روشنگری
روشنگری (Enlightenment)
دورهای از اندیشۀ اروپایی با مؤلفههایی چون تأکید بر تجربه و عقل، بیاعتمادی به دین (مسیحیت) و مراجع سنتی قدرت و پیدایش تدریجی آرمانهای جوامع لیبرالی[۱]، سکولار[۲] و دموکراتیک[۳]. طلیعۀ این جنبش از قرن ۱۷ در انگلستان با نوشتههای فرانسیس بیکن[۴] و هابز[۵] و در فرانسه با تأکید دکارت[۶] بر استقلال عقل مشهود است. اما شکوفایی کامل روشنگری، در قرن ۱۸ و بهویژه در فرانسه (← دایرةالمعارف فرانسه) و اسکاتلند (با هیوم[۷] و اسمیت[۸]) و آلمان (با فلسفۀ انتقادی کانت[۹] که هم نقطۀ اوج روشنگری و هم طلیعۀ دورۀ رمانتیک پس از آن بهشمار میآید)، متحقق شد. جنبش روشنگری در فرانسه که چهرههای درخشان آن ولتر، دیدرو، و روسو بودند، با تکیه بر مسئولیت اجتماعی متفکران الگوی روشنفکران کشورهای غیر غربی شد. گرچه یافتن آموزههای مشترک در اندیشۀ همۀ این متفکران دشوار است، اما جنبش روشنگری در کل با تکیه بر نیازهای مادی انسان، و با خوشبینی به پیشرفت و ترقی انسانها از طریق تعلیم و تربیت و رویکردی عموماً فایدهگرایانه[۱۰] به جامعه و اخلاق همراه بود. غالباً قانون اساسی امریکا را تبلور مشخص و عینی آرمانهای روشنگری تلقی میکنند؛ اگرچه این متن، فایدهگرایانه نیست و بر اخلاق مبتنیبر حقوق طبیعی استوار است.