واکن، کریستوفر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه زندگینامه|عنوان=کریستوفر واکن|نام=Christopher Walken|نام دیگر=|نام اصلی=رونالد واکن|نام مستعار=|لقب=|زادروز=نیویورک 31 مارس 1943م|تاریخ مرگ=|دوره زندگی=|ملیت=امریکایی|محل زندگی=|تحصیلات و محل تحصیل=|شغل و تخصص اصلی=بازیگر|شغل و تخصص های دیگر=|سبک=|مکتب=|سمت=|جوایز و افتخارات=اسکار بهترین بازیگر نقش دوم مرد (1978م)|آثار=آنی هال (1977)؛ شکارچی گوزن (۱۹۷۸)|خویشاوندان سرشناس=|گروه مقاله=سینما|دوره=|فعالیت های مهم=|رشته=|پست تخصصی=|باشگاه=}}[[پرونده:2042171497- 2.jpg|بندانگشتی|کرستوفر واکن]]
[[پرونده:2042171497- 3.jpg|بندانگشتی|کریستوفر واکن در نمایی از ''شکارچی گوزن'']]
کریستوفر واکن (نیویورک 31 مارس 1943م- )  Christopher Walken
کریستوفر واکن (نیویورک 31 مارس 1943م- )  Christopher Walken


(نام زمان تولد: رونالد واکن<ref>Ronald Walken</ref>) بازیگر امریکایی. از برجسته‌ترین بازیگران نقش‌های منفی هالیوود در دهه‌های 1970م تاکنون. واکن بازیگری است که به لحاظ حالت سردِ بی‌روح و سنگی چهره‌اش بدون نیاز به حرکت‌های اغراق‌آمیز صورت، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین و در عین حال غیرمتعارف‌ترین خبیث‌های سینمای امروز آمریکا شناخته شده است. شاخص سبک بازیگری او در ایفای نقش‌های درونی را می‌توان حضور او در نقش رئیس گنگسترهای فیلم ''پادشاه نیویورک''<ref>''King of New York''</ref> دانست. به مدد این سبک خاص بود که عکس‌العمل‌های این شخصیت تا پیش از وقوع، کاملاً غیر قابل پیش‌بینی و به همین لحاظ بسیار تکان‌دهنده و غیرقراردادی از کار درآمده بود. او در این فیلم کمالی از هنر بازیگری را به معرض نمایش گذاشت که پس از آن نه تنها دیگران، بلکه حتی خود او در ''داستان عاشقانۀ واقعی''<ref>''True Romance''</ref> در بازآفرینی آن ناموفق ماندند. توان بازیگری او در این زمینه به حدی است که موفق می‌شود شخصیت‌های منفی را از قالب‌های کلیشه‌ای خارج کرده و گاه به این شخصیت‌های زمینی به عنوان تجسمی از شر و پلیدی بعدی متافیزیکی ببخشد. حضور او در فیلم‌هایی مثل ''آسایش بیگانگان''<ref>''The Comfort of Strangers''</ref> و در ''آخرین لحظه''<ref>''Nick of Time''</ref> بهترین گواه بر این مدعاست.   
(نام زمان تولد: رونالد واکن<ref>Ronald Walken</ref>) بازیگر امریکایی. از برجسته‌ترین بازیگران نقش‌های منفی هالیوود در دهه‌های 1970م تاکنون. واکن بازیگری است که به لحاظ حالت سردِ بی‌روح و سنگی چهره‌اش بدون نیاز به حرکت‌های اغراق‌آمیز صورت، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین و در عین حال غیرمتعارف‌ترین خبیث‌های سینمای امروز آمریکا شناخته شده است. شاخص سبک بازیگری او در ایفای نقش‌های درونی را می‌توان حضور او در نقش رئیس گنگسترهای فیلم ''پادشاه نیویورک''<ref>''King of New York''</ref> دانست. به مدد این سبک خاص بود که عکس‌العمل‌های این شخصیت تا پیش از وقوع، کاملاً غیر قابل پیش‌بینی و به همین لحاظ بسیار تکان‌دهنده و غیرقراردادی از کار درآمده بود. او در این فیلم کمالی از هنر بازیگری را به معرض نمایش گذاشت که پس از آن نه تنها دیگران، بلکه حتی خود او در ''داستان عاشقانۀ واقعی''<ref>''True Romance''</ref> در بازآفرینی آن ناموفق ماندند. توان بازیگری او در این زمینه به حدی است که موفق می‌شود شخصیت‌های منفی را از قالب‌های کلیشه‌ای خارج کرده و گاه به این شخصیت‌های زمینی به عنوان تجسمی از شر و پلیدی بعدی متافیزیکی ببخشد. حضور او در فیلم‌هایی مثل ''آسایش بیگانگان''<ref>''The Comfort of Strangers''</ref> و در ''آخرین لحظه''<ref>''Nick of Time''</ref> بهترین گواه بر این مدعاست.   


