لوی استروس، کلود (۱۹۰۸ـ ۲۰۰۹)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

لِوی اِسْتِروس، کِلود (۱۹۰۸ـ ۲۰۰۹)(Levi-Strauss, Claude)

لِوي اِسْتِروس، کِلود
کلود لوی استروس
Claude Levi-Strauss
زادروز بروکسل ۱۹۰۸م
درگذشت ۲۰۰۹م
ملیت فرانسوی
تحصیلات و محل تحصیل دکتری فلسفه از سوربون
شغل و تخصص اصلی انسان شناس
آثار ساخت های ابتدایی خویشاوندی (۱۹۴۹)
گروه مقاله مردم شناسی

انسان‌شناس فرانسوی. در بروکسل متولد شد، در رشتۀ حقوق تحصیل کرد و سپس از سوربون[۱] دکتری فلسفه گرفت. در مأموریتی دانشگاهی به برزیل اعزام شد و از ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۸ در سائو پائولو[۲] به تدریس و تحقیق پرداخت. از آن به‌بعد نیز تا ۱۹۴۵ در برزیل ماند و هیئت‌های پژوهشی متعددی را در مناطق ماتو گروسو[۳] و آمازون رهبری کرد. سپس در دانشگاه‌های امریکا به تدریس پرداخت و با رومن یاکوبسن[۴]، زبان‌شناس، که الهام‌بخش او در نظریه‌های ساختارگرایانه‌اش بود آشنا شد. از ۱۹۵۸ به تدریس انسان‌شناسی ساختارگرا در کُلژدوفرانس پرداخت و در ۱۹۸۲ بازنشسته شد. لوی استروس مهم‌ترین انسان‌شناس ساختارگراست. او تحت تأثیر روش زبان‌شناسی سوسور[۵] بر نقش زیرساخت‌های ناخودآگاه در پدیده‌های انسانی تأکید کرد و معتقد بود که نقش هر عنصر در یک سیستم فقط از حیث موقعیتش در کل سیستم و تأثیرش روی عناصر دیگر یا ارتباطش با آن‌ها روشن می‌شود. بنابراین، روش ساختارگرا به سیستم در مقابل عناصر آن تقدم می‌بخشد و بر ثَبات روابط در مقابل تنوع محتواها تکیه می‌کند. چنین روشی امکان ایجاد ارتباط میان تولیدات نمادین مختلف را فراهم می‌کند. مثلاً اسطوره‌ها، روابط اقتصادی، آداب سفره، نقاب‌ها، نظام‌های توتمی[۶] و غیره همگی در چارچوب منطق ترکیبی پیچیده‌ای قرار می‌گیرند که امکان تبیین علمی آن‌ها را فراهم می‌آورد. لوی استروس در ساخت‌های ابتدایی خویشاوندی[۷] (۱۹۴۹) شباهت صوری میان نظام‌های خویشاوندی و نظام‌های آواییِ مورد نظر سوسور را نشان داد. او در اندیشۀ وحشی[۸] (۱۹۶۲) نشان داد که ذهنیت انسان‌های اولیه برخلاف نظر لوی برول[۹]، نه فقط بدوی به‌معنای ماقبل منطقی نیست، بلکه به‌شدت نظام‌مند است و به اندازۀ اندیشۀ دکارتی دغدغۀ نظم و سیستم دارد، با این تفاوت که دغدغه‌اش برای کارآیی از تفکر تکنیک‌زدۀ جدید کمتر است و در رویکرد اسطوره‌ای‌اش به تاریخ نیز، حوادث تأسیس‌کنندۀ نظم اجتماعی را خارج از زمان قرار می‌دهد. به‌عقیدۀ لوی استروس هدف نهایی علوم انسانی نه تأسیس انسان بلکه انحلال آن است. این سخن را به گونه‌های مختلفی تفسیر کرده‌اند: روشی برای حذف «سوژه»، دغدغۀ عینیت و علمی‌بودن، گسست از سنت انسان‌گرایی غربی و غیره. از نظر لوی استروس ترکیب مسیحیت و اندیشۀ دکارتی، سبب خودبزرگ‌بینی انسان غربی از عصر استعمار به این‌سو شده است. اکنون زمان آن است که انسان جایگاهی فروتنانه‌تر را در طبیعت اشغال کند و رسالت فیلسوف از این پس آن است که به جهان صرفاً از دیدگاه دانشمند یا زیبا‌شناس ننگرد بلکه مسئولیت اخلاقی و سیاسی را نیز پیش چشم داشته باشد. از دیگر آثارش: گرمسیریان اندوهگین (۱۹۵۵)؛ اسطوره‌شناسی‌ها (۱۹۶۴ـ۱۹۷۱)؛ خام و پخته (۱۹۷۰)؛ توتمیسم (۱۹۷۴).

 


  1. Sorbonne
  2. São Paulo
  3. Mato Grosso
  4. Roman Jakobson
  5. Saussure
  6. totemistic
  7. Elementary Structures of Kinship
  8. The Savage Mind
  9. Lévy-Bruhl