فراماسون

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

فِراماسون (freemason)

فِراماسون
فِراماسون
فِراماسون
فِراماسون

برگرفته‌ از واژۀ‌ فرانسوی «فران‌ماسون‌» به‌معنای‌ «بنّای‌ آزاد». تاریخچۀ‌ آن‌ به‌ قرون‌ وسطا‌ بازمی‌گردد که‌ بنّایان‌ و سنگ‌تراشان‌ اروپایی‌ برای‌ حراست‌ از حرفه و فن خود، سازمان‌ صنفی‌ مخفی‌ای‌ تشکیل‌ دادند که‌ اعضای‌ آن‌ سوگند یاد می‌کردند که‌ در همه‌ حال‌ یار و مددکار یکدیگر بوده‌ و اسرار صنف‌ را به‌ غیر بروز ندهند. آنان‌ آداب‌ و رسوم‌ و نمادها و سلسله‌مراتب‌ خاص‌ داشتند. در قرون‌ ۱۶ و ۱۷، برخی‌ از متفکران‌، هنرمندان‌، نویسندگان‌، بازرگانان‌ اروپا، که‌ از حاکمیت‌ فئودال‌ها و ارباب‌ کلیسا ناراضی‌ و در تنگنا بودند، سازمان‌های‌ فراماسونری‌ را محل‌ امن‌ و مناسبی‌ برای‌ تبادل‌ نظر و اشاعۀ‌ اندیشه‌های‌ فلسفی‌، سیاسی‌ و هنری‌ خود یافتند و از آن‌ پس‌ فراماسونری‌ رفته‌رفته ماهیت‌ صنفی‌ خود را از‌دست‌ داد و، ضمن‌ حفظ‌ آداب‌ و سنن‌ ظاهری‌ پیشین‌، به‌ کانونی‌ روشنفکرانه‌ و ترقی‌خواه‌ تبدیل‌ شد که شعار آن آزادی، برابری و برادری بود. فراماسون‌های‌ جدید که‌ از بنیادگذاران‌ و مروجان‌ فلسفه‌های‌ انسان‌مدار جدید اروپایی‌ بودند، نوع‌دوستی‌ و جهان‌وطنی‌ را تبلیغ‌ می‌کردند و، ضمن‌ باور به‌ ایمان‌ مذهبی‌، مبلّغ‌ هیچ‌ دین‌ و آیین‌ خاصی‌ نبودند. آنان تاریخچۀ‌ فراماسونری‌ را به‌ هزاره‌های‌ قبل‌ می‌بردند و برای‌ آن‌ اسطوره‌سازی‌ می‌کردند و منشأ مشترکی‌ با یهودیت‌ و نمادهای‌ آن‌ می‌یافتند. این‌ کانون‌ها نقش‌ عمده‌ای‌ در تحولات‌ فکری‌، سیاسی‌ و اجتماعی‌ اروپا ایفا کردند. «لژها»، تشکیلات‌ پایۀ‌ فراماسونری‌ است‌ که‌ طبق‌ ضوابطی‌ معیّن‌ و با عضویت‌ تعداد مشخصی‌ از اعضا شکل‌ می‌گیرد و زیرنظر تشکیلات‌ بالاتری‌ به‌ نام‌ «گراند لژ» (لژ بزرگ‌) اداره‌ می‌شود. لژهای‌ فراماسونری‌، زیر نظر یک‌ یا چند لژ بزرگ‌ منطقه‌ای‌ تشکیل‌ می‌شود. آن‌ها نیز به‌نوبۀ‌ خود به‌ لژهای‌ بزرگ‌ دیگری‌ وابسته‌اند که‌ شعبه‌ای‌ از مراکز جهانی‌ ماسونی‌ تلقی‌ می‌شوند. سازمان‌های‌ بزرگ‌ فراماسونری‌ جهانی‌ به‌طور کلی‌ به‌ یکی‌ از طریقت‌های‌ معروف‌ فراماسونری‌ وابسته‌اند و هر یک‌ مطابق‌ آیین‌ طریقتی‌ خاص‌ فعالیت‌ می‌کنند. بخش‌ اعظم‌ فعالیت‌های‌ فراماسونری مخفی‌ است‌ و این‌ تشکیلات‌ در دو سطحِ «فراماسونری‌ سه درجه‌ای» و «فراماسونری‌ ۳۳ درجه‌ای»‌ سازماندهی‌ و اداره‌ می‌شوند. از آغاز قرن‌ ۱۹ و با گسترش‌ دامنۀ‌ فعالیت‌های‌ استعماری‌، کانون‌های‌ فراماسونری‌ در خدمت‌ اهداف‌ استعماری‌ درآمدند و به‌ آموزش‌ و تربیت‌ کادر نخبگان‌ بومی‌ مستعمرات‌ در جهت‌ اهداف‌ استعماری‌ پرداختند و به‌ آنان‌ چنین‌ القا کردند که‌ ایجاد تحول‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و پیشرفت‌، تنها از طریق‌ آموزش‌ها و انجام‌ دستورات‌ این‌ کانون‌ها، که‌ همان‌ اهداف‌ کلان‌ استعماری‌ بود، میسر است‌. از آن‌ زمان‌ به‌بعد در هند، عثمانی‌، مصر، و ایران‌، کانون‌های‌ فراماسونری‌ تشکیل‌ شد و بسیاری‌ از