دستور زبان

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

دستور زبان (grammar)

قواعد حاکم بر آواها، واژه‌ها، جمله‌ها، و دیگر عناصر زبان، و نیز ترکیب‌ها و معانی آن‌ها. امروزه زبان‌شناسان، در تعریف دستور زبان، آن را ساختار بنیادین زبان می‌شناسند که هر کس به‌طور شمّی و شهودی در مورد زبان مادری‌اش به آن آگاه است. توصیف نظام‌مند مشخصات زبان نیز نوعی دستور زبان است. این مشخصات عبارت‌اند از واج‌شناسی[۱]، ساخت‌واژه (صرف)[۲]، نحو[۳]، و معناشناسی[۴]، که هرکس کمابیش تا ۶سالگی درخصوص زبان مادری‌اش بر آن‌ها احاطه می‌یابد. بسته به رویکردی که دستورنویس درپیش می‌گیرد، دستور زبان ممکن است تجویز[۵]ی باشد (یعنی قواعد کاربرد درست زبان را به‌دست دهد)، یا توصیفی[۶] (نشان دهد که زبان عملاً چگونه به کار می‌رود)، یا زایشی[۷] (به این معنی که راه‌هایی برای تولید بی‌نهایت جمله در زبان به‌دست دهد). در اروپا نخستین دستورها را یونانیان نوشتند. در قرن اول پ‌م اسکندرانی‌ها[۸] دستور زبان یونانی را بسط دادند. بعدها دیونوسوسِ تراکیایی[۹] در اسکندریه رساله‌ای به نام فن دستور[۱۰] نوشت و در آن به تجزیه و تحلیل متون ادبی برحسب حروف و هجاها و هشت قسم کلمه پرداخت. رومی‌ها دستور زبان یونانی را گرفتند و در زبان لاتین[۱۱] به کار بستند. از میان دستوریان رومی فقط وارّو[۱۲] معتقد بود که کار دستوردان یافتن ساختارهای زبان است نه تجویز آن‌ها. در حالی‌که الگو برای یونانیان و اسکندرانی‌ها زبان هومر بود، آثار سیسرون[۱۳] و ویرژیل[۱۴] معیار زبان لاتین شد. در اواخر قرون وسطا مودستای[۱۵] یا نحویونی که زبان را بازتاب واقعیت می‌دانستند، تبیین قواعد دستوری را در فلسفه می‌جستند. اینان به دنبال دستور عامی بودند که به فهم ماهیت وجود رهنمون شود. در قرن هفدهم گروهی از دستوریان فرانسوی نیز به این دستور عام علاقه‌مند شدند. این گروه که در دیر پور ـ رویال[۱۶] متمرکز بودند، برخلاف همتایان یونانی و لاتینی خود که زبان ادبی را مطالعه می‌کردند به زبان زندۀ گفتاری توجه کردند. در قرن بیستم نوآم چامسکی[۱۷] آن‌ها را نخستین دستوریان گشتاری[۱۸] نامید. در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با علم به این که زبان‌های زنده یکسره در حال تغییر و تحول‌اند، مطالعۀ تاریخی زبان رونق گرفت. کار دستوریان تاریخی نشان داد که زبان را می‌توان به دو شیوۀ درزمانی[۱۹] (تحول آن در طول زمان) و هم‌زمانی[۲۰] (وضعیت آن در یک زمان خاص) بررسی کرد. فردینان دو سوسور[۲۱] و زبان‌شناسان توصیفی دیگر آغاز به مطالعۀ زبان گفتاری کردند. در نیمۀ دوم قرن بیستم چامسکی و دیگر دستوریان زایشی یا گشتاری به این نتیجه رسیدند که اهل زبان شمّی دارند که قادرشان می‌سازد بی‌نهایت جمله را درک و تولید کنند. در حالی‌که دستوریان توصیفی، از قبیل سوسور، با نمونه‌گیری از گفتار فردی به توصیف زبان می‌رسیدند، گشتاریان ابتدا ساختار بنیادین زبان را می‌کاویدند و می‌کوشیدند قواعدی را که توانش[۲۲] زبانی گویش‌ور را فراهم می‌آورد و برهمۀ موارد کاربرد زبان حاکم است توصیف کنند.

 


  1. phonology
  2. morphology
  3. syntax
  4. semantics
  5. prescriptive
  6. descriptive
  7. generative
  8. Alexandrians
  9. Dionysus Thrax
  10. The Art of Grammar
  11. Latin
  12. Vorro
  13. Cicero
  14. Virgil
  15. modistae
  16. Port-Royal
  17. Noam Chomsky
  18. transformational grammarians
  19. diachronic
  20. synchronic
  21. Ferdinand de Saussure
  22. competence