سبر و تقسیم

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

سَبْر و تقسیم
(یا: تردید؛ سَبْر در لغت به‌معنی آزمودن) از روش‌های تعلیل یا کشف علت، نزد متکّلمان و فقیهان، و آن همانند روش دَوَران (← طَرْد و عکس)، گونه‌ای تمثیل یا قیاس فقهی به‌شمار می‌آید و عبارت است از بازیافتن و بر‌شمردن ویژگی‌های گوناگون «اصل» (شاهد یا مشبّهٌ‌به) و سنجیدن این ویژگی‌ها به احتیاط کامل، با ویژگی‌های «فرع» (غایب یا مشبَّه) و سرانجام، درپی رَدّ و الغای یکایک ویژگی‌ها، دست‌یافتن به ‌ویژگی مشترک (وجه جامع یا وجه شَبَه) که علت حکم به‌شمار می‌آید. گرچه تردید نامی است که متأخران بر این روش نهاده‌اند و نام قدیم آن سَبْر و تقسیم است، امّا هر یک از این عناوین، ناظر است بر بخشی از عملکرد پژوهنده در جریان یافتن علت؛ بدین‌ترتیب که: ۱. تقسیم، ناظر است بر مرحلۀ اوّل پژوهش، یعنی بازیابی ویژگی‌های پدیده‌ای که به «اصل» موسوم است. این پدیده به ویژگی‌های گوناگون بخش می‌شود؛ ۲. تردید، ناظر است بر مرحلۀ دوم پژوهش، یعنی سنجش ویژگی‌های بازیافته با پدیدۀ «اصل»، و سرانجام الغای یکایک آن‌ها و حصر ویژگی‌های مختلف و در نهایت باقی‌ماندۀ یک ویژگی یا یک وصف، که همان وجه جامع (وجه شَبَه)، همچون علت، است؛ چنان‌که اگر «اصل» مورد نظر «خمر» باشد و فرع، فی‌المثل «ویسکی»، و هدف جست‌و‌جو و بازیافتن علت حرمت، براساس جست‌و‌جوگری‌ها روشن می‌شود که اوصاف مختلف خمر عبارت‌اند از تخمیرشدن، از انگور و خرما و میوه‌ها یا گیاهان دیگر پدیدآمدن، سرخ‌بودن، مایع‌بودن، بوی ویژه‌ داشتن، و مستی‌آوردن. سنجش این اوصاف با پدیده‌های دیگر، ازجمله «سرکه» و «شیره»، بدین نتیجه می‌انجامد که تمام اوصاف جز وصف «مستی‌آوری» در سرکه و شیره هم هست و بنابراین «علت» یا «وجه جامع»، که علت صدور حکم حرمت خمر است، وصفی جز «مستی‌آوری»، که در ویسکی (فرع یا غایب) هم نهفته است، نمی‌تواند بود. بنابراین حکم حرمت از خمر (اصل) به ویسکی (فرع) هم تسرّی می‌یابد. از ‌آن‌جا که در این مرحله، پژوهنده، همواره با شک و دودلی، که باید از آن به احتیاط علمی ـ پژوهشی تعبیر کرد، عمل می‌کند عنوان تردید نیز مناسب می‌نماید؛ ۳. سَبْر، که به معنی آزمودن است، از جهتی ناظر است بر کل عملکرد پژوهنده در مراحل مختلف، و این از آن روست که هرگونه تجربه و بررسی، گونه‌ای آزمودن و امتحان‌کردن نیز هست، و از جهت دیگر، ناظر است بر مرحلۀ دوم، یعنی ویژگی‌های بازیافته با اصل، و سرانجام بازیافتن آن ویژگی که علت صدور حکم در اصل و تسری‌دادن آن به فرع است.