وبر، ماکس (۱۸۶۴ـ۱۹۲۰)
وِبِر، ماکْس (۱۸۶۴ـ۱۹۲۰)(Weber, Max)
ماکس وبر Max Weber | |
---|---|
زادروز |
برلین ۱۸۶۴م |
درگذشت | ۱۹۲۰م |
ملیت | آلمانی |
تحصیلات و محل تحصیل | رشته های حقوق و تاریخ در دانشگاه های مختلف |
شغل و تخصص اصلی | جامعه شناس |
شغل و تخصص های دیگر | حقوقدان، اقتصاددان و فیلسوف |
آثار | اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری (۱۹۰۲)؛ اقتصاد و جامعه (۱۹۲۲)؛ روش شناسی علوم اجتماعی (۱۹۴۹)؛ جامعه شناسی و دین (۱۹۲۰) |
گروه مقاله | جامعه شناسی |
جوایز و افتخارات | از پایه گذاران جامعه شناسی نوین |
جامعهشناس، حقوقدان، اقتصاددان و فیلسوف آلمانی. یکی از پایهگذاران جامعهشناسی نوین بود. در برلین در خانوادهای حقوقدان و لیبرال بهدنیا آمد و در رشتههای حقوق و تاریخ در دانشگاههای مختلف درس خواند. مدت کوتاهی بهعنوان استاد اقتصاد در فرایبورگ[۱] و هایدلبرگ[۲] شغل دانشگاهی اختیار کرد اما بهعلت بیماری از آن کناره گرفت. در جوانی میخواست یک رهبر اجتماعی شود، اما با ترک این هدف در سنین پختگی عمدتاً به پژوهشهای جامعهشناختی و معرفتشناختی روی آورد. وبر از حیث فلسفی بر جدایی امر واقع از ارزش تکیه میکرد و بر آن بود که رويۀ علوم اجتماعی باید مستقل از ارزشگذاری باشد. پژوهش علمی فعالیتی عقلانی است که هدفش کشف حقیقت است. اما اینکه حقیقت یک ارزش نیز تلقی شود، به اختیار شخصی بستگی دارد. مرد سیاسی میتواند نظامی از اعتقادات را برگزیند، اما دیگر یک دانشمند نیست زیرا علم نباید به هیچ ترتیب با داوریهای ارزشی تحریف شود. متقابلاً، هیچ علمی نیز نباید برای انسان تعیین تکلیف کند یا آیندهاش را به او بنمایاند. هدف علم فقط فهم رفتارهای اجتماعی است و دانشمندی که صرفاً دغدغۀ واقعیت دارد به این بسنده میکند که معنای زیستۀ رفتار انسانها را درپرتو نظامهای اعتقادی و ارزشی که مقوّم فرهنگ هر جامعهاند، روشن کند. این طرز تفکر، هواداری وبر از روش «فهم[۳]» ویلهلم دیلتای[۴] را نشان میدهد. به عقیدۀ وبر پژوهشهای جامعهشناختی باید با این فرض صورت گیرند که اعمال در چشم عاملانشان معنایی دارند و هر رهیافت علمی که این حقیقت را نادیده بگیرد، ناقص است. جامعهشناس باید بتواند خود را در ذهن کسانی که مطالعه میکند، قرار دهد. برای اجتناب از جنبۀ ذهنیگرایانۀ این شیوه باید آن را با روش «تیپ آرمانی[۵]»، همراه کرد. به عقیدۀ او، هیچ فهمی بدون ملحوظکردن بُعد اخلاقی، سیاسی و دینی فعالیتهای هماهنگشدۀ فاعلان انسانی کامل نیست. در مشهورترین اثرش اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری[۶] (۱۹۲۲) توضیح میدهد که چرا نظام سرمایهداری فقط در غرب پدیدار شد. او این امر را با پیدایش مذهب پروتستان که کار منظم، دائمی و عقلانی را تکلیفی دینی میدانست، مرتبط میداند. چنین کاری همراه با انباشت سود از یکسو و تبلیغ ریاضتکشی و قناعت از سوی دیگر، شرایط آرمانی رشد سرمایهداری اولیه را فراهم میآورد. وبر در آثار بعدیاش نیز به ایضاح ویژگیهای عقلانیت غربی ادامه داد. او با بررسی سه شالودۀ مشروعیت (مشروعیت سنتی، کاریزمایی[۷] و قانونی) نشان داد که گرچه این انواع مشروعیت اغلب بههم آمیختهاند، اما ادارۀ دیوانسالارانۀ جوامع مدرن با غلبۀ عقلانیت مشخص میشود که البته اشکال خاص و جدیدی از ناعقلانیت، نظیر رشد سرگیجهآور قدرت دیوانسالاری را نیز بههمراه دارد. او مدافع نظامی لیبرالی مبتنی بر بیان کثرتی از ارزشهای در حال رقابت در عین تضمین شیوههای توافق و مصالحه میان آنها بود. ازجمله آثار اوست: اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری (۱۹۰۲)؛ اقتصاد و جامعه[۸] (۱۹۲۲)؛ روششناسی علوم اجتماعی[۹] (۱۹۴۹)؛ جامعهشناسی و دین (۱۹۲۰).