱۳۳۵ـ ) را می‌توان مثل یک داستان پلیسی، که سرشتی تاریخی ـ متافیزیکی دارد، خواند. نویسندگان دیگری هم هستند، مثل رضا فرخفال (۱۳۲۸ـ )، که با بهره‌گیری از جاذبۀ معما، به آثارشان کیفیتی مرموز می‌بخشند. داستان‌نویسان نوگرا، که به داستان به‌مثابه جُستاری پژوهشی می‌نگرند، شگردهای ژانر پلیسی را به‌شیوه‌های گوناگون در آثار خود به‌کار می‌برند. نیز ← داستان_پلیسی_ـ_جنایی