در قرن شانزده و اواسط قرن هفدهم تاریخ¬ها معنادار بودند؛ تاریخ گیاهان، تاریخ مارها و اژدهاها، تاریخ چهارپایان. این امر جدایی مرز میان دو گونه نظم دانشی در تاریخ را نشان می¬دهد. این امر جدایی ناگهانی دو نظم دانش در قلمرو تاریخ است. تا زمان الدوواندی (نویسندۀ تاریخ گیاهان)، تاریخ ساخت پیچیده و کاملاً یکپارچه و تمام چیزهای دیدنی در اشیا و نشانه بود و نشانه¬ها هم یا کشف شده یا در اشیا موجود بودند: نوشتن تاریخ یک گیاه یا حیوان هم توصیف اندامهایش و هم توصیف شباهت¬های میان آنها بود.قابلیت¬ها و افسانه¬هایی که گیاه در آن آن بود، غذاها، داروها و آنچه قدما و حتی مسافران از آن گیاه گفته بودند، تاریخ آن موجود زنده بود و این شبکۀ معنایی آن گیاه را به جهان مرتبط می¬کرد. در این آثار مرز مشخصی میان مشاهده، اسناد و افسانه¬ها نبود و علم میان رسالت عقلانی و عامیانه مردد بود زیرا نشانه¬ها جزئی از خود اشیا بودند. اما در قرن هفدهم نشانه¬ها به شیوه¬هایی برای بازنمایی اشیا تبدیل شدند (فوکو، 1393: 238).
79.175.138.133 آنچه را که دنبالش بودند یافتند
۳ سال پیش