بینامتنیت

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

بِیْنامَتْنیَّت (intertextuality)
تعیین معنی متن به‌کمک متون دیگر. اشاره دارد به وام‌گیری نویسنده و دگرگونی‌ای که او در متن اصلی پدید می‌آورد، یا ارجاعی که خواننده از متنی به متن دیگر می‌دهد. اصطلاح بینامتنیت را یولیا کریستوا[۱] اندیشمند پساساخت‌گرا[۲] در ۱۹۶۶ ابداع کرد و از آن پس این اصطلاح بارها به وام گرفته شده و دگرگونی پذیرفته است. چنان‌که ویلیام ایروین[۳] منتقد می‌نویسد، این اصطلاح «کمابیش به تعداد کاربرانش از کسانی که به نظر اولیۀ کریستوا وفادار بوده‌اند تا اشخاصی که آن را صرفاً به‌صورت مد روزی در صحبت از تلمیح و تأثیر به‌کار می‌برند، معانی متفاوت پیدا کرده است».

بینامتنیّت و پساساخت‌گرایی. اصطلاح ساختۀ کریستوا حکایت از تلاشی می‌کند برای تلفیق نشانه‌شناسی ساخت‌گرای سوسور[۴] به‌ویژه مطالعۀ او دربارۀ این‌که نشانه‌ها چگونه معانی خود را از ساختار متن می‌گیرند، با منطق گفتگویی[۵] باختین[۶] به‌ویژه تحقیق او در مورد معانی چندگانه، یا چندمعنایی، در متن ـ به‌ویژه رمان ـ و کلمه. کریستوا می‌نویسد اگر در نظر بگیریم که انتقال معنا نه به‌طور مستقیم از نویسنده به خواننده، بلکه از طریق یا از فیلتر «رمز[۷]»هایی که نویسنده و خواننده از متن‌های دیگر گرفته‌اند صورت می‌پذیرد، آن‌گاه مفهوم بینامتنیت جانشین مفهوم بیناذهنیت[۸] (بین‌الأذهانی) می‌شود. برای مثال در رمزگشایی رمان اولیس[۹] اثر جویس[۱۰]، هرکه ممکن است آن را به‌گونه‌ای تفسیر کند. این رویکرد بینامتنی به ادبیات، چنان‌که رولان بارت نشان می‌دهد، مؤید این نظریه است که معنی اثر ادبی یا هنری نه در خود آن، بلکه در نگاه بدان نهفته است. برخی نظریه‌پردازان پست‌مدرن از نسبت بینامتنیت با ابرمتنیت سخن می‌گویند. همان‌طور که ابرمتن ممکن است شبکه‌ای از پیوندهای اینترنتی و بخشی از شبکۀ جهانی اینترنت باشد، بینامتنیت متن را «موزائیکی از نقل قول‌ها» (به تعبیر کریستوا) و بخشی از موزائیک بزرگ‌تری از متون می‌سازد.

  1. Julia Kristeva
  2. poststructuralist
  3. William Irivin
  4. Saussure
  5. dialogisme
  6. Bakhtin
  7. code
  8. intersubjectivity
  9. Ulysses
  10. Joyce