بودا
بودا (ح ۵۶۳ـ۴۸۳پم)(Buddha)
(در سانسکریت بهمعنی «بیدارشده» یا «به اشراقرسیده») شهرت شاهزاده گائوتَمَه سیّدارتَه [۱]، بنیادگذار آیین بودا. سرگذشتش با افسانه درآمیخته است. در لومبینی[۲] نپال بهدنیا آمد و در کاخ پدرش در کَپیلَوَستو[۳] پرورش یافت. در ۲۹سالگی همسر و پسر و زندگی مجللش را بهقصد یافتن پاسخ برای رازهای هستی رها کرد. شش سال ریاضت کشید، اما سرانجام راه میانۀ مراقبه[۴] را برگزید. در بیهار[۵] هند زیر درخت بو[۶] یا بُدهی[۷] در اطراف بودهگایا[۸] نور معرفت بر دلش تابید و بیدار شد. در وارانسی[۹] از شهرهای اوتار پرداش[۱۰] به تدریس پرداخت و سَنگهه[۱۱]، جرگه راهبان، را بنیاد نهاد. بقیۀ عمرش را به سفر در شمال هند گذراند و در کوشینگره[۱۲] درگذشت. بودا را خدا نمیدانند. تعالیم بودا در چهار حقیقت شریف[۱۳] خلاصه میشود: انسان رنج میبرد؛ رنج علتی دارد؛ میتوان به رنج پایان داد؛ با پیروی از طریقت درست هشتگانه[۱۴] ـ باور، اراده، گفتار، کردار، معاش، تلاش، مراقبت، و تمرکز که همگی باید متصف بهدرستی باشند ـ رنج پایان مییابد و سرانجامِ آن وصول به نیروانا[۱۵]، یا اطفای همۀ هواهای نفسانی و رهایی از چرخۀ باززایی خواهد بود.
ولادت بودا. روایتهای گوناگونی از زندگی بودا در دست است و قصههای جدیدتر بیشتر اسطورهایاند. قرنها زائران در کوهپایههای هیمالیا درپی زادگاه بودا بودند. اختلاف بر سر محل آن در ۱۹۹۶ بهپایان رسید؛ باستانشناسان در زیر معبد کهنسالی در لومبینی، ۳۲۰کیلومتری جنوب غربی کاتماندو[۱۶]، پایتخت نپال، سنگی یافتند که محل تولد او را نشان میداد. دربارۀ تاریخ ولادت او نظر غالب بر ۵۶۳پم است. پدر بودا رئیس ایل شاکیا[۱۷] در شمال شرق هند و مقر حکومت او در کَپیلَوَستو بود. پسرش را بهدلیل نسبتش با ایل شاکیا گاهی شاکیامونی (حکیم قبیلۀ شاکیا) هم نامیدهاند. میگویند مادرش در دورۀ بارداری به خواب دید که فیل سفیدی (نشانۀ خوشبختی) از پهلوی راست وارد شکمش شد. روزی برای دیدار از والدینش راه میانبری از میان باغهای اطراف لومبینی را در پیش گرفت و بین راه کودک از پهلوی او بهدنیا آمد. چند روز بعد مادر مُرد و بچه را بستگانش در کاخ پدر در کپیلَوَستو بزرگ کردند. حکیمی رهگذر بهنام اَسیتا[۱۸]، او را دید و پیشگویی کرد که یا مرد دین خواهد شد یا فرمانروایی بزرگ.
زندگی در کاخ. کودک، سیدارتا[۱۹]، در ناز و نعمت بود و همچون دیگر شاهزادگان فنون جنگاوری آموخت. پدرش میخواست سیدارتَه جانشینی او را در حکومت برعهده بگیرد، از اینرو کوشید از همۀ شداید زندگی برکنار بماند. پدرش از آن بیم داشت که سیدارته با پیبردن به حقایق زندگی به افکار مذهبی روی آورد. برخی روایتها میگویند سیدارته ازدواج کرد و صاحب پسری شد، تا اینکه تقریباً در ۲۹سالگی روزی با ارابهرانش از کاخ بیرون رفت و یک پیرمرد، یک بیمار، یک جنازه، و یک روحانی دید. از ارابهرانش دربارۀ آنان پرسید و واقعیت رنج را در عالم دریافت. سخت پریشان شد و تصمیم به ترک کاخ گرفت تا چارهای برای ناکامیهایی که به چشم دیده بود، جستوجو کند.
