تک چهره

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی


تَک‌چهره (portrait)

تَک‌چهره
تَک‌چهره

(یا: پُرْتْرِه) در هنرهای بصری[۱]، اثری هنری دربارۀ یک شخص. اغلب در تک‌چهره‌سازی، خلق شباهت شخص منظور است، ولی برخی از تک‌چهره‌ها، همچون تک‌چهره‌های پیکاسو[۲]، ممکن است با مدل شباهت ظاهری نداشته باشند. تک‌چهره‌سازی در بسیاری از تمدن‌های باستانی دیده می‌شود؛ لیکن در مغرب‌زمین، نخستین‌بار در روم باستان در مجسمه‌ها، سکه‌ها، و نشان‌هایی با تصویر صاحبان قدرت و ثروت تجلّی یافت. تک‌چهره‌سازی همچون اثری مستقل، برای گرامیداشت یا به‌منزلۀ یادگار، از قرن ۱۵م در ایتالیا و هلند، و در انگلستان به‌ویژه در قرن ۱۸، رواج یافت. پیش از اختراع عکاسی، در انگلستان و فرانسه نقاشی ریزنگارانۀ تک‌چهره‌ به‌شکل نقاشی مینیاتوری[۳]، به‌ویژه در زیورآلات مرسوم بود. نقاشی تک‌چهره معمولاً سه زاویۀ‌ مختلف را دربر می‌گیرد: نیم‌رخ، تمام‌رخ، و سه‌رخ. در تصویر نیم‌رخ، صورت از پهلو دیده می‌شود. تک‌چهرۀ نیم‌رخ از اعصار باستان بر روی سکه‌ها و نشان‌ها به‌کار می‌رفت، و نمای دلخواه نقاشان دورۀ رنسانس[۴] ایتالیا در قرن‌های ۱۴ و ۱۵م بود؛ تابلوی جینپور دسته[۵] (ح ۱۴۴۰م؛ لوور[۶]، پاریس) اثر پیسانلّو[۷] از آن جمله است. تک‌چهرۀ تمام‌رخ، شخص را از روبه‌رو نشان می‌دهد؛ در این حالت صورت متقارن است، همچون تابلوی تک‌چهرۀ یک جوان[۸] (ح ۱۴۸۵؛ نگارخانۀ ملی هنر واشینگتن[۹]) اثر فیلیپّینو لیپّی[۱۰]. در نمای سه‌رخ، سر کمی می‌چرخد، و حاصل تک‌چهره‌ای بین نیم‌رخ و تمام‌رخ است، همچون تابلوی تک‌چهرۀ مرد جوان[۱۱] (ح ۱۵۲۰ـ۱۵۲۵؛ نگارخانۀ ملی لندن[۱۲]) اثر آندرِ‌آ دل سارتو[۱۳].