پدرش آلمانی و نانوا بود. برای نخستین بار با نام رانی واکن در 16سالگی در اقتباس [[الیا کازان]] از نمایشنامۀ ''جی. بی.''<ref>''J.B.''</ref> نوشتۀ [[مک لیش، آرچیبالد (۱۸۹۲ـ۱۹۸۲)|آرچیبالد مک لیش]] در برادوی<ref>Broadway Theatre</ref> روی صحنه رفت. پس از رها کردن تحصیلاتش در دانشگاه هوفسترا<ref>Hofstra University</ref> به صحنۀ تئاترهای نیویورک بازگشت. این بار با نام رونالد واکن در نمایش‌های موزیکالی مثل ''ارواح اشرافی''<ref>''High Spirits''</ref> (۱۹۶۴م) و ''خیابان بیکر''<ref>''Baker Street''</ref> (۱۹۶۵) ظاهر شد. سپس نامش را به کریستوفر تغییر داد و آرام آرام به عنوان یک بازیگر دراماتیک شهرتی به دست آورد. از جمله نقش‌های مهم این دوره‌اش نقش [[فیلیپ (ح ۱۶۳۹ـ۱۶۷۶)|فیلیپ]]، شاه فرانسه، در نمایش ''شیر در زمستان''<ref>''The Lion in Winter''</ref> است. پس از چند سال به عنوان یک بازیگر متبحر نقش‌های [[شکسپیر، ویلیام (۱۵۶۴ـ ۱۶۱۶)|شکسپیر]]<nowiki/>ی قابلیت‌هایش را بیشتر نشان داد. از جمله در سال ۱۹۶۸م در نقش «رومئو» در نمایش‌هایی در استرانفورد<ref>Stratford</ref> و [[اونتاریو]] ظاهر شد. با این که در سال‌های بعد جذب کار بازیگری سینما شد، ولی هیچ‌گاه تئاتر را به‌طور کامل رها نکرد. در نقش کوتاهی در فیلم ''نوارهای آندرسون''<ref>''The Anderson Tapes''</ref> کنار بازیگرانی مثل [[کانری، شون (۱۹۳۰)|شان کانری]] و رالف میکر<ref>Ralph Meeker</ref> خوش درخشید، ولی موفقیت بزرگ این دورۀ بازیگری‌اش با ''آنی هال''<ref>''Annie Hall''</ref> حاصل شد. در همین سال در فیلم ''رزلند''<ref>''Roseland''</ref> در نقش یک ژیگولو ظاهر شد؛ اما بزرگ‌ترین موفقیت دوران بازیگری‌اش را در سال بعد به دست آورد: کسب اسکار بهترین بازیگر نقش دوم برای ایفای نقش «نیک» در ''شکارچی گوزنِ''<ref>''The Deer Hunter''</ref> [[چیمینو، مایکل (۱۹۴۳)|مایکل چیمینو]]. او در این فیلم نقش یک فلزکار ساده‌دل پنسیلوانیایی را برعهده داشت که بر اثر فشارهای روحی حاصل از شرکت در [[جنگ ویتنام]] بدل به یک بازیکن حرفه‌ای رولت روسی<ref>Russian roulette</ref> می‌شود. در ۱۹۷۹م در نقش یکی از کارگزاران [[سیا|سازمان سیا]] در ''آخرین آغوش''<ref>''Last Embrace''</ref> حضوری کوتاه ولی مؤثر داشت. در ۱۹۸۰م در فیلم دیگری از مایکل چیمینو، یکی از بزرگ‌ترین  شکست‌های تجاری تاریخ سینما، ظاهر شد، ''دروازۀ بهشت''<ref>''Heaven's Gate''</ref>. او در این وسترن غیرمتعارف نقش یک آدمکش حرفه‌ای را برعهده داشت؛ اما فیلمنامۀ مغشوش فیلم تأثیر حضور او را در این نقش کمرنگ می‌ساخت. در ''منطقۀ مرده'' نقش مردی را برعهده گرفت که بر اثر حادثه‌ای دارای قدرت روحی فوق‌العاده‌ای شده و این توانایی را یافته که ناظر وقایع در گذشته و آینده باشد. او در این راستا مثل دیگر