بابک خرم دین

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

بابک‌ خُرّم‌دین ( - ۲۲۳ق)

بابک‌ خُرّم‌دين

رهبر فرقۀ خرم‌دینان و انقلابی نامدار آذربایجان در دورۀ مأمون و معتصم، خلفای عَباسی. ابن ‌ندیم از قول واقِد بن عَمرو تمیمی می‌نویسد: پدر بابک روغن‌فروشی از مداین بود که به آذربایجان آمد و در دهکدۀ بِلال‌آباد مِیمَد اقامت گزید. در یکی از سفرهایش به کوه سبلان به‌دست دشمنی قدیمی کشته شد. مادر بابک ناگزیر برای دایگی در خانه‌های مردم کار می‌کرد؛ در این هنگام در کوهستان بَذّ، در قلب آذربایجان، دو تن بر سر ریاست بر خُرم‌دینان با هم در ستیز بودند: یکی جاویدان پسر سَهرَک و دیگری به کنیۀ ابوعِمران. جاویدان استاد بابک بود. پس از چندی میان ابوعمران و جاویدان جنگ برخاست. ابوعمران در دم کشته شد؛ اما جاویدان از زخمی که برداشته بود پس از سه روز درگذشت. زن جاویدان موفق شد بابک را رئیس خرم‌دینان کند. برآمدن بابک را باید اوج رستاخیز سیاسی و مذهبی خرم‌دینان پرجنب‌وجوش و دیرپا به‌شمار آورد. سعید نَفیسی، بابک را اهل تَبریز دانسته است. بابک خود را خون‌خواه و کین‌ستان ابومسلم خراسانی معرفی می‌کرد. شماری بابک را شیعۀ علی‌ بن ابی‌طالب (ع) و نهضت او را علوی پنداشته‌اند، در حالی‌که بابک خود از میان خرم‌دینان برخاسته و آرمان خود را در چارچوب آرمان خرم‌دینان تعریف کرده است؛ معمولاً نهضت خرم‌دینی با بابک خرم‌دین مترادف شده است. بابک کمابیش بیست سال با خلافت عباسی و حاکمیت بغداد در ستیز بود. گزارش طَبَری دربارۀ بابک، کهن‌ترین خبری است که از او در دست است. معتصم عباسی پس از رایزنی بر آن شد افشین را، که از ماوراءالنهر و یکی از سرداران خراسان بود، مأمور رویارویی با بابک کند؛ آن‌گاه او را با سپاه و سردارانی روانۀ آذربایجان کرد. افشین نخست در کوهستان‌های سر راه، دهقانی به نام مُحَمَد بن البَعیث را که با بابک در تفاهم بود مطیع خود کرد و سپس او را به همکاری علیه بابک برانگیخت. پس از نبردی دیگر میان سپاه دو طرف، خود بابک به میدان جنگ آمد. پس از جنگ و گریزهای بسیار، افشین کاری از پیش نمی‌برد و درمانده می‌شود؛ تا آن‌که خلیفۀ عباسی، سرداری ترک به نام بوغا خان را به نبرد بابک می‌فرستد و بوغا خان موفق می‌شود قلعۀ بابک را تصرف کند. سندباد یا سنباط اَرمنی، حاکم دست‌نشاندۀ خلیفۀ عباسی در اَرمنیه، به بابک پیام می‌فرستد که به او پناهنده شود. بابک به نزد سنباط ارمنی می‌رود؛ اما سنباط خیانت کرده و او را دست بسته تحویل خلیفۀ عباسی می‌دهد؛ و سرانجام شب پنج‌شنبه سوم صفر ۲۲۳ق پس از گذشتن چهارماه از اسارت، بابک همراه برادرش به سامرِه نزد معتصم برده می‌شود و به‌فرمان خلیفۀ عباسی دست و پایش را می‌برند تا کشته شود.