شنگل

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

شَنگُل‌

(یا: شَنکُل) بنا بر شاهنامۀ فردوسی‌، پادشاه‌ هِندوستان. در زمان‌ بَهرام‌ گور، هشتاد شاه‌، با تاج‌ زَرّین،‌ در فرمان‌ خود داشت‌. بهرام‌ برای‌، آشنایی با شکوه‌ و جلال‌ شنگل،‌ از سوی‌ شاه‌ ایران، در مقام‌ سفیر نزد شنگل‌ رفت‌ و او را به باج‌گزاری ایران‌ فراخواند. شنگل‌ نپذیرفت پس بهرام‌ پیشنهاد کرد دو دانای‌ هندی،‌ با دو دانای‌ ایرانی‌ مناظره‌ کنند، یا صد سوار هندی،‌ با یک‌ ایرانی‌ کشتی گیرد، اگر هندوان‌، در مناظره یا پیکار پیروز شدند، باج‌ نپردازند. چون بهرام‌ در کُشتی‌ پیروز شد، شنگل‌ پیکاری دیگر برای او ترتیب داد؛ از آن نیز چون سربلند برآمد، سِپینود، دختر شنگل‌، را به‌ همسری‌ گزید و سوی‌ ایران‌ گریخت‌، اما موفق‌ نشد. شنگل‌ که پی‌ برد او شاه‌ ایران‌ است‌، با هفت‌ شاه‌ به‌ دیدار وی شتافت‌. بهرام‌ نیز به‌ شایستگی‌ او را پذیرفت‌.