شخصیت‌های آثار [[کراننبرگ، دیوید (۱۹۴۳)|دیوید کراننبرگ]] یک فرآیند مسخ تدریجی را طی می‌کند. سال‌های میانی دهۀ ۱۹۸۰م، با نقش‌هایی مثل پدر یاغی و روان‌پریش [[پن، شان (۱۹۶۰)|شان پن]] در ''از فاصله نزدیک''<ref>''At Close Range''</ref>، فرماندۀ دیگرآزار ماتیو برودریک<ref>Matthew Broderick</ref> در ''بیلاکسی بلوز''<ref>''Biloxi Blues''</ref> و همچنین شیاد خرده‌پایی که بوکسور جوانی با بازی میکی رورک<ref>Mickey Rourke</ref> را به سوی جنایت و تباهی سوق می‌دهد در ''هوم‌بوی''<ref>''Homeboy'' </ref>، سال‌های تثبیت موقعیت او به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ایفاگران نقش‌های منفی در سینمای آمریکای دهه‌های آخر قرن 20م بود. با چنین زمینه‌ای طبیعی بود که در قالب یکی از شخصیت‌های منفی فیلم‌های جیمز باندی در ''نمایی به یک قتل''<ref>''A View to a Kill''</ref> حضور یابد. به عقیدۀ بسیاری حضور او در این نقش یکی از نقطه‌های قوت اصلی فیلم بود. در ۱۹۹۲م در قالب یک شخصیت منفی سرمایه‌دار خبیثی به نام مکس شرک<ref>Max Shreck</ref> در ''بازگشت'' ''بتمن''<ref>''Batman Returns''</ref> بازی کرد. نام این شخصیت از بازیگر آلمانی ایفاگر نقش ''نوسفراتو''<ref>''Nosferatu''</ref>ی [[مورنایو، فریدریش ویلهلم (۱۸۸۹ـ۱۹۳۱)|فریدریش ویلهلم مورنائو]] به امانت گرفته شده بود.  
پدرش آلمانی و نانوا بود. برای نخستین بار با نام رانی واکن در 16سالگی در اقتباس [[الیا کازان]] از نمایشنامۀ ''جی. بی.''<ref>''J.B.''</ref> نوشتۀ [[مک لیش، آرچیبالد (۱۸۹۲ـ۱۹۸۲)|آرچیبالد مک لیش]] در برادوی<ref>Broadway Theatre</ref> روی صحنه رفت. پس از رها کردن تحصیلاتش در دانشگاه هوفسترا<ref>Hofstra University</ref> به صحنۀ تئاترهای نیویورک بازگشت. این بار با نام رونالد واکن در نمایش‌های موزیکالی مثل ''ارواح اشرافی''<ref>''High Spirits''</ref> (۱۹۶۴م) و ''خیابان بیکر''<ref>''Baker Street''</ref> (۱۹۶۵) ظاهر شد. سپس نامش را به کریستوفر تغییر داد و آرام آرام به عنوان یک بازیگر دراماتیک شهرتی به دست آورد. از جمله نقش‌های مهم این دوره‌اش نقش [[فیلیپ (ح ۱۶۳۹ـ۱۶۷۶)|فیلیپ]]، شاه فرانسه، در نمایش ''شیر در زمستان''<ref>''The Lion in Winter''</ref> است. پس از چند سال به عنوان یک بازیگر متبحر نقش‌های [[شکسپیر، ویلیام (۱۵۶۴ـ ۱۶۱۶)|شکسپیر]]<nowiki/>ی قابلیت‌هایش را بیشتر نشان داد. از جمله در سال ۱۹۶۸م در نقش «رومئو» در نمایش‌هایی در استرانفورد<ref>Stratford</ref> و [[اونتاریو]] ظاهر شد. با این که در سال‌های بعد جذب کار بازیگری سینما شد، ولی هیچ‌گاه تئاتر را به‌طور کامل رها نکرد. سال 1971م، در نقش کوتاهی در فیلم ''نوارهای آندرسون''<ref>''The Anderson Tapes''</ref> کنار بازیگرانی مثل [[کانری، شون (۱۹۳۰)|شان کانری]] و