لر

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

لُر
قوم بزرگ ایرانی، از اقوام بومی کوهستان زاگرس، ساکن بخش بزرگی از غرب مرکزي و جنوب غربي ایران، منقسم به سه گروه اجتماعی شهری، روستایی و چادرنشین، مشتمل بر چندین ایل و صدها طایفۀ بزرگ، مرکب از گروه‌های ممسنی، کهکیلویه، بختیاری، لرستانی، ایلامی. به‌جز گروه‌های یادشده، گروه‌های بزرگی از لران در طول چند قرن گذشته به مناطقی از تهران، خراسان، خوزستان، قزوین، کرمان، گرمسار، گیلان، مازندران و کشور عراق انتقال یافته‌اند. گروه اخیر در میان عراقی‌ها به لرِ فیلی شهرت دارند. جغرافیای نواحی لرنشین، همانند قوس عریضی از سواحل خلیج فارس در حوالی بوشهر شروع شده و پس از عبور از لر بزرگ، یعنی کهکیلویه و بختیاری، در منتهی‌الیه شمالی لر کوچک، یعنی استان‌های لرستان و ایلام، پایان می‌یابد. لر کوچک از دو بخش پیشکوه مطابق با استان لرستان و پشتکوه، مطابق با استان ایلام، تشکیل می‌شود. کبیرکوه، حد فاصل میان دو بخش لر کوچک بوده و رودخانۀ معروف دز، موسوم به آب سزار، مرز میان لر کوچک و لر بزرگ است. قوم لر از ایلات و طوایف بسیار تشکیل شده است. لرها، به‌خصوص، ایل بختیاری بزرگ‌ترین گروه چادرنشینان ایران را تشکیل می‌دهند. همۀ این مردم، جز گروهی که مستحیل شده‌اند، مسلمان و شیعه‌اند. جمعی از اینان در‌شمار پیروان اهل حق‌اند. یکی از وجوه مشترک قوم لر، زبان لری است که ازجمله زبان‌های جنوب غرب ایران به‌شمار می‌آید. دسته‌ای از طوایف لر، به‌ویژه آنان که در حدود شمالی لر کوچک و در همسایگی طوایف کرد کرمانشاه و همچنین در بخشی از استان ایلام به‌سر می‌برند، در حقیقت از طوایف لک، یعنی جنوبی‌ترین گروه‌های کرد، و یا ترکیبی از کردها و لرها هستند. لرها، فرهنگ و ادبیات و موسیقی خود را دارند. سرزمین لرها، منبع تاریخ ایران پیش از آریاییان است. آثار عیلامی در تمام نواحی لرنشین، از حوالی بوشهر تا پشتکوه لرستان (ایلام) منتشر است. بعضی از این آثار نظیر حجاری‌ها سنگ‌نگاری‌های کول فرح در ایذه (مالمیر) از برجسته‌ترین نشانه‌های تمدن و فرهنگ باستانی در فلات ایران به‌شمار می‌آیند. با این همه، سابقۀ باستانی قوم لر ناروشن است و آن دسته از فرضیات که این مردم را بازماندۀ عیلامی‌ها، یا اخلاف مستقیم مادها می‌داند محل تردید و گفت‌وگوي بسیار است. بعضی شباهت‌ها بین دو زبان کردی و لری، نشانه‌هایی پذیرفتنی از پیوندهای قدیمی میان کردان و لران به‌دست می‌دهند. همچنین عناصر ترک و عرب نیز در قوم لر دیده می‌شود. لران در جنگ‌های ساسانیان برضد اعراب شرکت داشتند. پیروزی اعراب در نهاوند سبب استقرار گروه‌های کثیری از آنان در میان لران شد. آل خشرم، از اعقاب مالک بن هبیره اسدی در اواخر دورۀ امویان در ناحیۀ معروف ماسبذان استقرار یافتند. آل بویه ده‌ها سال حاکم قسمت‌هایی از لرستان بودند. کردان حسنویه، چند سال قلعۀ فلک‌الافلاک را در اختیار داشتند. ترکان سلجوقی و اتباع آنان، نظیر حسام‌الدین شوملۀ افشاری و جانشینانش، تا انقراض سلاجقه بر لرستان حاکم بودند. با این وجود تا اواخر قرن ۶ق، همواره نوعی از حکومت موروثی قومی در بخش‌هایی از لرستان، به‌ویژه در لر بزرگ وجود داشته است. بعضی از مورخان دورۀ مغول آنان را امیران شول نوشته‌اند. انقراض دولت شولان به‌دست امیرعلی کرد شامی در آغاز قرن ۷ق و عزیمت امیران شول به ناحیۀ ممسنی، مقدمه تشکیل دولت اتابکان لر کوچک شد که با فراز و نشیب‌هایی تا ۱۰۰۶ق به‌طور مستقیم دوام آورد. در این سال