بلخی، زبان و آثار

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

بَلخی، زبان و آثار

از شاخۀ جنوبی گروه شرقی زبان‌های ایرانی میانه، زبان مردم بلخ باستان. بلخی، زبان مادری فرمانروایان کوشانی بود که در قرون نخستین میلادی، پادشاهی کوچکی را در شمال افغانستان برپا کرده بودند. ابوریحان بیرونی در قرن ۵ق زبان ناحیۀ بلخ را، که در آن زمان طخارستان نامیده می‌شد، طخاری می‌نامد. این زبان متروک شده و به دورۀ جدید نرسیده است. بلخی یگانه زبان ایرانی میانه است که نظام نوشتاری آن بر الفبای یونانی بنا نهاده شده و این امر حاصل تسلط سلوکیان و فرهنگ یونانی، در طول دو قرن، بر سرزمین بلخ است.

خط یونانی‌ـ‌ بلخی با ۲۵ حرف، از چپ به راست نوشته می‌شده و دارای دو گونۀ اصلی متمایز است: صورت راست‌گوشه یا کتیبه‌ای و صورت تحریری پیوسته.

آثار برجای‌مانده از این زبان که به قرون ۱ تا ۹ م تعلق دارد، مشتمل است بر سکه، کتیبه، مُهر، و دست‌نوشته. مهم‌ترین اثر برجای‌مانده از زبان بلخی سنگ‌نوشتۀ ‌۲۵‌سطریِ سُرخ کتل، متعلق به قرن ۲م است. این کتیبه در مدخلِ دژـ‌معبدِ بغلان، در سرخ کتل نصب شده و شامل ۱۸۰ واژه است. متن سنگ‌نوشته اشاره به چاهی دارد که نو کونزوک، بانی کتیبه و سازندۀ آن، کنده است تا مانع تخلیۀ معبد کنیشکه در بغلان شود. سنگ‌نوشتۀ کنیشکۀ بزرگ مکشوف در بغلان، سنگ‌نوشته‌های پاکستان (متعلق به قرن ۹م)، و تعداد بسیاری دیوارنوشته به خط تحریری از دیگر آثار برجای‌مانده از این زبان است. دست‌نوشته‌ای به زبان بلخی و خط مانوی (مکشوف در ترکستان چین) که احتمالاً در فاصلۀ قرون ۷ـ۹م نوشته شده، دارای ارزش زبان‌شناختی همسنگ کتیبۀ سرخ کتل است. سکه‌ها به شاهان کوشانی تعلق دارند و دربردارندۀ اسامی و القاب شاهانی نظیر کنیشکه به خط تحریری یونانی‌ـ‌بلخی‌اند. بر نخستین سکه‌های کوشانی زبان و خط یونانی و بر سکه‌های بعدی، بیشتر زبان بلخی به‌کار رفته است. ۴۰ مُهرِ نوشته‌دار منقوش به اسامی و القاب به خط تحریری یونانی‌ـ‌بلخی نیز از این زبان برجای مانده است. به اندک آثار بازمانده از این زبان، شماری وام‌واژۀ بلخی در دیگر زبان‌های شناخته را باید افزود. مثلاً واژۀ خدیو (زبان فارسی) در اصل واژه‌ای بلخی است. داوری، فرهنگی از واژه‌های بلخی با معادل‌های آلمانی منتشر کرده است (هایدلبرگ، ۱۹۸۲). ادبیات زبان بلخی از نظر زبان‌شناختی اهمیت بسیار دارد و از لحاظ ادبی حوزه‌ای گسترده برای پژوهش و تحقیق است.