رالف میکر<ref>Ralph Meeker</ref> خوش درخشید، ولی موفقیت بزرگ این دورۀ بازیگری‌اش با ''آنی هال''<ref>''Annie Hall''</ref> حاصل شد. در همین سال (1977م) در فیلم ''رزلند''<ref>''Roseland''</ref> در نقش یک ژیگولو ظاهر شد؛ اما بزرگ‌ترین موفقیت دوران بازیگری‌اش را در سال بعد به دست آورد: کسب اسکار بهترین بازیگر نقش دوم برای ایفای نقش «نیک» در ''شکارچی گوزنِ''<ref>''The Deer Hunter''</ref> [[چیمینو، مایکل (۱۹۴۳)|مایکل چیمینو]]. او در این فیلم نقش یک فلزکار ساده‌دل پنسیلوانیایی را برعهده داشت که بر اثر فشارهای روحی حاصل از شرکت در [[جنگ ویتنام]] بدل به یک بازیکن حرفه‌ای رولت روسی<ref>Russian roulette</ref> می‌شود. در ۱۹۷۹م در نقش یکی از کارگزاران [[سیا|سازمان سیا]] در ''آخرین آغوش''<ref>''Last Embrace''</ref> حضوری کوتاه ولی مؤثر داشت. در ۱۹۸۰م در فیلم دیگری از مایکل چیمینو، یکی از بزرگ‌ترین  شکست‌های تجاری تاریخ سینما، ظاهر شد، ''دروازۀ بهشت''<ref>''Heaven's Gate''</ref>. او در این وسترن غیرمتعارف نقش یک آدمکش حرفه‌ای را برعهده داشت؛ اما فیلمنامۀ مغشوش فیلم تأثیر حضور او را در این نقش کمرنگ می‌ساخت. در ''منطقۀ مرده''<ref>''The Dead Zone''</ref> نقش مردی را برعهده گرفت که بر اثر حادثه‌ای دارای قدرت روحی فوق‌العاده‌ای شده و این توانایی را یافته که ناظر وقایع در گذشته و آینده باشد. او در این راستا مثل دیگر شخصیت‌های آثار [[کراننبرگ، دیوید (۱۹۴۳)|دیوید کراننبرگ]] یک فرآیند مسخ تدریجی را طی می‌کند. سال‌های میانی دهۀ ۱۹۸۰م، با نقش‌هایی مثل پدر یاغی و روان‌پریش [[پن، شان (۱۹۶۰)|شان پن]] در ''از فاصلۀ نزدیک''<ref>''At Close Range''</ref>، فرماندۀ دیگرآزار متیو برودریک<ref>Matthew Broderick</ref> در ''بیلاکسی بلوز''<ref>''Biloxi Blues''</ref> و همچنین شیاد خرده‌پایی که بوکسور جوانی با بازی میکی رورک<ref>Mickey Rourke</ref> را به سوی جنایت و تباهی سوق می‌دهد در ''هوم‌بوی''<ref>''Homeboy'' </ref>، سال‌های تثبیت موقعیت او به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ایفاگران نقش‌های منفی در سینمای آمریکای دهه‌های آخر قرن 20م بود. با چنین زمینه‌ای طبیعی بود که در قالب یکی از شخصیت‌های منفی فیلم‌های جیمز باندی در ''نمایی به یک قتل''<ref>''A View to a Kill''</ref> حضور یابد. به عقیدۀ بسیاری حضور او در این نقش یکی از نقطه‌های قوت اصلی فیلم بود. در ۱۹۹۲م در قالب یک شخصیت منفی سرمایه‌دار خبیثی به نام مکس شرک<ref>Max Shreck</ref> در ''بازگشت'' ''بتمن''<ref>''Batman Returns''</ref> بازی کرد. نام این شخصیت از بازیگر آلمانی ایفاگر نقش ''نوسفراتو''<ref>''Nosferatu''</ref>ی [[مورنایو، فریدریش ویلهلم (۱۸۸۹ـ۱۹۳۱)|فریدریش ویلهلم مورنائو]] به امانت گرفته شده بود.
 
