بیژن

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

بیژَن‌

بيژَن‌

در شاهنامۀ فردوسی‌، پهلوان‌ ایرانی‌، پسر گیو و خواهرزادۀ‌ رُسْتَم.‌ گودرز، پدربزرگ او، تربیتش‌ را برعهده‌ داشت‌. پس‌ از چندین‌ نبرد که‌ با تورانیان‌ داشت‌، گودَرز او‌ را نزد فَریبرز فرستاد تا دِرَفش‌ کاویانی‌ را از او بگیرد، که‌ مأموریت‌ خود را با به‌ دونیم‌کردن‌ درفش، به‌ انجام‌ رسانید. تورانیان‌ به‌ تعقیب‌ او پرداختند. بیژن‌ در حالی‌ که‌ درفش‌ کاویانی‌ را بر دندان‌ گرفته‌ بود و گستهم‌ را بر پشت‌ اسب‌ خود نشانده‌ بود به‌ ایران‌ بازگشت‌. داستان‌ عشق‌ بیژَن‌ و مَنیژه‌ از زیباترین‌ داستان‌های‌ عاشقانۀ شاهنامه‌ است: بیژن،‌ به‌ فرمان‌ کِیخسرو، در راه‌ جنگ‌ با گرازها بود که‌ با‌ فریب‌ گرگین،‌ که‌ او را همراهی‌ می‌کرد، از دشتی‌ سر درآورد که‌ سراپردۀ‌ منیژه‌، دختر اَفراسیاب،‌ در آن‌ قرار داشت؛ این‌دو به‌ یکدیگر دل‌ باختند و بیژن‌ به‌ خیمۀ‌ منیژه‌ درآمد. پس‌ از سه‌ روز، همین‌که‌ بیژن‌ آهنگ‌ بازگشت‌ کرد، منیژه‌ او را بی‌هوش‌ کرد و با خود به‌ کاخ‌ افراسیاب‌ برد. پس از چند روز، با فاش‌شدن راز، گَرسیوَز بیژن‌ را به‌ بند کشید. افراسیاب،‌ با پادرمیانی‌ پیران،‌ او را نکشت‌؛ اما در چاهی‌ زندانی‌اش کرد و‌ سنگ‌ اَکوان‌ دیو را بر در چاه‌ نهادند؛ تا این‌که کِیخسرو، رستم‌ را مأمور رهایی‌ او کرد. رستم،‌ در کسوت‌ بازرگانان،‌ به‌ توران‌ رفت‌ و به‌ کمک‌ منیژه‌ او را رهانید و به‌ ایران‌ آورد. بیژن،‌ در جنگ‌ یازده‌رخ،‌ پهلوان‌ تورانی‌، هومان‌، را کشت. بیژن‌ در لشکرکشی‌ بزرگ‌ کیخسرو برای‌ جنگ‌ با افراسیاب‌ نیز حضور داشت و جزو پنج دلاوری بود که کیخسرو را بدرقه کردند و خود نیز دیگر بازنگشتند.