لوک دو کلاپیه مارک دو ووونارگ

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

لوک دو کلاپیه، مارکی دو ووونارگ (1715-1747) luc de clapier, marquis de vauvenar

فیلسوف عصر روشنگری فرانسه. او از سال 1733 افسر ارتش بود و در چندین نبرد شرکت کرد، تا اینکه سلامتش به خطر افتاد. دو سال آخر عمرش را در پاریس گذراند. در آنجا با ولتر دوستی داشت و هم در آنجا در سال 1747 در‌گذشت. در سال قبل از مرگش کتاب مقدمه بر شناخت ذهن آدمی[۱]  و در پی آن کتاب تفکرات انتقادی[۲] را در باره‌ی برخی شاعران منتشر کرد. در چاپ‌های بعدی این دو اثر امثال و حکم و قطعات دیگری هم، به عنوان آثار پس از مرگ، بر آنها افزوده شد.

کتاب نخست اثر ووونارگ به‌مطالعه‌ی ذهن آدمی اختصاص دارد. در این کتاب او سعی دارد، صفات مختلف آدمیان را که از نظر او در ذیل نام ذهن جای می‌گیرند، به‌یاری تعاریف و تفکرات مبتنی بر تجربه توصیف کند. از نظر او همه ذهن‌ها با هم برابر نیستند. او به تشریح صفات مختلف و مانعه‌الجمعی که باعث بوجود آمدن انواع ذهن‌ها می‌شود پرداخته است. از نظر او نبوغ حاصل فعالیت و به‌هم پیوستن صفات مختلف و موافقت پنهانی انفعالات[۳] با قابلیت‌های فکری [۴]است. به‌طوریکه اگر یکی از شرایط ضروری وجود نداشته باشد، یا نبوغی وجود نخواهد داشت، یا نبوغ ناقص است. ضرورت به‌هم پیوستگی این صفات متقابلاً مستقل است، که ظاهراً سبب می‌شود که نبوغ همواره این همه نادر باشد.   

در بحث انفعالات، او انفعالات را مبتنی بر لذت و الم[۵] دانسته و آن دو را به کمال و نقصان[۶] آدمی مربوط می‌داند. آدمی به‌صورت طبیعی علاقمند به هستی خویش است، و اگر در وجود خویش هیچ نقصانی نبیند و همچنین بدون نقصان پرورش یابد احساس لذت می‌کند. تجربه لذت و درد در ما تصور خیر و شر[۷] را در انسان ایجاد می‌کند. انفعالات بر دو نوع هستند انفعالات حسی، و انفعالاتی که توسط اندام تفکر در انسان ایجاد می‌شود. این نوع دوم از انفعالات یا مبتنی بر عشق به‌هستی، یا بر اساس نقصان در ما ایجاد می شوند. مثلاً کسانی که احساس نقصان در آنها شدیدتر از کمال است با انفعالاتی نظیر اضطراب و افسردگی روبرو می‌شوند. انفعالات شدید نیز از اجتماع دو احساس کمال و نقصان شکل می‌گیرد.

همچنانکه بیان شد، خیر و شرّ اخلاقی مبتنی بر لذت و المی است که تجربه می‌کنیم. منشأ این لذت و درد در افراد مختلف متفاوت است و بر این اساس نیز تصور آنها از خیر و شرّ با یکدیگر متفاوت است. اما خیر و شرّ اجتماعی چه بسا با خیر و شرّ فردی تفاوت داشته باشد. از نظر او «برای آنکه چیزی در نظر تمامی افراد جامعه شرّ دانسته شود، آن چیز باید در جهت فساد تمامی جامعه باشد». آدمیان چون ناقص‌اند خود بسنده نیستند؛ و لذا تشکیل جامعه برای آنها ضروری است. و زندگی اجتماعی مستلزم پیوند زدن نفع شخصی با نفع عمومی است. در پی خیر عمومی بودن مستلزم فداکاری است، و همه‌کس دست به چنین فداکاری‌هایی نمی زند. فضیلت مقدم شمردن نفع عمومی بر نفع شخصی، و رذیلت تقدم نفع شخصی بر نفع عمومی می‌باشد.

از نظر او بزرگی روح غریزه‌ایی عالی است که آدمیان را به امر خطیر جدای از ماهیت آن وا می‌دارد. لذا این بزرگی روح می تواند سبب خیر و شرّ شود. بر این اساس بزرگی روح به‌خودی خود اخلاقاً ‌بی‌تفاوت است، اگر با عیب متحد شود، برای جامعه زیان‌آور است و اگر با کمال پیوند داشته باشد منشأ سود و منفعت عمومی خواهد بود .

منابع:

1-کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه ج 6 از ولف تا کانت، 1373، ترجمه‌ی سید جلال الدین مجتبوی، چاپ اول، تهران، انتشارات سروش و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.



  1. Introduction to the Knowledge of the Human Mind
  2. Critical thinking
  3. Passivity
  4. Intellectul capabilities
  5. Pleasure and Pain
  6. Perfection and Imperfection
  7. Good and Evil