تقدم و تاخر
تَقَدّم و تأخُّر
در لغت بهمعنی پیشی و پسی؛ و در اصطلاح فلسفه و کلام، فیلسوفان از پنجگونه تقدّم و تأخّر و متکلّمان از ششگونۀ آن سخن میگویند: ۱و۲. بالذّات (بالعلّیّة و بالطبع)، که هستی امرِ متأخر بهگونهای به هستی امرِ متقدم وابسته باشد. اگر امر متقدم، علّت تامّۀ امر متأخر باشد، مانند تقدم حرکت دست بر حرکت قلم، از آن به تقدّم بالعلیه و اگر علّت ناقصۀ امر متأخر باشد، مانند تقدم مهندس بر ساختمان، از آن به تقدّم بالطبع تعبیر میشود؛ ۳. بالزّمان، که متقدم در زمان بر متأخر پیشی داشته باشد مانند تقدّم پدر بر پسر؛ ۴. بالشّرف، تقدّم متقدّم از لحاظ کمال و فضیلت باشد، مانند تقدّم استاد بر شاگرد؛ ۵. بالرّتبه، که متقدّم نسبت به متأخر، به مبدایی معیّن نزدیکتر باشد و خود شامل حسّی (مانند تقدم پیشنماز بر نمازگزار) و عقلی (مانند تقدم جنس بر نوع) است؛ ۶. ذاتی یا بالرتبه، تقدّم اجزای زمان بر یکدیگر است. اینگونه تقدم و تأخر را متکلمان گونهای مستقل محسوب داشتهاند و فیلسوفان آن را تقدم و تأخری مستقل از تقدم و تأخر بالزمان بهشمار نیاوردهاند.