جاندارپنداری
جاندارپنداری (animism)
در انسانشناسی[۱]، باور به وجود روح و روان در هر چیز، جاندار یا بیجان. جاندارپنداری نظام بنیادی اعتقادی در بعضی مذاهب، مخصوصاً در مذاهب جوامع پیشاصنعتی است. پرستش اشیای طبیعی نظیر سنگ و درخت، که صاحب روح تصور میشوند (← طبیعتگرایی[۲])، یادگارپرستی[۳]، و پرستش نیاکان، ناشی از این باور است. در روانشناسی[۴] و فیزیولوژی[۵]، جاندارپنداری دیدگاهی دربارۀ شخصیت انسان است که زندگی و رفتار انسان را به نیرویی جدا از ماده نسبت میدهد. در روانشناسی رشد[۶]، مرحلۀ جاندارپنداری در تفکر و تکلم اولیۀ کودک را، بهخصوص، ژان پیاژه[۷]، روانشناسی سوئیسی، تشریح کرده است. جاندارپنداری در فلسفه به این معنا است که همۀ اشیا را صاحب هشیاری یا چیزی شبیه روان میداند. در نظریۀ مذهبی، مفهوم واقعیت معنوی ورای واقعیت مادی است؛ مثلاً باور به اینکه روح سایۀ جسم است و میتواند، هم در زندگی و نیز در مرگ مستقل عمل کند. گئورگ اشتال[۸]، شیمیدان آلمانی، اصطلاح «جاندارپنداری» را در اوایل قرن هجدهم برای نخستینبار در این آموزه بهکار برد که همۀ پدیدههای خاص دنیای حیوانات با «روح» یا اصل حیاتی غیرمادی خلق میشوند. اما، ادوارد تیلور[۹] در فرهنگ ابتدایی[۱۰] (۱۸۷۱)، جاندارپنداری را انتساب روح جاندار به اشیای بیجان و پدیدههای طبیعی تعریف کرد، و امروز این اصطلاح عموماً به همان مفهوم بهکار میرود.