سواد

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

سواد (Literacy)

(در لغت‌ به‌معنی توانایی خواندن و نوشتن در سطح معیّنی از ورزیدگی) در امر آموزش، قابلیت فنی برای درک معنی نشانه‌ها، نمادها، یا حروف که به‌صورت دست‌نوشت یا چاپ‌شده در قالب کلمات عرضه می‌شوند. یونسکو[۱] در ۱۹۵۸ سوادِ پایه[۲] را بر پایۀ مفهوم متضاد آن گرفت و مفهوم بی‌سواد را به کسی اطلاق کرد که در زندگی روزمره‌اش نتواند جملۀ سادۀ کوتاهی را بخواند و بفهمد و بنویسد. در بُعد جهانی نیز، در اکثر بررسی‌های مربوط به سواد، از همین تعریف اساسی استفاده شده است. اگرچه برآورد میزان بی‌سوادی ممکن است به‌دلیل بزرگیِ مقیاس مسئله، آمیخته با خطا باشد، با این حال یونسکو در ۱۹۹۵، برآوردی کلی در خصوص بی‌سوادی به‌عمل آورد که ارقامش در جدول‌های مربوط به آن منعکس است. این ارقام در مقایسه با ارقام دهه‌های پیشین از دقت بیشتری برخوردارند. تازه‌ترین برآورد دربارۀ تعداد کل بزرگسالان بی‌سواد در سطح جهان رقم ۸۸۵میلیون نفر است، که ۵۶۵میلیون نفر (۶۴ درصد) را زنان تشکیل می‌‌دهند. چنین برمی‌آید که تعداد کل بزرگسالان بی‌سواد همچنان رو به کاهش رود، زیرا نسل‌های جوان‌تر، به‌جز چند استثنای مهم، بیشتر از بزرگ‌ترهایشان فرصت‌ مدرسه‌رفتن داشته‌اند. لیکن در بخش‌هایی از جنوب صحرای افریقا، افزایش جمعیت و دشواری‌های ناشی از ناآرامی‌ سیاسی و، در بسیاری از مناطق، فقدان منابع موجب بالارفتن سطح بی‌سوادی شده‌اند. بنابراین، مسئلۀ ریشه‌کن‌کردن بی‌سوادی در سطح پایه[۳] به سادگی قابل حل نیست. یک نکتۀ بسیار مهم بالابودن سطح بی‌سوادی در میان زنان، نسبت‌به مردان، در نیم‌کرۀ جنوبی است. برطبق گزارشی که «صندوق کودکان سازمان ملل متحد[۴]» (یونیسف) در ۸ دسامبر ۱۹۹۸ ـ در نشریۀ سالانه‌اش با نام وضعیت کودکان جهان[۵] ـ انتشار داده است، در حدود ۱۳۰میلیون کودک بین شش و یازده‌ساله، ازجمله ۷۳میلیون دختر، از آموزش پایه[۶] محرومند. این کمبود برای رفاهِ خودِ آن کودکان و، در سطحی وسیع‌تر، برای صلح و امنیت جهانی، پی‌آمدهای خطیری دارد. اگرچه در اعلامیۀ حقوق ‌بشر[۷] (۱۹۴۸) و پیمان‌نامۀ حقوق کودک[۸] (۱۹۸۹) حق برخورداری از آموزش و پرورش به‌عنوان یکی از حقوق اساسی انسان به رسمیت شناخته شده است، اما به نقل از یونیسف، در آغاز قرن ۲۱، بیش از ۸۵۰میلیون‌نفر ـ در حدود یک‌ششم جمعیت جهان ـ قادر به خواندن و نوشتن نیستند. این مسئله در کشورهای روبه توسعه به مراتب دلخراش‌تر است، اما حتی کشورهایی چون امریکا نیز درگیر پاره‌ای مشکلات‌اند، ازجمله آن‌که نظام‌های آموزشی آن‌ها نمی‌توانند دانش‌آموزان را برای تأمین نیروی کار آماده سازند. در گزارش فوق، توجه خاصی به دختران و زنانی معطوف شده است که، برطبق همین گزارش، دو سوم جمعیتِ بی‌سواد جهان را تشکیل می‌دهند. تبعیض ازجمله موانع عمده در راه سوادآموزی دختران و زنان است، اما غلبه بر این نابرابری نتایج پرثمری را درپی خواهد داشت. ثابت شده است که زنان تحصیل‌کرده، در مقایسه با زنان تحصیل‌نکرده، در اقتصاد و سیاست کشورشان نقش مؤثرتری ایفا می‌کنند و فرزندان کمتر و سالم‌تری دارند؛ همچنین این احتمال وجود دارد که فرزندان آن‌ها، خود بیشتر به‌دنبال تحصیل باشند. با آن‌که رفته‌رفته از دامنۀ نابرابری‌های سطح سواد زنان با مردان کاسته می‌شود، اما به تصریح گزارشِ ۱۹۹۸ یونیسف، این مسئلۀ نابرابری همچنان