تحولات. مصریان در قرن ۳م در تک‌چهره‌های مومی که بر روی تابوتِ مومیایی‌ها نقاشی می‌کردند، به مرتبۀ بالایی از واقع‌گرایی[۱۴] دست یافتند. تک‌چهره‌سازی در غرب پس از سقوط امپراتوری روم در قرن ۵م، تقریباً یکسره ازبین رفت تا آن‌که در قرن ۱۴م با کشیدن تصاویر سفارش‌دهندگان و اهداکنندگان، در نقاشی‌های دینی احیا گردید. در اوایل قرن ۱۵م، نقاشی رنگ‌روغنی پا به عرصۀ وجود نهاد و دیری نگذشت که رنگ تمپرا[۱۵] را از دور خارج کرد. انعطاف‌پذیری و تابناکی رنگ‌وروغن، خلق تک‌چهره‌‌های واقع‌گرایانه‌تری را ممکن ساخت؛ چنان‌که در تابلوی مونالیزا[۱۶] اثر لئوناردو داوینچی[۱۷] (ح ۱۵۰۳ـ۱۵۰۶؛ لوور) مشهود است. به‌ این ‌ترتیب تک‌چهره‌سازی بالیدن آغاز کرد. درپیِ ظهور جنبش اصلاح دینی[۱۸] در اروپای قرن ۱۶، نقاشی دینی از سکه افتاد، و موضوع‌های غیردینی اولویت یافتند. به‌ویژه تک‌چهره‌سازی، از آن‌جا که نشان‌دهندۀ منزلت اشخاص بود، از اهمیت خاصّی برخوردار شد. پس از آن‌که پادشاهی‌های اروپا ثَبات بیشتری یافتند، نقاشان از اعضای ثابت دربارها شدند. در قرن‌های ۱۶ و ۱۷، هانس هولباینِ کهتر[۱۹]، رامبرانت[۲۰]، دیه‌گو ولاسکز[۲۱]، پیتر پل روبنس[۲۲]، و آنتونی وان دایک[۲۳] در تک‌چهره‌سازی به‌شهرت رسیدند، و نیکلاس هیلیارد[۲۴] و آیزاک اولیور[۲۵] در تک‌چهره‌سازی ریزنگارانه صاحب‌نام شدند. در قرن ۱۸، نقاشی تک‌چهره‌ در انگلستان با بیشترین اقبال روبه‌رو شد و نقاشان بسیاری در این کشور ازجمله ویلیام هوگارت[۲۶]، تامس گِینزبارو[۲۷]، جاشوا رینولدز[۲۸]، جورج رامنی[۲۹]، الن رَمزی[۳۰]، هنری رِیبرن[۳۱]، و تامس لارنس[۳۲] در این زمینه توفیق پیدا کردند. نمایش اشخاص در گروه‌بندی‌های صمیمانه‌ای موسوم به «مجلس گفتگو[۳۳]» در این دوره رواج یافت. با اختراع عکاسی در نیمۀ قرن ۱۹، نقاشی تک‌چهره‌ رو به افول نهاد. اندیشه‌های نقاشان دربارۀ هنر نقاشی تغییر کرد. آنان تک‌چهره‌سازی واقع‌گرایانه را وانهادند، و بیشتر به انتقال حال‌وهوای مدل گرایش یافتند؛ تک‌چهره‌هایی که پل سزان[۳۴] پدید آورد، از این جمله‌اند. با این همه هنرمندانی که سنّت تک‌چهره‌سازی را در قرن ۲۰ زنده نگاه داشتند، عبارت‌اند از جان سینگر سارجنت[۳۵]، که جامعۀ مرفه ویکتوریایی متأخر[۳۶] و ادواردی[۳۷] را با چیره‌دستی به‌تصویر کشید، اوگوستوس جان[۳۸]، و ویلیام اُرپن[۳۹]. نقاشان دیگری ازجمله گراهام سادرلند[۴۰]، لوتسیان فروید[۴۱]، فرانسیس بیکن[۴۲]، و دیوید هاکنی[۴۳]، تک‌چهره‌سازی سنّتی را وانهادند. مارک کوئین[۴۴] از هنرمندانی بود که از چهره‌سازی متعارف بیشتر فاصله گرفت؛ او در اثری با نام خود[۴۵] (۱۹۹۱؛ مجموعۀ ساعتچی، لندن[۴۶]) سَرِ خودش را با استفاده از خون منجمد خویش ساخت (این اثر اکنون در ویترین یخچالی به تماشا گذاشته می‌شود). خودنگاری[۴۷]، یا نقاشی از چهرۀ خود هنرمند، در دورۀ رنسانس شکل گرفت. تا آن زمان نقاش تنها یک تزیین‌کننده بود، اما از دورۀ رنسانس، منزلت و فردیّت هنرمند به‌سرعت جایگاه خود را پیدا کرد. گمان می‌رود که مردی با عمامۀ قرمز[۴۸] (ح ۱۴۳۳م؛ نگارخانۀ ملی، لندن) اثر یان وان آیک[۴۹] از نخستین خودنگاری‌ها باشد. از دیگر نمونه‌های برجسته، تابلوی آلبرشت دورِر[۵۰] با نام خودنگاری با دستکش[۵۱] (۱۴۹۳م؛ لوور)، خودنگاری اثر رامبرانت (ح ۱۶۵۹؛ نگارخانۀ ملی هنر، واشینگتن)، وتابلوی ون‌گوگ[۵۲] با نام خودنگاری با گوش زخم‌بندی‌شده[۵۳] (۱۸۸۹؛ نگارخانۀ مؤسسۀ کورتو، لندن[۵۴])، درخور ذکرند. خودنگاری همچنان رواج دارد.



  1. visual arts
  2. Picasso
  3. miniature painting
  4. Renaissance
  5. Ginepro d’Este
  6. Louvre
  7. Pisanello
  8. Portrait of a Youth
  9. National Gallery of Art, Washington
  10. Filippino Lippi
  11. A Young man
  12. National Gallery, London
  13. Andrea del Sarto
  14. realism
  15. tempera
  16. Mona Lisa
  17. Leonardo da Vinci
  18. Reformation
  19. Hans Holbein the Younger
  20. Rembrandt
  21. Diego Velázquez
  22. Peter Paul Rubens
  23. Anthony van Dyck
  24. Nicholas Hilliard
  25. Isaac Oliver
  26. William Hogarth
  27. Thomas Gainsborough
  28. Joshua Reynolds
  29. George Romney
  30. Allan Ramsay
  31. Henry Raeburn
  32. Thomas Lawrence
  33. conversation piece
  34. Paul Cézanne
  35. John Singer Sargent
  36. late-Victorian
  37. Edwardian
  38. Augustus John
  39. Wiliam Orpen
  40. Graham Sutherland
  41. Lucian Freud
  42. Francis Bacon
  43. David Hockney
  44. Marc Quinn
  45. Self
  46. Saatchi Collection, London
  47. self-portrait
  48. Man in a Red Turban
  49. Jan van Eyck
  50. Albrecht Dürer
  51. Self-portrait with Gloves
  52. van Gogh
  53. Self-Portrait with Bandaged Ear
  54. Courtauld Institute Gallery