فارسی، زبان
فارسی، زبان
(یا: فارسی دری) یکی از مهمترین زبانهای ایرانی، از شاخۀ زبانهای هند و ایرانیِ منشعب از هند و اروپایی، و از اوایل دورۀ اسلامی تاکنون زبانِ ادبی و رسمی ایرانیان و امروزه زبان رسمی کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان. اگرچه زبان دری در عهد ساسانی در کنار زبان پهلوی وجود داشته، اما آثار ادبی این زبان همه متعلق به دورۀ اسلامی است. زبان فارسی شامل سه زبان فارسی باستان، فارسی میانه، و فارسی نو (فارسی دری) است. فارسی باستان زبان هخامنشیان بوده است که آن را به خط میخی مینوشتهاند و سنگنوشتههایی از آن برجای مانده که مهمترین آن کتیبۀ بزرگ داریوش در بیستون است. فارسی میانه یا زبان پهلوی (پهلوی دراصل به زبان و خط قوم پارت که شاهنشاهی اشکانی را بنیاد نهادند، اطلاق میشده و بعدها در دورۀ اسلامی برای نامیدن زبان رایج دستگاه ساسانی نیز بهکار رفته است) که حد فاصل میان فارسی باستان و فارسی دری بوده و هردو به خط پهلوی نوشته میشده است. فارسی دری که از زبانهای ایرانی نو و دنبالۀ زبان فارسی میانه بوده، پس از اسلام در ایران رواج یافته و زبان ادبی و رسمی شده است. دربارۀ خاستگاهِ زبان دری نظرات مختلفی بیان شده است. به گفتۀ برخی محققان، در دورۀ ساسانی زبان اداری و نوشتاری فارسی میانه، و زبان شفاهی یا بومی مردم ایران فارسی دری بوده است. فارسی دری با وجود پیوند آغازینش با مناطق جنوب غربی ایران، ظاهراً نخستینبار در خراسان و ماوراءالنهر سربر آورد و بالید. پس از فتح ایران بهدست اعراب، زبان عربی در سراسر ایران زبان ادبی و رسمی شد، اما بیشتر ایرانیان فقط زبان ملّی و محلی خود را بهکار میبردند. در قرون نخستین اسلامی، با وجود لهجههای محلی گوناگون، رفتهرفته فارسی دری بهعنوان زبان مشترک برای ارتباط میان مردم نواحی مختلف ایران گسترش یافت. در حدود قرن ۳ق، در ایران دو زبان کاربرد داشت؛ یکی زبان دری که زبان شفاهی تودۀ مردم بود، و دیگری زبان عربی که زبان علمی، ادبی و نوشتاری بهشمار میرفت. اگرچه در این دوره هنوز زبان ادبی فارسی نو شکل نگرفته بود، اما گونهای شعر شفاهی و عامیانه وجود داشت که پیشینهاش به پیش از اسلام میرسید. فارسی دری رفتهرفته با جذب عناصری از لهجههای دیگر، و بهویژه راهیافتن بسیاری از واژگان عربی در آن، غنی شد و با حمایت حکومتهای نیمهمستقل و مستقل نواحی شرقی و شمال شرقی ایران، از حالت یک زبان شفاهی و پراکنده بهصورت یک زبان فرهنگی و فراگیر درآمد. اینکه فارسی دری از چه دورهای بیان نوشتاری یافته است بهدرستی دانسته نیست. علاوهبر یعقوب لیث صفاری، پادشاهان سامانی نیز با حمایت خود از شاعران و نویسندگان و مترجمان، سهم بسزایی در گسترش زبان فارسی و ارتقای آن به یک زبان نوشتاری ادبی داشتند. در عهد غزنویان، فارسی دری زبان ادبی ایران شد و سپس در دورۀ سلجوقیان این زبان در نوشتار اداری و دیوانی نیز جای زبان عربی را گرفت. فارسی دری زان پس چندان گسترش یافت که پس از عربی دومین زبان بزرگ جهان اسلام شد و نهتنها در ایران و آسیای میانه، بلکه در میان بسیاری از مناطقی چون هند، آسیای صغیر و آذربایجان زبان رسمی و ادبی بهشمار میرفت. درجۀ تحول فارسی باستان به فارسی میانه در آواها و دستور زبان کمابیش زیاد است، اما این تحول از فارسی میانه به فارسی دری کمابیش اندک و ناچیز است. مثلاً صامتهای فارسی دری همان صامتهای فارسی میانهاند که تاکنون همچنان کاربرد خود را حفظ کردهاند. اگرچه فارسی نو از همان آغاز زبانی آمیخته بر پایۀ لهجۀ پارسی بوده، اما دارای نشانههایی متمایز از دیگر لهجههای ایرانی است که این زبان را زبان مشترک سرزمینهای ایرانی و زبان ادبی و فرهنگی مشرق جهان اسلام در قرنهای متمادی کرده است.