گارگانتوا و پانتاگرویل
گارگانْتوا و پانْتاگْروئل (Gargantua et Pantagruel)
رمانی از فرانسوا رابله، منتشر شده به فرانسوی در ۱۵۳۲ تا ۱۵۶۴م در چند کتاب. رابله نام قهرمان و برخی شخصیتهای داستانش را از رمان عامیانۀ دقایق مهم و بیحسابِ گارگانتوا غول بزرگ و عظیمالجثه (لیون، ۱۵۳۲)، از نویسندهای ناشناس، گرفته است. جادوگری به نام مرلن، برای کمک به شاه آرتور، دوقلویی اسرارآمیز با نامهای گرانگوزیه و گالامل خلق میکند. گارگانتوا حاصل پیوند دوقلوهاست و در ۷سالگی سوار بر مادیانی آفریدۀ جادوگر به بارگاه شاه راه مییابد. این غول جوان و عظیمالجثه پس از مرگ پدر و مادرش به پاریس میرود و در آنجا در کنار دریا جادوگر را میبیند. جادوگر او را سوار بر ابری به انگلستان میبرد و مادیان نیز به فلاندر میگریزد. سرانجام به کمک شاه آرتور میشتابد و او را با کارهای محیرالعقولش در برابر دشمنانش به پیروزی میرساند. گارگانتوا پس از ۲۰۰ سال واندی که در خدمت شاه است به سرزمین دو فرشته، مورگان و ملوزین، فرستاده میشود و در آنجا به جنگجویان دیگر میپیوندد. این رمان که بهسبب شهرت برخی از شخصیتهایش آوازۀ بسیار دارد، از مآخذ برخی از شاهکارهای ادبیات جهان است. این اثر طی ۳۲ سال در پنج کتاب، که اغلب آنها عنوانهایی طولانی دارند، بهچاپ رسیده است. یوهان فیشارت، شاعر و نویسندۀ آلمانی، کتاب اول این اثر را با عنوان نوشتۀ تاریخی، میمونوار و غولآسا بازنویسی و منتشر کرده است (۱۵۷۵) که شهرت دارد.