 


'''برخی دیگر از آثار سینمایی'''   
'''برخی دیگر از آثار سینمایی'''   

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۱۰

کریستوفر واکن
Christopher Walken
زادروز نیویورک 31 مارس 1943م
ملیت امریکایی
شغل و تخصص اصلی بازیگر
آثار آنی هال (1977)؛ شکارچی گوزن (۱۹۷۸)
گروه مقاله سینما
جوایز و افتخارات اسکار بهترین بازیگر نقش دوم مرد (1978م)
کرستوفر واکن
کریستوفر واکن در نمایی از شکارچی گوزن

کریستوفر واکن (نیویورک 31 مارس 1943م- ) Christopher Walken

(نام زمان تولد: رونالد واکن[۱]) بازیگر امریکایی. از برجسته‌ترین بازیگران نقش‌های منفی هالیوود در دهه‌های 1970م تاکنون. واکن بازیگری است که به لحاظ حالت سردِ بی‌روح و سنگی چهره‌اش بدون نیاز به حرکت‌های اغراق‌آمیز صورت، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین و در عین حال غیرمتعارف‌ترین خبیث‌های سینمای امروز آمریکا شناخته شده است. شاخص سبک بازیگری او در ایفای نقش‌های درونی را می‌توان حضور او در نقش رئیس گنگسترهای فیلم پادشاه نیویورک[۲] دانست. به مدد این سبک خاص بود که عکس‌العمل‌های این شخصیت تا پیش از وقوع، کاملاً غیر قابل پیش‌بینی و به همین لحاظ بسیار تکان‌دهنده و غیرقراردادی از کار درآمده بود. او در این فیلم کمالی از هنر بازیگری را به معرض نمایش گذاشت که پس از آن نه تنها دیگران، بلکه حتی خود او در داستان عاشقانۀ واقعی[۳] در بازآفرینی آن ناموفق ماندند. توان بازیگری او در این زمینه به حدی است که موفق می‌شود شخصیت‌های منفی را از قالب‌های کلیشه‌ای خارج کرده و گاه به این شخصیت‌های زمینی به عنوان تجسمی از شر و پلیدی بعدی متافیزیکی ببخشد. حضور او در فیلم‌هایی مثل آسایش بیگانگان[۴] و در آخرین لحظه[۵] بهترین گواه بر این مدعاست.

پدرش آلمانی و نانوا بود. برای نخستین بار با نام رانی واکن در 16سالگی در اقتباس الیا کازان از نمایشنامۀ جی. بی.[۶] نوشتۀ آرچیبالد مک لیش در برادوی[۷] روی صحنه رفت. پس از رها کردن تحصیلاتش در دانشگاه هوفسترا[۸] به صحنۀ تئاترهای نیویورک بازگشت. این بار با نام رونالد واکن در نمایش‌های موزیکالی مثل ارواح اشرافی[۹] (۱۹۶۴م) و خیابان بیکر[۱۰] (۱۹۶۵) ظاهر شد. سپس نامش را به کریستوفر تغییر داد و آرام آرام به عنوان یک بازیگر دراماتیک شهرتی به دست آورد. از جمله نقش‌های مهم این دوره‌اش نقش فیلیپ، شاه فرانسه، در نمایش شیر در زمستان[۱۱] است. پس از چند سال به عنوان یک بازیگر متبحر نقش‌های شکسپیری قابلیت‌هایش را بیشتر نشان داد. از جمله در سال ۱۹۶۸م در نقش «رومئو» در نمایش‌هایی در استرانفورد[۱۲] و اونتاریو ظاهر شد. با این که در سال‌های بعد جذب کار بازیگری سینما شد، ولی هیچ‌گاه تئاتر را به‌طور کامل رها نکرد. سال 1971م، در نقش کوتاهی در فیلم نوارهای آندرسون[۱۳] کنار بازیگرانی مثل شان کانری و رالف میکر[۱۴] خوش درخشید، ولی موفقیت بزرگ این دورۀ بازیگری‌اش با آنی هال[۱۵] حاصل شد. در همین سال (1977م) در فیلم رزلند[۱۶] در نقش یک ژیگولو ظاهر شد؛ اما بزرگ‌ترین موفقیت دوران بازیگری‌اش را در سال بعد به دست آورد: کسب اسکار بهترین بازیگر نقش دوم برای ایفای نقش «نیک» در شکارچی گوزنِ[۱۷] مایکل چیمینو. او در این فیلم نقش یک فلزکار ساده‌دل پنسیلوانیایی را برعهده داشت که بر اثر فشارهای روحی حاصل از شرکت در جنگ ویتنام بدل به یک بازیکن حرفه‌ای رولت روسی[۱۸] می‌شود. در ۱۹۷۹م در نقش یکی از کارگزاران سازمان سیا در آخرین آغوش[۱۹] حضوری کوتاه ولی مؤثر داشت. در ۱۹۸۰م در فیلم دیگری از مایکل چیمینو، یکی از بزرگ‌ترین  شکست‌های تجاری تاریخ سینما، ظاهر شد، دروازۀ بهشت[۲۰]. او در این وسترن غیرمتعارف نقش یک آدمکش حرفه‌ای را برعهده داشت؛ اما فیلمنامۀ مغشوش فیلم تأثیر حضور او را در این نقش کمرنگ می‌ساخت. در منطقۀ مرده[۲۱] نقش مردی را برعهده گرفت که بر اثر حادثه‌ای دارای قدرت روحی فوق‌العاده‌ای شده و این توانایی را یافته که ناظر وقایع در گذشته و آینده باشد. او در این راستا مثل دیگر شخصیت‌های آثار دیوید کراننبرگ یک فرآیند مسخ تدریجی را طی می‌کند. سال‌های میانی دهۀ ۱۹۸۰م، با نقش‌هایی مثل پدر یاغی و روان‌پریش شان پن در از فاصلۀ نزدیک[۲۲]، فرماندۀ دیگرآزار متیو برودریک[۲۳] در بیلاکسی بلوز[۲۴] و همچنین شیاد خرده‌پایی که بوکسور جوانی با بازی میکی رورک[۲۵] را به سوی جنایت و تباهی سوق می‌دهد در هوم‌بوی[۲۶]، سال‌های تثبیت موقعیت او به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ایفاگران نقش‌های منفی در سینمای آمریکای دهه‌های آخر قرن 20م بود. با چنین زمینه‌ای طبیعی بود که در قالب یکی از شخصیت‌های منفی فیلم‌های جیمز باندی در نمایی به یک قتل[۲۷] حضور یابد. به عقیدۀ بسیاری حضور او در این نقش یکی از نقطه‌های قوت اصلی فیلم بود. در ۱۹۹۲م در قالب یک شخصیت منفی سرمایه‌دار خبیثی به نام مکس شرک[۲۸] در بازگشت بتمن[۲۹] بازی کرد. نام این شخصیت از بازیگر آلمانی ایفاگر نقش نوسفراتو[۳۰]ی فریدریش ویلهلم مورنائو به امانت گرفته شده بود.


