کارناپ، رودولف (۱۸۹۱ـ۱۹۷۰)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

کارْناپ، رودولْف (۱۸۹۱ـ۱۹۷۰)(Carnap, Rudolf)

کارْناپ، رودولْف
کارْناپ، رودولْف
کارْناپ، رودولْف

فیلسوف آلمانی و عضو حلقۀ وین[۱]. در ۱۹۳۱ وین را ترک کرد و در پراگ[۲] به مقام استادی فلسفه رسید. سپس از ترس نـازی‌ها به ایالات متـحد گـریخت. در ۱۹۳۵ در شیـکاگو در مقام استاد به‌تدریس پرداخت. سپس از ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۱ در دانشگاه کالیفرنیا در لوس‌آنجلس کار تدریس را پی‌ گرفت. کارناپ شاید بیش از هر متفکر دیگری در تلفیق تجربه‌گرایی پایه‌ با ابزارهای منطقی‌ِ فرآوردۀ فرگه[۳] و راسل[۴]، مؤثر بوده است و دستاوردها و دشواری‌های عمدۀ پوزیتیویسم منطقی[۵] در آثار او بهتر از هر جای دیگری انعکاس یافته‌اند. نخستین اثر عمده‌اش ساخت منطقی جهان[۶] (۱۹۲۸) کوششی پدیدار‌گرایانه[۷] بود برای تقلیل همۀ متعلقات شناخت، از طریق ایجاد رده‌های حسی معادل، که نوعی رابطۀ ابتدایی یادآوری مشابهت‌ها، پیوندشان را برقرار می‌کند و بنیانی است خودتنها‌انگارانه[۸] از بنای جهان بیرونی؛ گو این‌که کارناپ بعدها با تقدم مابعدطبیعی آشکاری که در این‌جا برای تجربه قائل است، مخالفت می‌کند. دیری نگذشت که خصومتش با مابعد‌الطبیعه به نگرش اصلی پوزیتیویسم، که پرسش‌های مابعدطبیعی را پرسش‌های کاذب می‌داند، تحول یافت. نقادی‌های نویرات[۹] علاقۀ کارناپ را به وحدت علوم معطوف کرد، با این فرض که مفاهیم و پیشنهادهای علوم خاص و جداگانه به مجموعه‌ای از واژگان بنیادی فیزیکی ترجمه‌پذیرند، واژگانی که قضایای واجب‌القبول[۱۰] آن‌ها توصیف‌کنندۀ تجربه نیستند بلکه کیفیات نقاطی در فضا ـ زمان را بیان می‌کنند. کارناپ درنحو منطقی زبان[۱۱] (۱۹۳۴) نیز همان هدف روشن‌سازی ساختارهای زبان ریاضی و علمی (یگانه هدف مشروع فلسفۀ علمی) را دنبال کرده است. او در معنا و ضرورت[۱۲] (۱۹۴۷) به تلطیف و پالایش دیدگاه‌های نحوی و معنا‌شناختی خود ادامه داد، اما تعدیل کلی آرمان اولیۀ تقلیل در ۱۹۵۰ در اثر بزرگ او، مبانی منطقی احتمالات[۱۳]، به اوج خود رسید. این کتاب یگانه اثر بسیار مهم در نظریۀ تصدیق[۱۴] به‌‌شمار می‌رود. آثار دیگر او به ساختار علم فیزیک و مفهوم آنتروپی[۱۵] مربوط می‌شوند. کارناپ در سرتاسر آثارش به ضدیت با مابعد‌الطبیعه ادامه داد و بر این باور بود که پرسش‌هایی نظیر این‌که آیا اعداد وجود دارند صرفاً به انتخاب چارچوبی مربوط می‌شوند که برای توصیف اختیار می‌کنیم و البته انتخاب مزبور می‌تواند متفاوت باشد. از آن‌جا که نظرات کارناپ غالباً صریح و تکامل‌یافته‌اند، او همیشه آماجی مناسب برای منتقدان ساختارهایی بوده است که پوزیتیویسم می‌کوشد به تفکر دربارۀ زبان و علم تحمیل کند. با این‌ حال طیف گستردۀ آثار و پافشاری‌اش بر دقت در فلسفه او را به یکی از بانفوذترین فیلسوفان قرن ۲۰ تبدیل کرده است.

 


  1. Vienna
  2. Prague
  3. Frege
  4. Russell
  5. logical positivism
  6. The Logical Structure of the World
  7. phenomenalistic
  8. solipsistic
  9. Neurath
  10. protocol statements
  11. The Logical Syntax of Language
  12. Meaning and Necessity
  13. Logical Foundations of Probability
  14. confirmation theory
  15. entropy