دولتمردان‌، مأموران‌ سیاسی‌ و دانشجویان‌ ایرانی‌ که‌ به‌ اروپا می‌رفتند وارد این‌ کانون‌ها شدند و در خدمت‌ اهداف‌ استعمارگران‌ عمل‌ کردند. پیش‌ از تشکیل‌ فراماسونری‌ در ایران‌، سه‌ تن‌ از دولتمردان‌ ایرانی‌ به‌ نام‌های‌ میرزا عسکرخان‌ ارومی‌ افشار، میرزا ابوالحسن‌خان‌ ایلچی،‌ و میرزا صالح‌ شیرازی‌ در اروپا، وارد تشکیلات‌ فراماسونری‌ شدند. نخستین‌ تشکیلات‌ فراماسونری‌ در کشور، در ۱۲۷۴ق توسط‌ میرزا ملکم‌‌خان‌ در تهران‌ تأسیس‌ شد و به‌تدریج‌ عده‌ای‌ از شاهزادگان‌، دولتمردان‌ و روشنفکران‌ منتقد و مخالف‌ استبداد قاجاری‌ جذب‌ آن‌ شدند و به‌ ترویج‌ اندیشه‌های‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ جدید اروپایی‌ و انتقاد از استبداد سیاسی‌ و باورهای‌ مذهبی‌ پرداختند. چون‌ آنان‌ طبق‌ سنت‌ فراماسونری‌ متعهد بودند که‌ هر آنچه‌ را دیده‌ و یا شنیده‌اند، به‌ظاهر به‌ فراموشی‌ بسپرند تا موجب‌ گرفتاری‌ و نابودی‌ خود و دیگران‌ نشوند، لذا مردم‌، انجمن‌ آن‌ها را «فراموشخانه‌»، یا «خانۀ‌ فراموشان‌» نامیدند. اما با وجود پنهان‌‌کاری‌ ملکم‌، ناصرالدین‌شاه‌ به‌ وی‌ و فراموشخانه‌ بدگمان‌ شد و دستور تعطیلی‌ و انحلال‌ آن‌ را صادر کرد (۱۲۸۷ق). سال‌ها بعد ملکم‌ «مجمع‌ آدمیت‌» را تأسیس‌ کرد که‌ مرامنامۀ‌ آن‌ متأثر از مجمع‌ فراماسونری‌ گراند اوریان‌ فرانسه‌ بود. پس‌ از آن‌ «جامع‌ (انجمن‌) آدمیت‌» مقارن‌ جنبش‌ مشروطیت‌، توسط‌ گروهی‌ از پرورش‌ یافتگان‌ ملکم‌ آغاز به‌ کار کرد که‌ در وقایع‌ قبل‌ و بعد از مشروطیت‌، نقش‌ مهمی‌ ایفا نمود. «لژ بیداری‌ ایران»، اولین‌ شعبه‌ رسمی‌ ماسونی‌ در ایران‌ بود که‌ عده‌ای‌ از رجال‌ روشنفکر تجددخواه‌ ایرانی‌، آن‌ را در تهران‌ بنا نهادند (۱۳۲۶ق). این‌ لژ زیر نظر گراند اوریان‌ فرانسه‌ و مرامنامۀ‌ آن‌، همان‌ قانون‌ اساسی‌ گراند اوریان‌ بود و در راستای‌ سیاست‌های‌ استعماری‌ انگلستان‌ در ایران‌ فعالیت‌ می‌کرد. پس‌ از آن‌ «لژ روشنایی» در ۱۹ اسفند ۱۲۹۷ توسط‌ نمایندۀ‌ اعزامی‌ لژ بزرگ‌ اسکاتلند در شیراز رسماً گشایش‌ یافت‌. در ۱۳۱۳ش‌ به‌دستور رضاشاه‌ پهلوی‌، لژ بیداری‌ ایرانیان‌ برچیده‌ شد، اما پس‌ از ۱۳۲۰ بار دیگر لژهای‌ امریکایی‌، فرانسوی‌، انگلیسی‌ و آلمانی‌ در ایران‌ شروع‌ به‌ فعالیت‌ کردند که‌ هر کدام‌ به‌‌ترتیب‌ چهارده لژ، یازده لژ، سیزده لژ و شش لژ را در تهران‌ و دیگر شهرها اداره‌ می‌کردند. برخی‌ از نخست‌ وزیران‌، وزرا، نمایندگان‌ مجلس‌، استانداران‌، مدیران‌ ارشد، سرمایه‌ داران‌ بزرگ‌ و نیز بعضی‌ از سران‌ ارتش‌ عضو این‌ لژها بودند و عملاً دولت‌ها و مجالس‌ ایران‌ را تا پایان‌ دورۀ‌ پهلوی‌ در دست‌ داشتند. در دورۀ‌ سلطنت‌ محمدرضاشاه‌، فراماسون‌ها از آزادی‌ عمل‌ کامل‌ برخوردار بودند و بسیاری‌ از پست‌های‌ سیاسی‌، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ در اختیار آنان‌ بود. اسماعیل‌ رائین‌ (پژوهشگر تاریخ‌ معاصر)، اسامی‌ بیش‌ از ۸۰۰ نفر از مهم‌ترین‌ فراماسون‌های‌ ایرانی‌ را طی‌ سلطنت‌ پهلوی‌ دوم‌ در کتاب فراماسونری در ایران آورده‌ است‌.