ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
مصرع آغازین یکی از غزلهای حافظ، با مطلع ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما/ آبروی خوبی از چاه زنخدان شما. این غزل در نسخهی تصحیح علامه قزوینی، غنی مشتمل بر 13بیت است و در بحر رمل مثمن محذوف (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) سروده شده است.
به نظر میرسد که حافظ در سرودن این شعر به غزلی از خواجوی کرمانی با مطلع «آب آتش میبرد خورشيد شبپوش شما/ میرود آب حيات از چشمهی نوش شما» یا غزلی از سلمان ساوجی با مطلع «قبلهی ما نیست جز محراب ابروى شما/ دولت ما نیست الاّ در سر کوى شما» نظر داشته است. از میان این سهغزل شعر خواجو در شکل تصویرسازیهایش کار ممتازیست. اگرچه به خاطر بهرهگیری گستردهی حافظ از ایهام غالبا تعبیر خاص و مشخصی از اشارات او نمیتوان ارائه کرد، اما جز شکل عاشقانهی این شعر، میتوان چنین تعبیر کرد که در ابیاتی از غزل، به یکی از امرای آلمظفر همدورهی حافظ اشاره شده. محتمل است که این شخص حاکم یزد، نصرتالدین شاه یحیی (۷۴۴- ۷۹۵ق)، خواهرزادهی شاه شجاع باشد. این اشاره و دعایی که در ابیات پایانی در حق مردمان یزد میگوید و نهایتا بیت مقطع که شکل مدیحه به شعر داده مانع هرگونه تفسیر عرفانی از غزل میشود.
از ظرافتهای هنری غزل کاربرد جاندارانگاری (آرایهی تشخیص) در چند بیت (از جمله: شخصیت دادن به جان در بیت دوم و به بخت در بیت چهارم) و استفاده از استعاره و تشبیه در ابیات دیگر است.
متن غزل[۱]
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آبروی خوبی از چاه زنخدان شما
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
به که نفروشند مستوری به مستان شما
بخت خوابآلود ما بیدار خواهد شد مگر
زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما
با صبا همراه بفرست از رخت گلدستهای
بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما
عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم
گرچه جام ما نشد پر می به دوران شما
دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان، جان من و جان شما
کی دهد دست این غرض یارب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پریشان شما
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری
کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما
میکند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو
روزی ما باد لعل شکرافشان شما
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حقناشناسان گوی چوگان شما
گرچه دوریم از بساط قرب، همت دور نیست
بندهی شاه شماییم و ثناخوان شما
ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی
تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما
- ↑ مطابق با نسخهی محمد قزوینی، قاسم غنی