اشراق. سیدارته سلوک خود را با همراهی پنج روحانی مرتاض آغاز کرد. آنان تشنگی و گرسنگی را نادیده میگرفتند و یکسره در حال مراقبه بودند. سیدارته در طریق ریاضت چندان کوشید که جز پوست و استخوانی از او برجای نماند، ولی راهی نیافت که رنج را پایان بخشد. برای همین خوردن از سر گرفت و پنج مرتاض پنداشتند که ارادهاش سست شده است و ترکش کردند. سپس به درسآموزی از محضر دو معلم مراقبۀ متفاوت پرداخت، اما باز پاسخش را نگرفت. سرانجام در شامگاهی زیر درختی نشست و بر آن شد که مراقبهای را که در کودکی آموخته بود از سر بگیرد و برنخیزد تا پاسخ را بیابد. بامدادان به اشراق[۲۰] رسید و بودا (بیدار) شد. بودا را تَتهاگَته[۲۱]، بهمعنی «چنین رفته»، نیز نامیدهاند. در روایتهایی از این داستان آمده است که در لحظۀ بیداری دست بر زمین سایید تا شاهدش باشد. از آن پس آن درخت به بُدهی، درخت «معرفت» یا «بیداری»، مشهور شد.
سَنگهه. آنگاه بودا به وارانَسی رفت تا به ترویج دهارما بپردازد، که مشتمل است بر شرح قانون عالم (چهار حقیقت شریف) و طریقت هشتگانه، که راه چیرگی بر نادانی و آرزومندی و رنج است. این راه را بودا میانهروی (راه میانه)[۲۲] نامید، زیرا بین ترک نفس و التداذ نفسانی است. پنج روحانیای که او را ترک کرده بودند به نزدش بازگشتند و به اتفاق سنگهه را تشکیل دادند. ۴۰ سال بعد را بودا به سفر، تدریس، و تشویق مردم به پیوستن به سنگهه گذراند.وفات. گویند بودا در ۸۰سالگی مرگ خود را پیشبینی کرد و به شاگردش آناندا[۲۳] خبر داد که سه ماه بعد خواهد مرد. درست در موعد پیشبینیشده در راه کوشینگره به خواست خود از خوراکی به جز خوراک همراهانش خورد و از سمی که در غذا بود جان سپرد. بوداییهای پیرو مذهب تِراوادا[۲۴] معتقدند که روز ولادت، اشراق، و وفات او یک روز، ولی در سالهای متفاوت است؛ و این وقایع را در عید وِساک[۲۵] (آوریل/می) گرامی میدارند. جسد بودا را سوزاندند و خاکسترش را هشت قسمت کردند و به طوایف مختلف دادند و برای نگهداریاش هر طایفه استوپایی[۲۶] (معبدی گنبدیشکل) ساخت که به مراکز زیارتی بوداییان تبدیل شدند.
- ↑ Gautama Siddhartha
- ↑ Lumbini
- ↑ Kapilavastu
- ↑ meditation
- ↑ Bihar
- ↑ bo
- ↑ bodhi
- ↑ Bodhgaya
- ↑ Varanasi
- ↑ Uttar Pradesh
- ↑ sangha
- ↑ Kusinagara
- ↑ Four Noble Truths
- ↑ Eight-fold Path
- ↑ nirvana
- ↑ Kathmandu
- ↑ Shakya
- ↑ Asita
- ↑ Siddhartha
- ↑ enlightenment
- ↑ Tathagata
- ↑ Middle Way
- ↑ Ananda
- ↑ Theravada
- ↑ wesak
- ↑ stupa