به قوّت خود باقی است. تحقیقات بین‌المللی و مشاهدات همگانی مؤیّد این واقعیت‌اند که سواد مادر و چشم‌انداز تحصیلی فرزندانش ـ خواه پسر و خواه دختر ـ با یکدیگر مرتبط‌اند. بچه‌ها تا نوجوانی بیشتر اوقات خود را با خانواده، به‌خصوص با مادرشان، می‌گذرانند تا در مدرسه. بنابراین، سطح معلومات عمومی خانواده عنصر مهمّ آموزش و پرورش کودکان است. اغلب کودکانی که در خواندن دچار مشکل‌اند مادرانی دارند که با مشکلات مشابهی مواجه‌اند. به بیان کلی‌تر، میان بی‌سوادیِ زنان و میزانِ بالای باروریِ ملی[۹] و متوسط پائین عمر[۱۰] در هنگام زایمان رابطه‌ای استوار برقرار است. مادران باسواد، از برخی جهات، در مراقبت‌های بهداشتیِ اولیه نقش مهمی دارند. از این‌رو، بنگاه‌های ملی و بین‌المللی در سراسر جهان، با درنظر داشتن این ملاحظات، از برنامه‌هایی حمایت می‌کنند که به‌منظور ریشه‌کن‌ساختن بی‌سوادیِ‌ در سطح پایه طراحی شده‌اند، ضمن آن‌که به مسئلۀ بی‌سوادی در میان زنان برخی از کشورها توجه خاصی معطوف می‌دارند. برای کسی‌که بخواهد در جامعه‌ای صنعتی مشارکت مؤثر داشته باشد، چیزی به‌مراتب بیشتر از سواد پایه مورد نیاز است. اشخاصی که از حدّاقل مهارت‌های مربوط به سواد برخوردارند، اگر در استفاده از مهارت‌های مختلفی، ورای خواندن و نوشتن جمله‌ای ساده، نیز ناتوان باشند، می‌توان از آن‌ها با عبارت «بی‌سواد از لحاظ کارکردی[۱۱]» توصیف کرد. باسوادبودن از لحاظ کارکردی به‌معنای آن است که شخص بتواند از خواندن، نوشتن، و حساب‌کردن برای پیشرفت خود و اجتماع خویش استفاده کند. دربارۀ شرایط لازم برای با سواد از لحاظ کارکردی، تعریف‌هایی گوناگون عرضه شده است. بر پایۀ تحقیقی که در۱۹۹۰ در امریکا صورت پذیرفت سواد، در میان نمونۀ شاخصی از جوانان، در سه حوزه ارزیابی شد. حوزۀ اول به خواندن و معنی‌کردن قطعات نثر، مثلاً در مقالات روزنامه‌ها، مجلات، و کتاب‌ها مربوط می‌شود که نام آن را سواد نثری[۱۲] گذاشته‌اند. حوزۀ دوم، یعنی سواد سندی[۱۳]، مربوط است به شناسایی و استفاده از اطلاعاتِ مندرج در اسناد و مدارک، ازقبیل فُرم‌ها، جدول‌ها، نمودارها، و فهرست‌های راهنما. حوزۀ سوم، یعنی سواد کمّی[۱۴]، متضمن کاربرد عملیات عددی بر روی اطلاعات مندرج در اوراق چاپی ازقبیل صورت غذای رستوران، دسته‌چک، یا آگهی تبلیغاتی است. تعریفِ‌ وسیع‌ترِ سواد به مهارت‌هایی مربوط می‌شود که برای ایفای نقش در جامعۀ اقتصادی پیشرفته‌ای مورد نیازند، و به آزمون‌های درک‌ مطلب از راه قرائت، که عموماً برای سنجش «سواد» در کلاس‌های درس به‌کار برده می‌شوند، ربط چندانی ندارد. توفیق در نیل به سواد پایه در هرجامعه بسیار حائز اهمیت است؛ اما آنچه به فرد امکان می‌دهد که در زندگی اجتماعی و اقتصادی آن جامعه نقش کاملی ایفا کند سواد کارکردی است. پس، در سخن‌گفتن از سواد یا بی‌سوادی، و تأثیر آن بر زندگی فرد یا افراد یک جامعه، نکتۀ مهم این است که تعریف کاملاً روشن باشد.

 


  1. UNESCO
  2. Basic literacy
  3. basic illiteracy
  4. United Nations Children’s Fund (UNICEF)
  5. State of the World’s Children
  6. basic education
  7. Declaration of Human Rights
  8. Convention on the Rights of the Child
  9. national fertility
  10. life expectancy
  11. functionally illiterate
  12. Prose literacy
  13. document literacy
  14. quantitative literacy