شاهوردی‌خان لر، آخرین اتابک لرستان کوچک، به دستور شاه عباس صفوی کشته شد و حکومت لرستان کوچک به شعبۀ دیگری از همان خاندان واگذار شد. این حکومت نیز در ۱۳۰۸ش، مغلوب سلطنت پهلوی اول شد و برافتاد. پایتخت این دولت شهر خرم‌آباد بود و پس از آن‌که لرستان کوچک به‌دست آقا محمدخان قاجار، به دو بخش شد، کرسی آن به ناحیۀ پشتکوه لرستان در استان ایلام منتقل شد. در لرستان بزرگ نیز دولتی اتابکی شکل گرفت که حدود ۲۰۰ سال دوام آورد. از قرار معلوم، این دولت بعد از ۵۵۰ق/۱۱۵۵م و به‌دست ابوطاهر، از سرداران سنقر بن مودود سلغری، برآمد و در ۸۲۷ق/۱۴۲۴م به‌دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد. اتابکان لر، به‌رغم گرایش به جنگ و کشتار، تمایل به عمران و آبادانی قلمرو خود نیز داشتند. کرسی اتابکان لر بزرگ شهر ایذه یا مالمیر بود. بعضی آثار این دو سلسله هنوز در لرستان بزرگ و کوچک باقی‌مانده است. بعضی از خوانین لر پس از قتل نادرشاه، مدعی سلطنت ایران شدند. علیمردان‌خان بختیاری در این راه کشته شد و کریم‌خان زند، که رقیب او بود، وکالت سلطنت شاه‌اسماعیل سوم و در حقیقت سلطنت ایران را به‌دست آورد. سلسلۀ زندیه حدود ۴۰ سال برقرار بود. پس از شکست لطفعلی‌خان زند از قوای آقامحمدخان قاجار در ۱۲۰۸ق و قتل او، سلسلۀ زندیه منقرض شد. طوایف لر کوچک در سال‌های انقلاب مشروطیت ایران، بیشتر از حامیان سالارالدوله بودند. گروهی بزرگ از طوایف لرستان در نیمۀ نخست سلطنت پهلوی اول شورش‌های دامنه‌داری را برپا کردند. بعضی از این شورش‌ها تا ۱۳۱۱ـ۱۳۱۲ش ادامه یافت. دولت پهلوی اول به اسکان اجباری طوایف پرداخت و از این طریق خسارات فراوانی بر آنان وارد آورد. خوانین ایل بختیاری در آغاز نهضت مشروطه‌خواهی ایرانیان، از مخالفان مشروطه بودند، اما در یکی دو ماه آخر عمر استبداد صغیر با انگیزه‌هایی متفاوت از آزادی‌خواهان، به مشروطه پیوستند و در فتح تهران شرکت کردند. اینان تا سلطنت پهلوی اول در زمرۀ بزرگان دولت ایران قرار داشتند، اما در این دوره بسیاری از امتیازهای موروثی آنان لغو شد و بعضی به اتهام شورش برضد دولت اعدام شدند و تعدادی نیز به زندان افتادند. سیاست اسکان اجباری چادرنشین بختیاری همانند نواحی دیگر آسیب‌های جدی برای ایل بختیاری به‌همراه داشت. این رفتار سبب شورش‌هایی در میان بختیاریان شد که همچون موارد دیگر به شکست انجامید. لرهای کهکیلویه و ممسنی، همانند دیگر چادرنشینان ایران در سال‌های سلطنت پهلوی اول، در اعتراض به سیاست‌های دولت سر به شورش برداشتند و به‌همان ترتیب مجازات شدند. بعضی از خوانین بویراحمدی و ممسنی، به انگیزۀ حفظ منافع سنتی خود به مخالفان برنامه‌های اصلاحی محمدرضا پهلوی پیوستند و در ۱۳۴۲ش چند ماه با قوای دولتی به جنگ و ستیز برخاستند. این شورش در خرداد همان سال خاتمه یافت و بعضی از خوانین شورشی اعدام شدند. جغرافیای اداری سرزمین‌های لرنشین ایران بدین صورت است: ناحیه ممسنی در استان فارس قرار دارد؛ بخشی از لیراوی‌دشت به استان بوشهر پیوسته است؛ کهکیلویه و بویراحمدی از استان فارس جدا و خود به یک استان تبدیل شده است. ناحیۀ بهبهان، که زمانی مرکز کهکیلویه به‌شمار می‌آمد، امروزه بخشی از استان خوزستان است. قسمت بزرگی از ناحیۀ گرمسیری بختیاری، نظیر ایذه و دشت لالی و اندیکا، به استان خوزستان پیوسته است. لر کوچک همچون دورۀ قاجاریه، به دو استان لرستان و ایلام تبدیل شده و قسمتی از آن نظیر بخش الوار گرمسیری به شهرستان اندیمشک در استان خوزستان پیوسته است.