برخی دیگر از آثار سینمایی

  • داستان عامه‌پسند (۱۹۹۴)
  • سمت وحشی[۳۱] (۱۹۹۵)
  • لمس[۳۲] (۱۹۹۷)
  • هتل جدید رز[۳۳] (۱۹۹۸)
  • اسلیپی هالو[۳۴] (۱۹۹۹)
  • خوره‌های بیلیارد[۳۵] (۲۰۰۲)
  • اگه می‌تونی منو بگیر[۳۶] (۲۰۰۲)
  • مردی در آتش[۳۷] (۲۰۰۴)
  • همسران استپفورد[۳۸] (۲۰۰۴)
  • کشتن مرد ایرلندی[۳۹] (۲۰۱۱)
  • یک کوارتت دیرهنگام[۴۰] (۲۰۱۲)
  • رفتار بد خدایان[۴۱] (۲۰۱۳)
  • خانوادۀ فانگ[۴۲] (۲۰۱۵)
  • جیزس می‌غلتاند[۴۳] (۲۰۱9)
  • پرسی[۴۴] (۲۰۲۰)

  1. Ronald Walken
  2. King of New York
  3. True Romance
  4. The Comfort of Strangers
  5. Nick of Time
  6. J.B.
  7. Broadway Theatre
  8. Hofstra University
  9. High Spirits
  10. Baker Street
  11. The Lion in Winter
  12. Stratford
  13. The Anderson Tapes
  14. Ralph Meeker
  15. Annie Hall
  16. Roseland
  17. The Deer Hunter
  18. Russian roulette
  19. Last Embrace
  20. Heaven's Gate
  21. The Dead Zone
  22. At Close Range
  23. Matthew Broderick
  24. Biloxi Blues
  25. Mickey Rourke
  26. Homeboy
  27. A View to a Kill
  28. Max Shreck
  29. Batman Returns
  30. Nosferatu
  31. Wild Side
  32. Touch
  33. New Rose Hotel
  34. Sleepy Hollow
  35. Poolhall Junkies
  36. Catch Me if You Can
  37. Man on Fire
  38. The Stepford Wives
  39. Kill the Irishman
  40. A Late Quartet
  41. Gods Behaving Badly
  42. The Family Fang
  43. The Jesus Rolls
  44. Percy