هنر مفهومی
هنر مَفهومی (conceptual art)

گونهای از هنر مدرن[۱] که در آن مفهوم اثر، اساس کار به شمار میرود، و نمود بصری[۲] آن دارای اهمیت ثانویه (چهبسا بیاهمیت) تلقی میشود. هنر مفهومی بسیار بحثانگیز بوده است. طرفدارانش اعتقاد دارند که هنر مفهومی مرزهای هنر را بهطور نظرگیری گسترشداده است، و مخالفانش آن را مبتذل و متظاهرانه میدانند. ریشههای هنر مفهومی را میتوان در کار مارسل دوشان[۳] یافت، که از دهۀ دوم قرن ۲۰م با عرفستیزی در آثار خویش، ارزشهای سنّتی جهان هنر را مورد تردید قرار داد. با اینحال هنر مفهومی تا اواخر دهۀ ۱۹۶۰م نامی نداشت، و به رسمیت شناخته نشده بود. اما از این زمان به بعد در کنار جنبشهای دیگری همچون آرته پوورا[۴]، هنر خاکی[۵]، و هنر اجرا[۶] بهسرعت رواج یافت و رونق گرفت. همۀ این جنبشها سعی داشتند، نگذارند اثر هنری به یک «عنصر» کلکسیونی و موزهپسند بدل شود و ارزش تجاری پیدا کند؛ لیکن هنر مفهومی نیز همچون دیگر گونههای هنریِ مشابه خود توفیق نیافت، و آثار آنان و مستندسازی آثارشان ارزش تجاری پیدا کرد. هنر مفهومی در نیمههای دهۀ ۱۹۷۰م، دورۀ اوج محبوبیت خود را پشتسر گذاشت، اما در دهۀ ۱۹۸۰م مجدداً علاقهمندان بسیاری یافت؛ گاه آثار این گرایشِ دوباره را نومفهومی[۷] خواندهاند. نمایندگان هنر مفهومی به مقولات جدی سیاسی و اجتماعی نیز پرداختهاند، ولی درگیر تحلیل پیچیدۀ ماهیت هنر شدهاند. آنان در خلق آثارشان از رسانههای بسیار متنوع بهره میگیرند؛ از جمله نمودار، عکس، نوار ویدئویی، و مانند آن. بعضی از آثار مفهومی وجود مادی ندارند. مثلاً در ۱۹۶۹م رابرت بَری[۸]، هنرمند امریکایی، در کاری با نام قطعۀ تلهپاتی[۹] که از یک تصور محض تشکیل میشد، بهگفتۀ خود کوشید در ارتباطی ذهنی، اثری هنری را که در افکاری غیر قابل تبدیل به کلام یا تصویر خلاصه میشد، به مخاطب انتقال دهد.